نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پراکنده‌نویسی
#21

«چیزی فراتر از لذایذ پست حیوانی در این جهان هست».. بله، البته که هست، اما: «ای کاش آن کتاب را تمام کرده بودم»، چنین گفت هیچکس، بر بستر مرگ!

زنده باد زندگی!
پاسخ
#22

درپی والامنشی رفتن و پرهیز از فرومایگی ایرادی که دارد اینست که شاید به راستی شما برای اکتشاف و ادراک امور والا بسنده نباشید، شاید به راستی ذاتا فرومایه باشید، شاید حقیقت (یا هر ابژه‌ی والای دیگری که به جستجوی آن رفته‌اید) دست‌نیافتنی باشد، شاید شما هم یکی دیگر از آن میلیون‌ها، شاید حتی میلیاردها والامنشی باشید که هرگز از این والامنشی استفاده‌ای بجز توجیه وجود نباتی خود نمی‌برند.

اینست که زاهد هرچه پیرتر می‌شود، یا به عبارت بهتر هرچه میزان «زمان سوخته»ی او بالاتر می‌رود، بدخلق‌تر و در پایبندی به عقاید خود مستحکم‌تر می‌شود. دشوار است پذیرفتن اینکه تمام زندگی خود را به پای «اهداف والا»یی هدر داده‌اید که هیچکدام به جایی نرسیده و اکنون باید بپذیرید که این اندک زمان محدودی که در این جهان به ما داده شده، پای تعقیب افسانه‌های دلفریب به هدر رفته.

زنده باد زندگی!
پاسخ
#23

بیزاری والامنش از فرومایه در پایان چیزی بجز تجلی حسرت او نسبت به زندگی بی‌شیله پیله و دردسر و در یک کلام شادمانه‌ی او نیست. ما در جای‌جای نوشته‌های نیچه، این بزرگترین والامنش تاریخ و تکفیرگر غایی لذت‌پرستی ِ سخیف می‌یابیم که چگونه از این کرختی، از این بی‌تفاوتی و آرامش غیرطبیعی هدانیست نسبت به محیط پیرامون خود ابراز بیزاری می‌کند. مشکل او چیزی بجز احساس آرامش و رضایت خاطر (و «خرفتی و کرختی») که لذت‌پرست در آن محو می‌شود نیست. او جوش و خروش و قیام و خودکاوی می‌خواهد، طالب پُتکی گران است که خانه‌ی کوتوله‌های فکری را بر سرشان آوار بکند و می‌خواهد از این و آن فراتر برود، مرد ِ مست ِ کُس و شراب و آهنگ را که می‌بیند احساس بیزاری می‌کند.

این اما به نظر من این برآمده از یک اشتباه تاکتیکی‌ست، ما اگر توان نه گفتن ولو موقت به لذایذ پست حیوانی را نداریم، بدرد صفوف ابرمردان نیچه هم نمی‌خوریم. مشکل او دقیقا همینست که پتانسیل را می‌بیند، اما از انتخاب راهی که هدانیست برای به فعلیت درآوردن آن پتانسیل برگزیده خشمگین و خروشان می‌شود.

زنده باد زندگی!
پاسخ
#24

لذت‌پرستی دائم اتهام «درون‌تهی» بودن می‌خورد چراکه زاهد لذت را عارضه‌ی جانبی کنش والا تلقی می‌کند و «ارتقاء» آن به جایگاه «هدف» ِ کنش را گناهی نابخشودنی. هدف در نظر گرفتن لذت در مرام او حتی بدتر از بی‌هدفی‌ست.

زنده باد زندگی!
پاسخ
#25

- هدانیست ذاتا فرومایه است زیرا توان نه گفتن به «لذایذ پست دنیوی» را ندارد، این نیست که واقعاً نمی‌فهمد که چیزی فراتر از کُس و کون هم در این جهان وجود دارد، که اگر چنان می‌بود دیگر فرومایه نبود و تنها «خرفت» و بخشودنی می‌شد.

زنده باد زندگی!
پاسخ
#26

والامنش ِ ریاکار را قلاده بزنید و عریان به زیر آفتاب سوزان بکشید و تن نحیف او تا جا دارد تازیانه بزنید، پرهیزگار را اگر در این زمانه‌ی رسوا یافتید، سر سجده به خاک قدمش بگذارید!

زنده باد زندگی!
پاسخ
#27

میانه‌روی در هر موردی، تنها زمانی شایسته‌ی احترام است که برآمده از اشتیاق به محدودیت است، نه ترس از افراط.

زنده باد زندگی!
پاسخ
#28

Ouroboros نوشته: جستار ِ سنتی من در انجمن‌های گوناگون!
هدف من از آغاز این تاپیک منسجم‌تر نوشتن ِ اندیشه‌هایی بود که ماه‌هاست ذهن مرا به خود مشغول کرده اما بدلیل پیچدگی یا کندذهنی ناشی از هم‌نشین بد فرصت و توان پختن آنها را هرگز نمی‌یابم. این «اندیشه‌ها»، بسیار بعید است شایستگی چنین نامی داشته باشند، اما نمی‌توان مطمئن بود بجز از طریق تحریر و به داوری عموم گذاشتن ایشان. از آنجاکه اینها «افکار» من هستند نه «نظرات» من، علاقه‌ای به بحث درباره‌ی آنها ندارم، بلکه بیشتر دوست دارم نظر دیگران را درباره‌ی ایشان بدانم، پس اگر چیزی نوشته شد که نظری پیرامون آن داشتید بی‌چشمداشت ِ پاسخ گرفتن و گفتگو آن نظر را بیان بکنید، من قطعا و به معنی تحت‌الفظی واژه از آن نظر استفاده خواهم کرد.


این جستار ویژه ی نگاشتن اندیشه های خودتان است یا دیگر هموندان نیز میتوانند اندیشه هایشان را در اینجا بنگارند ؟؟

بالا ببری دو دست خود را خوب است
یک دست که بالا ببری معترضی
پاسخ
#29

azarnoosh نوشته: این جستار ویژه ی نگاشتن اندیشه های خودتان است یا دیگر هموندان نیز میتوانند اندیشه هایشان را در اینجا بنگارند ؟؟
ویژه‌ی اندیشه‌های خودم است. ترجیح می‌دهم دوستان جستار خودشان را به راه بیاندازند.

زنده باد زندگی!
پاسخ
#30

اومانیست «انسان» را در مقام مفهومی رمانتیک و انتزاعی می‌ستاید اما از «انسان‌ها» در قالب گله‌ای بی‌شکل و حالت و فرومایه بیزار است. جدا از عواطف او پیرامون انسان در قالب یک مفهوم خاص و انسان در قالب موجود عام، احساس او پیرامون «افراد انسانی» از همه جالبتر است: او ایشان را چنان سخیف و چندش‌آور می‌یابد که اگر به قدرت برسد دانه‌دانه‌ی آن‌ها را برای حفظ «انسانیت» می‌گذارد سینه‌ی دیوار.

زنده باد زندگی!
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان