12-30-2012, 05:26 PM
undead_knight نوشته: فقط بخشیش درسته.به این خاطر که به نظرم مارکس زمانی این دسته بندی رو کرد که سرمایه داری به بلوغ خودش نرسیده بود.
در واقع در فرم های بعدی سرمایه داری اون کارگر مورد نظر مارکس به شکل های مختلف تغییر پیدا میکنه. مثلا به جای فروش man power به سرمایه دار ما شاهد روابط پیچیده تری هستیم که در این معاملات افراد بیشتر technocrat هستند تا یک تعریف ساده کارگر.
یه نکته ای هم در مورد متریالیسم تاریخی بگم بد نیست:
متریالیسم تاریخی مدعی هست که یک روش علمیه.
بنابراین باید پیش بینی هایی داشته باشه که با واقعیت سازگاری داشته باشه،مسئله اینجاست که با غلط از آب در اومدن پیش بینی های این روش ما به جایی میرسیم که به جای پیشبینی ما پیشگویی داریم،یکی از مهم ترین ویژگی های یک پیشگویی هم اینه که نمیشه انکارش کرد.
مثل اومدن مهدی چون به یک زمان نامشخص مربوطه.
مارکس که چیزی را آنچان پیشبینی نمیکند، تنها سیستم را واکافته و بهرهکشی پنهان آنرا نشان میدهد.
سرمایهداری چنانکه گفتیم در پنهاندن کثافتکاریهای خود در زیر فرش بسیار پیروز است، بویژه در آمریکا (در ایرانش نه).
این بخشها که خب fact هستند، اینکه دیگر امروز بجای کارگر بهرهکش یک کارگر دیگری داریم که نمیتوانیم بدرستی دربیاوریم کجا بهرهکشی میکند کجا بهرهکشیده میشود،
تنها همان پیچیده کردن بیخود واکاوی و کوشش در پوشاندن این fact است که در هر ریخت، در این سیستم برخی برخی زمانها بهرهکشی و برخی برخی زمانها بهرهکشیده میشوند.
کوشش مارکس را شاید بتوانیم در زدایش این بهرهکشی از آدمی کوتاه کنیم. هر سیستم کشورداریای که این بهرهکشی را به پایینترین تراز خود بیاورد از
دیدگاه مارکس خواستنی است. از دیدگاه ما این سیستم بایستی زابهای خواستنی دیگری چون آزادی، بهزیوی (رفاه) و .. را نیز داشته باشد تا به سیستم آرمانیک بدگرد.
.Unexpected places give you unexpected returns