11-28-2012, 08:25 PM
Sotude نوشته: این بخش را تازه دیدم!!
من کشککی 20 درسد را نیاوردم! شما تنها بنواژه های بنیادین را درنگر گرفته بودید ولی من پیشوند ها و پسوندهایی که به بنواژه ها می چسبند تا چم نوینی را بسازند نیز در نگر داشتم.
چم "انگیختن" با "برانگیختن" اندکی دگرسان است. "(ا)فکندن" با "فرافکندن" ؛ "گفتن" با "بازگفتن" ؛ "سپ(ا)ردن)" با "وا سپ(ا)ردن" و ....
حالا می باید از همه ی چند میلیون بنواژه ی پارسی، برای شما شمار و شماره بیاورم؟!!
این که فرنود نشد.
وندهای (affixes) گوناگون میتوانند به بنواژه چسبیده و کارواژهای نو بسازند، چرا "-ختن" را بکنیم "-ایدن"؟
«انگیختن» و «برانگیختن» هم اندکی دگرسان نیستند، سراسر دگرسان اند. اگر امروز بجای هم به کار میروند
از روی بیسوادی است. همانگونه که «داشتن» و «برداشتن» یکی نیستند، «انگیختن» و «برانگیختن» نیز یکی نیستند.
بر = پیشوند راستادهی
انگیختن = To motivate
انگیزش = Motivation
برانگیختن = To stimulate
برانگیزش = Stimulation
...
انگیختن = To motivate
انگیزش = Motivation
برانگیختن = To stimulate
برانگیزش = Stimulation
...
Sotude نوشته: پافشاری من برای دگریدن "آموختن" به "آموزیدن" این است که بنواژه ی "آموزیدن" (که در واژه نامه ی پارسی هست و من آن را از خودم درنیاوردم!) هم بُن کنونه را در دل خود دارد و هم بن گذشته. همه ی بنواژه هایی که با "idan" پایان می پذیرند و همچنین برخی از بنواژه هایی که با "dan" و "tan" و "itan" چنین هستند؛ بن کنونه و بن گذشته را در خود دارند، بی کوچکترین "تغییری". در دستورزبان، به بنواژه هایی که با "idan" پایان می پذیرند بنواژه ی روالمند و به برخی از این بنواژه ها که در گذر سده های همزمان ما (معاصر) سازیده شده اند،
شما سخن مرا درست نگرفتهاید، من هرگز با برساختن (جعل کردن) کارواژگان دشواری نداشتهام و نمیگویم نگویید آموزیدن، میگویم چرا نگوییم آموختن؟
در پارسی کارواژگان از سرچشمههای گوناگون ولی روالمند ریشه میگیرند، اینکه دیگر در فرانسه بهمان است و اینها سخن بیهوده است.
این زبان پارسی است و این کارواژگان اینچنینند و روالمندی آنرا نیز در همین "آموختن" برایتان بخوبی نشان دادم.
شما دو فرایافت را هم نابهجا گرفتهاید و دچار سفسته سنجش نابرابر شدهاید:
پیچیدگی ≠ سختی
شاید دستهبندیدن سرچشمه بنواژگان پارسی دشوار باشد، ولی کاربرد آنها دشوار نیست! برای آنکه آسانتر دریافت شود، مانند این است که
شما یک سبد تخممرغ داشته باشید و همهاشان بیضی نبوده و رنگی رنگی هم باشند. دسته بندی تخم مرغها در این ریخت دشوار است، برخی از آنها
به چهارگوش میزنند، برخی گرد هستند، برخی بیضی هستند، برخی سیاه هستند، بیشترشان سپید هستند و ..، هرآینه، این گوناگونیها
و ورتندگیها (variabilities) در سود بردن تخم مرغ که شکستن و نیمرو کردن آن باشد دگرسانیای نمیدهند!
در پارسی ما میتوانیم از سد جای دیگر هم سرچشمهی بنواژه بیافزاییم، تا زمانیکه سیستم "صرف کردن = نیمرو کردن" آنها روالمند باشد هیچ دشواریای نخواهیم داشت.
پس آری، دستهبندی آن سخت است، ولی خب که چه؟
شما زبان را برای زبانشناسان میخواهید ساده کنید، یا برای ما گسارندگان آن که روی آن میاندیشیم و میسخنیم!؟
Sotude نوشته: بنواژه ی دروغین (مصدر جعلی Fake Stem) می گویند. یک نمونه از بنواژه ی دروغین در گفتار ما "زنگیدن" است!!! که هیچ "عیبی" هم ندارد و من با این "مورد" همراستا هستم، هرچه کارواژه ی بیشتری سازیده شود(هتا اگ دروغین باشد!)، گفتار و نوشتار ما ساده تر و روانتر و کوتاه تر خواهد شد. برای نمونه یه جای آن که بگوییم "به من زنگ بزن!" (5 بخش)، می گوییم "به من بزنگ" (4 بخش). سردمدار این آرمان بزرگ و خوب در زمان ما، کسی نبود جز "شادروان شهید احمد کسروی". خدایش بیامرزد.
آفرین، من هم چنانکه میبنیید هیچ دشواریای با کارواژه ساختن از نام و همان "زنگیدن" یا همانندهایش "لولیدن"، "لاسیدن" و .. ندارم و بسیار هم پسندیده است.
دشواری من در کار نابجای شما در دور انداختن "آموختن" و پافشاریِ بیجا روی "آموزیدن" است، هنگامیکه آموختن خود کارواژهای روالمند میباشد!
کارواژه «بودن» بدرستی ناروالمند است، چرا که قانون سرچشمه خودش را نقض میکند:
-udan —> -ây
Âm/udan -> Âmây
Sot/udan -> Sotây / Setây
B/udan -> Bây -> Bâš (= irregular)
پ.ن. پیکهای دیگر شما را هم دیرتر میپِیواژم (میپاسخم {پاسخ میدهم}) که گفتمان این اندازه تند پیش نرود :e303:
.Unexpected places give you unexpected returns