10-06-2013, 10:45 AM
Theodor Herzl نوشته: آقا رسول شما خودت رفتی ایران تواب شدی با آخوندها عکس گرفتی و به ضدّ گفتگو توی چند سایت مطلب گفتی ، حالا گفتگو شده سایت رژیم؟آن قضیه اش درست. داستانش را هم اگر برای کسی جالب باشد مینویسم .. ک اتفاقا برای آنان ک قدری جدی تر و محققانه تر رفتارهای رژیم را دنبال میکنند دارای نکاتیست. اما حدیث ضدیتمان با گفتگو هنوز هم ادامه دارد و دلایلش را هم ک گفتیم. شما ظاهرا با قضیه مخالفی اما اینجوری ک مخالفت نمیشود. دلایل مرا شنیدی پس شما هم استدلال خود را بگو. گفتم این برای من بحث مرگ و زندگیست و هنوز هم دیر نشده و اگر گفتگو ک ظاهرا هنوز زنده است بخاهد آن رفتارش را درست کند میتواند یکی از دو کار را بکند؛ یا کمکم کند از گمنامی و بیدفاعی درآیم ، یا توضیح دهد چرا در بایکوت من همدست رژیم شد و همان کاری را کرد ک من از همه ی مزدوران رژیم دیدم. چرا الآن کاری نمیکند؟ چرا ب جد نظرش را نمیگوید؟ کسی را ک از زیر بار سؤالها شانه خالی میکند جز آخوند چه میتوان نامید؟ ممکن بود ک پاسخی ک از مردم در حاق واقع میگیرم مرا تعالی دهد. وقتی ب روند چهره شدن آدمها نگاه میکنم میبینم همه شان از همین راه رفته اند. کسانی ک دستشان ب رسانه میرسد صدایشان را ب مردم رساندند و آنها از بیدفاع بودن رهیدند. لااقل در انظار ب مسلخ رفتند. لااقل توانستند حرفشان را بزنند. اینک من اسیر کثیف ترین توطئه ای هستم ک یک موجود دوپا میتواند در آن افتاد. از یکسو مرا در روستائی ک عین ترومن شو میماند ب اسیری گرفته اند.. ازسوی دیگر هیچ راهی برای معاش نگذاشته اند. از سوی دیگر تمام راههای ارتباطیم را بسته اند ک صدایم ب هیچکس نمیرسد. الآن هم مثل همان روزهای هراس و تیرگی در ترکیه دست و پا میزنم ک ماجرایم را از کسی بشنوم و کسی لااقل آخوندیسم را بابت این رفتار حیوانی مواخذه کند. هیچ و هیچ و سکوت. آیا الآن یاریگری نیست؟ فقط صدایم را ب جائی برسانید تا بفهمم دیوانه نشده ام.