Alice نوشته: مزدک جان درباره مدل کیهانی قران که میگفتید آسمان دنیوی هفتگانه است و
مرز میان آنان ستاره ها هستند و سپس "بروج" و "عرش" خداوندیست به گمان
من چنین نیست!
برپایهی کدام تفسیر و متودولوژی میگویید که بعد از آسمانهای هفتگانه ستارگان
و بروج همان برج های دوازده گانه هستند؟ ب.ن قران میگوید "آسمان نزدیک" (=آسمان اول)
را با ستارگان زینت دادیم... کمی در این باره روشنگری میکنید؟
بمهر در جایگاه گواه و برگه آیه ها را هم بیاورید.
در قران گاهی از آسمانها/
سَمَاوَاتٍ (
چندینه) و گاهی از یک آسمان /
السَّمَاء (
تکینه) سخن در میان است.
آسمانها (
چندینه)همان هفت آسمانی هستند که آسمانهای این جهانی می باشند و مرز پایانی
آنها به آسمان "دنیا" یا همان
آسمان ستارگان (
firmament ) (= فلک انجم) پایان میگیرد
این واژه ی دنیا به چم همین جهان است و نباید به
سفسته ی اتیمولوژیک که میگوید
دنیا از دون ( =نزدیک به ما(!) ) میاید بها داد.آسمان برین (عرش) و آسمان دنیا (
پایین ترین
آسمانهای مینوی ) : از آنجا که گوینده خداست، "پایین" از
دید او همان بالا از دید مردم
خاکی است : برای نمونه :
«یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الحَْیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الاَْخِرَةِ هُمْ غَافِلُون؛
از زندگى دنیا، ظاهرى را مىشناسند، و حال آن كه از آخرت غافلند». (روم:۷)
یا سخنواره ی : خسر الدنیا و الاخرة = کسی که در این جهان و آن جهان زیان کرده است!
پس این
آسمان دنیا، که در قران همواره تکینه یاد میشود
آسمانی که در نگاره آبی رنگ است)
این همان آسمانی است که اجنه نمیتوانند از ان بگذرند و همان آسمانی است که فرشتگان
١۹ گانه ی پاسدار آسمان برین، با کندن ستارگان از آن، آنهارا به سوی اجنه ی فضول پرتاب
میکنند (" توضیح علمی" ! قران برای شهاب [سنگ های آسمانی که در اندروای میسوزند] )
هفتمین آسمان در باستان، آسمانی بود که گویال کیوان را با خود میگردانید ( زحل/ساتورن)
این مدل کیهان شناسی بتلمیوسی بود که به قران هم راه یافته بود و بیجا نیست که خیام میگوید
از جرم گل سیاه تا
اوج زحل
کردم همه مشکلات گیتی را حل
(گل سیاه = زمین)
این هفت آسمان بلورین* به شمار میرفته اند چون برای نمونه کیوان و برجیس دیده میشده اند
ولی چون آسمان پایانی ستارگان "سیاه" بود میپنداشتند که فرای ان دیده نمیشود.
پس از این آسمان ستارگان، آسمانهای آن جهانی و ایزدی/مینوی هستند که واپسین و بالاترین
شان همان "عرش" است که به لاتین میگفتند " habitaculum dei et omnium electorum
= جایگاه خداوند و همه ی برگزیدگان = عرش خداوندی و اصحاب یمین.
الرَّحْمَـٰنُ عَلَى
الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ
----
خورشید و ماه هردو در این مدل، در یکی از اسمانهایی که به گفته ی ارستو و بتلمیوس
به گرد زمین میگردند. جای گرفته بودند. این را کلیسا هم که ۶۰۰ سال از اسلام کهن تر
است هم پذیرفته بودند و محمد هم نمیتوانست در جایگاه دنباله ی عیسی و موسی
(که خود را جانشین انها جا میزد) چیزی جز این بگوید چون آنگاه با خورده گیری یهود
و ترسایان روبرو میشد ولی میبینیم که در این باره ستیزی با آنها نداشته و بیجا نیست
که قران هم آمده است که خورشید و ماه هر یک در فلک خود در میان آسمانها شناورند
( اکنون میدانیم که زمین به گرد خورشید میگردد و خورشید مانند ماه به گرد زمین نمیگردد)
---
همچنین بیجا نیست که در قران از واژه ی شناور بودن سخن در میان است چون در این
مدل بتلمیوسی، میان سپهر های بلورین، آب بوده که در قران هم از آبهای آسمان یاد
شده است** که گاهی خدا برای گوشمالی بندگان، درهای آسمان را میگشاید تا از آسمان
اب بر زمین بشارد. بلورین و شکننده بودن آسمانها هم در قران آمده است: شکافتن
آسمان ها ! یا: "اگر
تکه ای از آسمان را بر سرشان بیندازیم " !
----------
در این مدل، گویا یك دیوار آتشین ( مدار ناری)
میان زمین و ماه است كه دیوار گذرناپذیر
شمرده میشد. ( برخی از آخوند ها هنوز
به آن باور دارند)
--->
سایت اسلامی تبیان:
http://library.tebyan.net/books/5818/7.htm#link44
سید حسن ابطحی:
...
سؤ ال
چهل و چهارم :
مـعـناى "وَ اِنْ مِنْكُمْ اِلاّ و ارِدُه ا"((104))
كه در سوره شریفه مریم است ، چیست ؟ آیا همه وارد جهنّم مى شوند و بر عدّه اى آتش سرد مى شود یا معنى دیگرى دارد؟
پـاسـخ مـا:
تـحـقـیـقـاتـى كـرده ایـم دربـاره جـهـنـّم كـه مـى شـود آن را احـسـاس عـلمـى كـرد. جـهـنـّم مـثـل یـك مـدارى به دور زمین است . نه همین نزدیكیهاى زمین . در فاصله مثلا چند مدار بالاتر. (مدار یعنى راهى كه كـرات در آن در حـركـت هـسـتند.) این مدار،
مدار نارى است . یعنى سوزنده است . از بین مى برد. این مدار نارى دور كره زمین است . شما از هر طرف كره زمین بخواهید از این مدار خارج شوید باید به این مدار وارد شوید.
..
و بهشت در كره زمین نیست . چون خود بهشتى كه به مؤ من مى دهند، به اندازه منظومه شمسى است . منظومه شمسى هـیـچ وقـت در كره زمین جا نمى گیرد. "وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّم و اتُ وَالاَْرْضُ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقی نَ"((105))
پس باید از كره زمین پرواز كنیم . برویم به طرف بهشت . اوّل برخورد مى كنیم به مدار نارى كه اسمش جهنّم است . لذا مى فـرمـایـد:
"وَ اِنْ مـِنـْكُمْ اِلاّ و ارِدُه ا ك انَ عَلى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِیًّا" واردش مى شوید. یعنى آنهائى كه مى خواهند عـبـور كـنـنـد و مى توانند عبور كنند. مثل یك تونلى برایشان باز مى شود و از آنجا رد مى شوند. پس وارد جهنّم شـده و از جهنّم خارج مى شوند و آنهائى كه باید بمانند جلویشان بسته مى شود و همان جا مى مانند. قیامت روى كـره زمـیـن است . بعد از اینكه به حسابشان رسیدگى شد و درباره شان قضاوت شد و بهشتى ها و جهنّمى ها از هم مشخّص شدند. همه حركت مى كنند. كره زمین دیگر قابل سكونت و زندگى نیست . یك عدّه به این مدار نارى كه مـى رسـنـد مى مانند. و یك عدّه هم از آن عبور مى كنند و به بهشت مى روند. و لذا معناى "وَ اِنْ مِنْكُمْ اِلاّ و ارِدُه ا" این است .
و امـّا هـمان معبر كه تونل مانند است براى مؤ منین سرد مى شود. و یا آنكه آن قدر سریع عبور مى كنند كه گرما را احساس نمى كنند.((
------------
*
إِنَّا زَیَّنَّا
السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ.
{الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ
سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً مَّا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ }الملك3
{أَلَمْ تَرَوْا كَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ
سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً }نوح15
أَوَلَمْ
یَنْظُرُوا فِی مَلَكُوتِ
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ وَأَنْ عَسَىٰ أَنْ یَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ ۖ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ
پس هفت اسمان و انچه درون ان است باید دیده شدنی باشد که قران میگه ایا نگاه نمیکنید هفت اسمان و ملکوتش را!
**
وَكَانَ
عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء ...
(هود/7)و... عرش او بر
آب بود
[ATTACH=CONFIG]3195[/ATTACH]