02-14-2013, 05:05 AM
آلیس گرامی، کارواژه ی "بساودین" و همخانواده هایش برای "لمس کردن" را بسیار پسندیدم!!
درباره ی کارواژه ی "دمیدن" نگرم را پیشتر بازگفتم! شگفت (یا بهتر بگویم، مسخره!!) این است که تارنمای لغت نامه، هم "دردمیدن" و هم "دمیدن" را به چم "فوتیدن/پُفیدن/فوت کردن" آورده است!! سرانجام باید یکی از آنها به تنهایی چم "نفس کشیدن" را بدهد!! راستی درباره ی کارواژه ی دیگری که برای نفس کشیدن می بهرند، می توان "دم برآوردن" هم برشمرد (نام برد). ولی افسوس که تکواژه ای نیست.
سَمکینگ جان درست است! با اندکی چشمپوشی، می توان از "زودرنج/نازک نارنجی" برای "ظریف" بهرید ولی همانگونه که پیشتر هم گفتم، آماج من، بَهرِش (bahresh بهره گیری) از یک برابرواژه ی تکواژه ای است.
درباره ی کارواژه ی "دمیدن" نگرم را پیشتر بازگفتم! شگفت (یا بهتر بگویم، مسخره!!) این است که تارنمای لغت نامه، هم "دردمیدن" و هم "دمیدن" را به چم "فوتیدن/پُفیدن/فوت کردن" آورده است!! سرانجام باید یکی از آنها به تنهایی چم "نفس کشیدن" را بدهد!! راستی درباره ی کارواژه ی دیگری که برای نفس کشیدن می بهرند، می توان "دم برآوردن" هم برشمرد (نام برد). ولی افسوس که تکواژه ای نیست.
سَمکینگ جان درست است! با اندکی چشمپوشی، می توان از "زودرنج/نازک نارنجی" برای "ظریف" بهرید ولی همانگونه که پیشتر هم گفتم، آماج من، بَهرِش (bahresh بهره گیری) از یک برابرواژه ی تکواژه ای است.
,Living in a world which everybody is a sheep or a wolf
...!I'd rather be a shepherd
!Let them shred one-another! ... I do play my own flute
...!I'd rather be a shepherd
!Let them shred one-another! ... I do play my own flute