Sotude نوشته: در این باره با شما همراستا نیستم، دوست گرامی. داشتن دو سامانه ی نوشتاری وگفتاری و دگرسانی آن تا بدین اندازه، به سود هیچ زبانی نبوده و نیست و نخواهد بود!
دگرسانی زبان گفتار با نوشتار، تا اندازه ای خواستنی و چشمپوشی پذیر است ولی در هر کاری باید میانه را در نگر داشت! ما ایرانی ها هم که به "عدم اعتدال" نامدار هستیم!! یا از این سوی بوم می افتیم یا از آن سوی بوم! در یک زمان "عربی" را با گویش "فارسی" می سخنیم (زمان قاجار!!!!!)، در یک زمان پارسی را با گویش "جاهلی" می سخنیم (زمان پهلوی) و در یک زمان هم پارسی را با گویش "فارزی!! (پارسیِ ِ تازی شده!!!) می سخنیم! یا افزونه روی (بیشروی؟! افراط؟!) یا کمرَوی (تفریط)! امیدوارم به کسی برنخورده باشد. ولی درستی"حقیقت" تلخ است، به سان تَهِ خیار!!
شَوَند دور شدن زبان گفتار را از زبان نوشتار در نوشته ی پیشین گفتم که تنها سخن من نبود، سخن استاد "ادبیات" من در دانشگاه هم بود. نمی دانم شما چرا می پندارید که من می خواهم چیزی را به زبان "تحمیل " کنم؟!! گفتم که! من کاره ای نیستم که چنین توانی داشته باشم! آنانی که می باید کاری برای زبان "پارسی" کنند که در خواب هستند، ما هم (خودم را می گویم! :) ) که هیچ سررشته ایاز زبان پارسی ندارم و یک کارشناس الکترونیک هستم، هرگاه در این باره نگره می دهم، به من می توپند!!! :O
اینکه در زبان دیچلندی، مردم آن می پسندند که گزاره های خود را درازتر بازگو کنند و زبان نوشتار آن ها با زبان گفتارشان دگرسان باشد، پس ما هم باید ربان گفتارمان با زبان نوشتارمان دگرسان باشد؟؟؟!!! این دیگر چه شوندی است؟!! اگر این گونه است، پس اکنون چرا دارید به زبان نوشتاری می نویسید؟! چرا با زبان گفتار نمی نویسید؟! مگر به گفته ی شما و دیگر کسان، نوشتن با زبان گفتاری آسان تر نیست؟! اگر بخواهم این سخن و این شوند شما را بپذیر[SIZE=3]م به ناچار باید بپذیرم که زبان پارسی زبانی است که در زمینه ی رساندن "مفهوم" زبانی ناسَره و سست و دشوار است و برای همین ناچاریم واژه ها و کارواژه ها ی آن را خُرد کنیم و بشکانیم (یا بشکنیم!) تا آسان تر نگر خود را بازگوییم!! که من هرگز چنین چیزی را نخواهم پذیرفت و با زبان گفتاری که تا این اندازه با زبان نوشتار دگرسان است، دشمن خواهم بود، نه برای اینکه آدم دگمی هستم، برای این که نمی پسندم که پارسی نابود شود.
[/SIZE]
اینها تنها نگرههای شما هستند و هنوز نگفتهاید چرا دوگانگی سیستم نوشتار/گفتاری بد است،
تنها در پایین آوردهاید که در پارسی میتوان به چند ریخت یک چیز را گفت، گویی که چیز ناپسندی باشد!!
من هم از اینرو به "نوشتاری" "مینگارم!" که شیوه استاندارد و همگانی آن این است. بیرون از اینجا و هنگام اندیشیدن از گفتاری سود میبرم، چراکه کوتاهتر است.
از داشتن این دو دستگاه جداگانه گفتاری/نوشتاری نیز خوشی میبرم، چرا که هر کدام در جایگاه خود زندگی مرا آسانتر میکنند.
برای چه باید بخواهم سیستم گفتاری/اندیشوی ساده و کوتاه خودم را بیخود با نوشتاری یکسان کنم. چه سودی دارد؟
یک به یک سودهای آنرا برشمارید یا بگویید از چه زیانهایی پیشگیری میکند تا سخنتان را بتوانیم ارزیابی کنیم.
Sotude نوشته: دوست گرامی، شما دارید پارسی را با زبان دیچلندی همسنجی می کنید که دستور زبان سخت تری از پارسی دارد! چرا با همان انگلندی یا اسپرانتو یا باسک همسنجی نمی کنید؟! نمونه: "(من) خواهم خورد" به انگلندی گفتار و نوشتار؛ به پارسی گفتار و نوشتار
Written English :
[SIZE=4]1. (I will eat (it, that
2. (I am going to eat (it, that
Spoken English:
1. (I'll eat (that
2. (I'm gonna eat[/SIZE] (that[SIZE=4]
{the verb "eat" is ergative in English}
Written Persian:
1. [/SIZE]ǎn ra) Ǩwǎham ǩword)
2. Man (ǎn ra) Ǩwǎham ǩword
Spoken Persian:
1. (Miǩworam (un ro
2. (Miǩworam (uno
3. (Man Miǩworam (un ro
4. (Man Miǩworam (uno
5. Miǩworameš
6. Man Miǩworameš
7. un ro) Miǩworam)
8. uno) Miǩworam)
9. Man (un ro) Miǩworam
10. Man (uno) Miǩworam
11. un ro) Man Miǩworam)
12. uno) Man Miǩworam)
13. un ro) Man Miǩworameš) --> (بهره گیری از دو کارگیر(مفعول object?!)!!!!)
14. uno) Man Miǩworameš) --> (بهره گیری از دو کارگیر(مفعول object?!)!!!!)
15. (Miǩworameš Man (un ro --> (بهره گیری از دو کارگیر(مفعول object?!)!!!!)
16. (Miǩworameš Man (uno --> (بهره گیری از دو کارگیر(مفعول object?!)!!!!)
....
[SIZE=4]هنوز هم هست ولی کاربرد کمتری دارند!!
می بینی؟!! این همان زبان گفتاریست که از آن هواداری می کنی و سنگش را به سینه می زنی!! برای یک گزاره در زمان آینده و به زبان نوشتار، بیش از 16 گزاره به زبان گفتار هست! برای همین است که من بر بایستگی (لزوم) نزدیک تر شدن زبان گفتار به نوشتار پا می فشارم.
همچنین، من که نگفتم شناسه های "شخص" را از پارسی بزداییم، در این صورت وادار خواهیم شد که از کُنشگر (فاعل subject) را در همه ی گزاره ها بهره ببریم که گزاره را درازتر (طولانی تر) خواهد کرد؛ ولی باید بپذیریم که همین شناسه های "شخص" که "سبب" کوتاهی گزاره می شوند، "سبب" دشوارتر شدن دستورزبان نیز می گردند. به گفتن همین بسنده می کنم که نگاهی به دستورزبان، زبان من درآوردی و ساختگی "اسپرانتو" بیندازید که دستورزبان آن هتا از انگلندی هم ساده تر است.
با سپاس[/SIZE]
این دیگر به لغزش شما برمیگردد!
یکی از خواستنیترین ویژگیهای پارسی برای من همین ناهنجارمندی یا بهتر بگوییم، چندچهرگی دستور زبان است.
همینکه شما میتوانید بگویید:
نوشتاری
من پارسی را میپرستم.
من میپرستم پارسی را.
پارسی را میپرستم من.
پارسیو میپرستم.
میپرستم پارسیو.
این برای من یک ویژگی بس خواستنی به شمار میرود که اندیشهام را در بند نکرده و خود یکی از مَهندترین آوندهای من در
پرستش پارسی میباشد!
بکوشید این را در زبان خشک انگلیسی داشته باشد:
I worship Persian
Persian, I worship.
؟
چیز دیگری میتوانید بگویید؟ نه. دومی را هم تنها با کاما و نه همه جا میتوان گفت.
شما تنها میتوانید به یک یا دو شیوه درباره «پرستش پارسی» بیاندیشید.
شما هنگام اندیشیدن بایستی سخنتان را تنها در یک کالبد (قالب) بیرون بدهید
و روی هم رفته شما نمیتوانید بآسانی و بآزادی پارسی اندیشیده و بسخنید.
اکنون شما میکوشید این ویژگی خواستنی را بردارید که چه شود!!؟
مگر زبان زنده برای شامپانزهها میخواهید درست کنید که این اندازه روی ساده کردنش انرژی میسوزانید!؟ :e405:
Sotude نوشته: اینکه در زبان دیچلندی، مردم آن می پسندند که گزاره های خود را درازتر بازگو کنند و زبان نوشتار آن ها با زبان گفتارشان دگرسان باشد، پس ما هم باید ربان گفتارمان با زبان نوشتارمان دگرسان باشد؟؟؟!!! این دیگر چه شوندی است؟!!
این شوند نبود، نماره به پدیده (phenomenon) و در راستای سخنان کینهتوزانه شما با پلهویان و اینها بود که با زبان ما چه ها کردهاند و چه ها نکردهاند و ...
من نه از تاریخ آنها میدانم، نه سردر میاورم و نه گرایشی به دانستنش دارم. تنها ولی به شما گفتم که دوگانگی سیستم
نگارش/گفتار در همه زبانها هست و در برخی مانند پارسی بس پیشرفته و نیز خواستنی است، در برخی مانند آلمانی
نابخردانه و ناخواستنی است، در برخی مانند انگلیسی نیز آن اندازه اندک و مرزمند است که نیاز به اندیشیدن چندانی ندارد.
اکنون شما همینجور آمدهاید میگویید انگلیسی نزدیک هستند (خوب نزدیک باشند؟) یا در اسپرانتو یکی هستد (خوب یکی باشند؟). اینها چه پیوندی به زیانرسانی کار دارد؟
من به شما راهکار را دادم، فرهنگ درستنویسی و نگارش را کمک کنید بگسترانیم، یک دبیره درخور هم گزیده و این دشواریها همگی خود به خود برداشته میشوند.
پ.ن.
زبانهای طبیعی مانند پارسی در گذر هزارههای دراز و با فرایندی پایین-به-بالا (bottom-up) "فرگشتهاند"،
زبانهای بدردنخوری چون اسپرانتو با فرایند بالا-به-پایین (top-down) "ساخته" شدهاند.
برای گرفتن دگرسانی میان این دو فرایند و برآیندشان، به همسنجی میان مغز آدم در برابر یک کامپیوتر بنگرید،
یکمی دستاورد فرگشت و فرایند پایین-به-بالا بوده و با گُسارش کمترین انرژی چنان بازدهی دارد که
برترین ابررایانههای ما با چندسد میلیونبار گسارش انرژی فزونتر، به یک سدم راندمان آنهم نزدیک نمیشوند!
بهمین سان، رویکرد کسانی که میکوشند با اسپرانتو بیاندیشند و بسخنند نیز همین اندازه نابخردانه است.
به سخن کوتاهتر: ما آن اندازه (دستکم امروز) باهوش نیستیم که بتوانیم زبانهای زنده بسازیم.
پ.ن 2.
o برای "را" در نوشتار هم به کار میرود، اگر امروز چندان به کار نمیبریم از روی ناکارآمدی دبیره است، نه استاندارد نبودن آن.
همانجور که e برای the را در نوشتار بسیار کمتر به کار میبریم، باز هم از روی ناکارآمدی دبیره:
دو راه یکسان و استاندارد برای نماره و کاربرد article
1- Ân Deraxt
2- Deraxt-e
شیوهای که از روی ناکارآمدی دبیره در ادبسار و نوشتار به کار میرود
Ân Deraxt
"اُ" و "را" نیز همینگونهاند.