11-18-2013, 11:25 AM
folaani نوشته: آخی دلم واسه نیچه خیلی میسوزه.چرا؟!
مرد خوبی بود.
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
folaani نوشته: آخی دلم واسه نیچه خیلی میسوزه.چرا؟!
مرد خوبی بود.
Rationalist نوشته: حتما مایل هستم!دقیقا،یعنای معنای زندگی انسان یک معنای شخصیه.
در فلسفه آبزورد، انسان خودش و از دیدگاه خودش، زندگی را معنا می دهد؟
به این مفهوم که یک" هدف کلی" و "ارزش اساسی" در این فلسفه برای انسان تعریف نمی شود؟
Agnostic نوشته: چند کتاب درباره فلسفه خوانده ام . هر فیلسوفی حرف های قشنگی زده و حرف هایی هم زده بود که با آن موافق نبودم. بنا بر این از اکثر فیلسوفانی که درباره شان خواندم کسب دانش کرده ام .از کدام فیلسوف بیش از دیگر فلاسفه الهام گرفته اید؟ و چرا؟
Agnostic نوشته: همچنین در لیست فیلسوفانی معروف جایشان خالی است:اگر بیشتر دقت داشتید و سپس می نگاشتید؛ به گمانم چنین سخن کودکانه ای نمی گاشتید!
جان لاک، بنتام، ولتر و...
demeter نوشته: فلسفه همان اندیشیدن است و در واقع همان " تاریخ فلسفه " است ."اندیشیدن" با "تاریخ فلسفه" دگرسانی دارد.
demeter نوشته: فلسفه ای که هیچ کس را ناراحت نکند و با هیچ کس ضدیت نورزد فلسفه نیست .چه لزومی دارد که یک "سیستم فلسفی" ناراحت کننده و آزار دهنده حماقت باشد؟ آنجا که حتی مفاهیمی چون "ناراحتی" و "حماقت" در آن معنا می یابند.
کار فلسفه آزردن حماقت است ، فلسفه حماقت را به چیزی شرم آور تبدیل می کند .
فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستی های اندیشه در تمامی اشکالش .
Rationalist نوشته: "اندیشیدن" با "تاریخ فلسفه" دگرسانی دارد.
چه لزومی دارد که یک "سیستم فلسفی" ناراحت کننده و آزار دهنده حماقت باشد؟ آنجا که حتی مفاهیمی چون "ناراحتی" و "حماقت" در آن معنا می یابند.
undead_knight نوشته: خودکشی یا مرگ پاسخی با این تضاد نیست و تنها راه مقابله(و نه پیروزی)بر این تضاد زندگی کردنه و از این دید زندگی،چه زندگی ما(در درجه اول) و چه زندگی دیگران ارزشمند تلقی میشه.صرفا " زندگی کردن" جدا از کیفیت،انگیزه ها و اهداف آن چگونه می تواند برای "انسان روشنفکر " ارزشمند و با معنا باشد؟! در حالیکه در حالت عادی، زندگی بسیار غم انگیز و مسخره است.
demeter نوشته: در معنای خود فلسفه ، فلسفه همان تاریخ فلسفه است از این حیث که که اندیشه در یک معنای واحد به دست اندیشمندان ورز داده می شود و در رودخانه تاریخ سیلان است . که البته قرار نیستدر جستار "فلسفه چیست؟" به یکی از دوستان پاسخ داده ام که چرا مخالف برابر خواندن "فلسفه" با "تاریخ فلسفه" هستم. بسیاری از اندیشمندان به شکلی متفاوت اندیشه را ورز داده اند و مکتب فلسفی خودشان را داشته اند. پس کسی که بخواهد آزادانه و مستقل به فلسفه بپردازد و مکتب فلسفی خودش را به طور مستقل بنا نماید؛ بایسته است که در فلسفیدن، وابستگی به تاریخ فلسفه نداشته باشد.
حقیقت عالم از آن بدست بیاید ؛ کار فلسفه شخم زدن در زمین است است نه کاشتن چیزی که محصول دهد .
demeter نوشته: اصولا یکی از زوایای فلسفه آزردن حماقت است که در تاریخ باعث شده فلسفه تکفیر شود که البته در اینجا با روش نیچه ای گفته شدهگویا به پاسخم دقت نکردید!
demeter نوشته: نظر سنجی شما هم من متوجه نمی شوم . الهام گرفتن از کدام فیلسوف اما بیشتر کسانی که پست دادن در این مورد متوجه شدن کهدر دو پست نخست به روشنی توضیح داده ام! جدا از اینکه کدام فیلسوف نظر مرا بیشتر جلب کرده؛ خودتان از کدام فیلسوف بیشتر آموخته اید و اندیشه تان از او تاثیر گرفته است و چرا؟:e303:
کدام را بیشتر دوست دارید ؟ مگر فوتبالیست هستند فیلسوف ها
یا اینکه به معنای پارادایم فکری منظور شما بوده که به هر حال توضیح بدهید که این نظر سنجی بر چه پایه ای است .
Rationalist نوشته: در جستار "فلسفه چیست؟" به یکی از دوستان پاسخ داده ام که چرا مخالف برابر خواندن "فلسفه" با "تاریخ فلسفه" هستم. بسیاری از اندیشمندان به شکلی متفاوت اندیشه را ورز داده اند و مکتب فلسفی خودشان را داشته اند. پس کسی که بخواهد آزادانه و مستقل به فلسفه بپردازد و مکتب فلسفی خودش را به طور مستقل بنا نماید؛ بایسته است که در فلسفیدن، وابستگی به تاریخ فلسفه نداشته باشد.
Rationalist نوشته: گویا به پاسخم دقت نکردید!
اینکه برای ما در بیشتر مواقع پرداختن به فلسفه موجب آزار حماقت می باشد؛ متفاوت است با اینکه آن را به عنوان یک گزاره سراسری صادر کنید.
مفهوم "حماقت" در مکاتب فلسفی گوناگون، ممکن است معانی گوناگونی نیز داشته باشد.
در دو پست نخست به روشنی توضیح داده ام! جدا از اینکه کدام فیلسوف نظر مرا بیشتر جلب کرده؛ خودتان از کدام فیلسوف بیشتر آموخته اید و اندیشه تان از او تاثیر گرفته است و چرا؟:e303: