01-09-2015, 04:38 PM
Theodor Herzl نوشته: دوستان کاپیتالیست یک موضوع رو اگه برای من توضیح بدند ممنون میشوم! چه چیزی از دیدگاه شما تولید ارزش اضافه میکنه؟ مثلا من یک نوع ماشین طراحی میکنم و کارگری آن ماشین را میسازد! آیا این فکر من به اندازه زحمت روز و شب آن کارگر ارزش داره؟از سال گذشته تا حال بارها مسائلی که در مناظره با مزدک مطرح شدند داره تکرار میشه. من فکر میکنم بد نیست گاهی بی دلیل فرازهایی که فرمایشاتم در مناظره رو بازگویی کنم
پاسخ این مساله در مناظره:
نقل قول:1. در یک تعریف ساده، سرمایه گذاری یک تصمیم فردی یا گروهی برای هزینه کرد مقدار مشخصی از پول در راهی است که آن پول پس از مدتی به سود دهی برسد. نخستین موردی که برای سرمایه گذاری لازم است، مقداری پول (سرمایه) برای انجام هزینه هاست. غالبن گفته می شود که کارگران باید در سود سرمایه دار شریک شوند تا این سرمایه گذاری انسانی شود. موردی که از نظر سوسیالیست ها دور مانده اینست که چرا سرمایه باید توسط گروهی دیگر تامین شود ولی سود آن توسط گروهی دیگر بهره برداری شود؟ با چه منطقی می شود کسانی را که در تامین هزینه های یک کار اقتصادی دست نداشته اند شریک در سرمایه دانست؟ کارگر با انجام "کار"هایی ارزشی به کالایی می افزاید و در مقابل، مزدی دریافت می کند که بسته به کارِ وی متفاوت است. دیگر دلیلی برای شراکت کارگر در سود وجود ندارد. البته در بازار باز و بی محدودیت سرمایه داری، چنین چیزی ممنوع نیست ولی الزامی به آن هم نیست.
2. در برخی موارد سرمایه گذاری منجر به شکست و باختن سرمایه می شود. سرمایه گذاری یک عمل برد-باخت است که بستگی به بسیاری مسائل و موارد دارد. آنهایی که بر طبل شراکت کارگران و کارمندان در سود سرمایه می کوبند، آیا این را نیز قبول می کنند که چنانچه سرمایه گذاری خالی از سود و دارای زیان باشد نیز آنان را شریک در این سودِ منفی بدانند؟ در این صورت همه ی سهامداران باید برای تامین بدهی ها و مطالبات هزینه کرده و از جیب مایه بگذارند. با چه توجیح اخلاقی می شود بیان داشت که کارگر فقط باید در سود شریک باشد نه در ضرر؟ اگر هم در ضرری در کار باشد، به دلیل نفس دولتی اقتصاد سوسیالیستی، دولت جلوی این تولید را می گیرد یا آن را به کمک های دولتی سرپا نگه می دارد. در هر صورت باری بر دوش دولت و در نتیجه ملت خواهد بود که نمونه ی آن در حکومت های سوسیالیستی کم نیست.
3. بخش بسیار پررنگ دیگری در زمینه انتقادات از سرمایه داری اینست که صاحبان سهام و مدیران ارشد، دستمزدی بالاتر از کارگر می گیرند. در مواردی گفته می شود یک مدیر تا چندصد برابر کمترین کارگر بهره می برد. مشکلِ این استدلال در اینجاست که برای سودآوری و بهره وری یک کار اقتصادی، تنها کار یدی و فیزیکی نیاز نیست. کارگران غالبن در این بخش مشغولند. یک کارگر ساده، مثلن آبدارچی، کارهایی روتین، از پیش تعیین شده و نیازمند عملکرد ذهنی پایین را انجام می دهد. چه اتفاقی می افتد اگر او کارش را به درستی انجام ندهد؟ البته که عملکرد درست او شاید در تفکر مدیریت کیفیت جامع (Total Quality Management) نهایتن بر کیفیت محصول، تاثیر داشته باشد ولی این کاری نیست که از عهده افراد کمی بر بیاید و در نتیجه برای تولید حائز اهمیت باشد. در مقابل، یک مدیر باید تصمیم سازی کند. تصمیماتی از قبیل انتخاب محصول برای تولید، تحلیل بازار، سرمایه گذاری بیشتر، خرید تکنولوژی تولید و غیره. اگر وی کارش را به درستی انجام ندهد چه؟ یک سرمایه گذاری چندصد میلیونی یا چندین میلیارد تومانی در معرض شکست قرار می گیرد. فرقی نمی کند این سرمایه گذاری شخصی، یا عمومی باشد. به هر حال نقشِ فردِ "تصمیم گیرنده" در آن پر رنگ تر است. مشخص است که سود به صورت کورکورانه ایجاد نمی شود. تمام سرمایه گذاری ها و موقعیت شغلی کارمندان یک کمپانی ممکن است با تصمیمات نادرست به خطر بیفتد. حتمن به خاطر دارید که نوکیا زمانی پیشرو صنعت موبایل در دنیا بود. آقای یورما اولیلا (Jorma Ollila) مدیرعامل سابق کمپانی نوکیا اخیرن خاطرات خود را چاپ کرده است و در آن به اشتباهاتی که منجر به ضرر و نهایتن شکست این غول تلفن های موبایل شد اذعان کرده است. همانطور که گفتم، ثروت کورکوانه تولید نمیشود. بهترین کارکنان هم زمانی که ارزش افزوده ایجاد نکنند کارایی ندارند. وظیفه مدیر اینست که از کارایی کارکنان در جهت تولیدِ ثروت مطمئن شود. بنابر این یک مدیر به میزانی که برای کمپانی ارزش آفرینی می کند دارای ارزش است. به همین خاطر، مقایسه ی اینچنینی که ناشی از در نظر نگرفتن ارزش ها در بازار آزاد (free market) است منطقن مردود است.
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی