02-06-2013, 11:29 AM
undead_knight نوشته: اول فردی رو در نظر بگیریم که انسان نباشه،حتی در گروهی که خودخواه هستند بازهم خودخواهی باعث موفقیت فرد میشد(مثل مرغ های نوروزی)قطعا رفتار انسان حتی بسیار پیچیدهتر از پیشرفتهترین نخستیهای امروز موجود است وانگهی ما داریم پیرامون «طبیعت» او صحبت میکنیم. اینکه برمبنی ژنها انسان چگونه موجودیست.
در گروهی هم که اکثریت با گراجرهاست(که میشه اونها رو تا حدی شبیه انسان در نظر گرفت،هرچند انسان رفتارش پیچیده تر از یک میکرواورگانیسمه)باز هم دیگرخواهی ضعیف تر از خودخواهیه.
undead_knight نوشته: در مورد انگیزه و یکی ظاهر.خب من جایی انگیزه رو در ذهن نداشتم چون فکر میکنم به جز انسان موجود دیگه ای قابلیت این رو نداره که نوع دوستی بدون انگیزه خودخواهانه داشته باشه(هرچند شاید در پست های قبلیم کمی ناآگاهانه داشتم این دو خلط میکردم) و طبیعتا ما در حیوانات چیزی به جز نوع دوستی ظاهری نداریم(همونطور که خودخواهی اونها هم ظاهریه واینها مفاهیم انسانی هستند)ولی این رو ممکن میدونم که به توجه به شدت و تعداد رفتارها یک موجود رو بیشتر یا کمتر خودخواه یا دگر خواه بدونیم.در انسان هم همینطور است،
مثلا در مورد اگر گراجری وجود داشت که یک بار میگرفت و به صورت شرطی دوبار میداد ما این موجود رو میتونیم بیشتر دیگرخواه بدونیم تا خودخواه:)
اگر ازخودگذشتگی بدون هرگونه منفعت متقابلی باشد حق با شماست، به زیان ِ مطلق شخص اهدا کننده و نفع مطلق دریافتکننده خواهد بود، در این بحثی نیست. ایراد اینجاست که چنین مدلی از نوعدوستی الگوی درستی برای پیریزی و پیروی نیست، زیرا با ضرر به یک طرف ِ قرارداد همراه خواهد بود و از بنیاد غیراخلاقیست نه «اخلاقیتر». در انسان هم به دلایل طبیعی اتفاق نمیافتد و انحرافیست فرهنگی از مسیر درست، یعنی افراط و تفریط در دو سر این ماجرا برآمده از اقتضائات فرهنگی هستند تا طبیعی.
undead_knight نوشته: به خاطر تقویت استدلالم اینجا رو باید رها کنم مگرنه ممکنه استدلالم غیر منطقی بشه:)انسان همانطورکه گفتید خیلی پیچیدهتر از اینهاست، آنچه ما میکوشیم نشان بدهیم اینست که آیا مکانیزم اجتماعی که در آن همهی روابط مبتنی بر تصمیمگیری شخصی و نفع ِ عقلانی همهی طرفین درگیر بنا شده با اهداف طبیعت برای انسان سازگار است یا نه. ما میتوانیم به نحو دیوانهواری خشن، بیرحم و همنوعستیز باشیم، مثلا هالوکاست. در همان حال میزانی باورنکردنی از نوعدوستی و فداکاری را هم در خود داریم، که خیلی بیشتر از اولی دیده میشود و تکتک ما به نوعی، در زمانی به مدلی بیسابقه در طبیعت از آن اقدام ورزیدهایم. یعنی از نظر طبیعی قادر به انجام هر دو هستیم، و اگر بار فرهنگی نبود قطعا دومی را تا اندازهی بیشتری انجام میدادیم، زیرا از قدیمیترین اجداد یافت شدهی انسان، تا همین جوامع بدوی که به امروز رسیدهاند همگی برمبنی همکاری و همیاری متقابل اعضا بنا شدهاند و بجز در سیستم سرمایهداری متاخر، تضادی میان منافع فرد و جمع وجود نداشته. من گمان میکنم باید تمامی موانع موجود یا احتمالی پیرامون بروز رفتار نوعدوستانه پیش روی انسان را برداشت، اقدام به تشویق و تقویت آنها کرد و سپس به بازبینی مجدد در این موضوع پرداخت.
خب این رو میپذیرم :)ولی هنوز ایده کلی در ذهنم هست یعنی موجودی بیشتر خودخواه و بیشتر دیگرخواه باشه:)
یعنی شیوع رفتارهای دیگرخواهانه و خودخواهانه رو در نظر بگیریم،شدت رفتارها رو هم در نظر بگیریم و بعد حکم کلی صادر کنیم که آیا انسان دیگر خواه هست یا خودخواه.
در ایران حتما شنیدهاید که اگر شخص تصادف کردهای را با ماشین به بیمارستان برسانید برایتان دردسر ساز می شود، این مبتذلترین مثالیست که به ذهنم میرسد: مجازات ِ نوع دوستی توسط سیستم اجتماعی و ایجاد تضاد میان منافع افراد نسبت به یکدیگر، و تمامی این افراد نسبت به جمع. حال گمان بکنید بجای بازجویی و دردسر و آزار، هرکس که بیمار یا تصادفکردهای را به بیمارستان میرساند ده هزار تومان هم پاداش میگرفت، آیا ارزش کار خدشهای میدید از اینکه پاداشمحور شده و طرف دیگر هم سودی میبرد؟ شاید، اما مهمتر از پاسداری ِ «نفس عمل نیک» برطرف کردن موانع سر راه انجام آنهاست..
زنده باد زندگی!