homayoun نوشته: اگر هم از تازی ها بدم میایدیعنی از خنیای عربی هم بدتان می آید؟؟؟
من با اینکه بسیار پارسیدوست هستم ، خنیای عربی به من رامش خواستنی ای می دهد.
تازه بیشتریهاشون چهره هاشون بمانند خودمان است چرا از دیسه آنها بدت می آد؟
پارسیگر
homayoun نوشته: اگر هم از تازی ها بدم میایدیعنی از خنیای عربی هم بدتان می آید؟؟؟
homayoun نوشته: .....------------------->
Philo نوشته: مثل کسی که سیر خورده و هر چه بگوید شنوندگان بوی سیر را حس می کنند، این بابا هم هر چه می گوید بوی نژادپرستی اش آدم را خفه می کند.
Spehr نوشته: یعنی از خنیای عربی هم بدتان می آید؟؟؟نیاز به یادآوری است که خنیای کنونی "عربی" بهمراه
من با اینکه بسیار پارسیدوست هستم ، خنیای عربی به من رامش[١] خواستنی ای می دهد.
Dariush نوشته: سخنتان هیچ ربطی به حرفهای من نداشت. مسلم است که ژنِ افراد در بهرهی هوشیِ آنها میتواند موثر باشد(که البته همین هم جای بحث فراوان دارد). اما پیشداوری در مورد انسانها بر اساس تعلق نژادیشان (اساسا امروز دیگر دستهبندی کردنِ افراد بر اساس نژآدشان مضحک است چرا که تقریبا هیچ نژاد خالصی یافت نمیشود، جز اینکه بروید در کوههای هیمالیا دنبال کسی باشید که در طول 2000 سال پیش اجدادش هرگز با نژادی دیگر آمیزش نداشته باشند) بیش از آنکه یک نگرش علمی باشد، یک موضوع اخلاقیست!
Dariush نوشته: نخست اینکه برتر بودنِ انسانی که بهرهی هوشی بالاتری دارد را باید نشان دهید، سپس ربط آن را به نژادش نشان دهید و درستیِ تعمیمِ آن به یک ملیت را نشان دهید. مثلا نشان دهید که دانشمندان نازیست(که بهرهی هوشی بالاتری از بسیار داشتند)، ارزش انسانیِ بالاتری نسبت به شهروند عربستانیای که سرش به کار خویش است و کاری به کار کسی ندارد، دارد، سپس نشان دهید که باهوش شدنِ آن دانشمند نازیست مربوط به نژادش بوده (نژادِ ژرمن) که مثلا اگر پدر و مادرش قبل از تولدش به افغانستان نقل مکان کرده بودند بازهم او همچنان باهوش میبود و در نهایت نشان دهید که چگونه باهوش بودنِ او را میتوان به نژادش تعمیم داد.
Freigeist ein relativer Begriff
Man nennt Den einen Freigeist, welcher
anders denkt, als man von ihm auf Grund seiner Herkunft, Umgebung,
seines Standes und Amtes oder auf Grund der herrschenden Zeitansichten
erwartet. Er ist die Ausnahme, die gebundenen Geister sind die Regel; diese
werfen ihm vor, dass seine freien Grundsätze ihren Ursprung entweder in
der Sucht, aufzufallen, haben oder gar auf freie Handlungen, das heisst auf
solche, welche mit der gebundenen Moral unvereinbar sind, schliessen
lassen. Bisweilen sagt man auch, diese oder jene freien Grundsätze seien
aus Verschrobenheit und Ueberspanntheit des Kopfes herzuleiten; doch
spricht so nur die Bosheit, welche selber an Das nicht glaubt, was sie sagt,
aber damit schaden will: denn das Zeugniss für die grössere Güte und
Schärfe seines Intellectes ist dem Freigeist gewöhnlich in's Gesicht
geschrieben, so lesbar, dass es die gebundenen Geister gut genug
verstehen. Aber die beiden andern Ableitungen der Freigeisterei sind redlich
gemeint; in der That entstehen auch viele Freigeister auf die eine oder die
andere Art. Desshalb könnten aber die Sätze, zu denen sie auf jenen
Wegen gelangten, doch wahrer und zuverlässiger sein, als die der
gebundenen Geister. Bei der Erkenntniss der Wahrheit kommt es darauf an,
dass man sie hat, nicht darauf, aus welchem Antrieb man sie gesucht, auf
welchem Wege man sie gefunden hat. Haben die Freigeister Recht, so
haben die gebundenen Geister Unrecht, gleichgültig, ob die ersteren aus
Unmoralität zur Wahrheit gekommen sind, die anderen aus Moralität bisher
an der Unwahrheit festgehalten haben. - Uebrigens gehört es nicht zum
Wesen des Freigeistes, dass er richtigere Ansichten hat, sondern vielmehr,
dass er sich von dem Herkömmlichen gelöst hat, sei es mit Glück oder mit
einem Misserfolg. Für gewöhnlich wird er aber doch die Wahrheit oder
mindestens den Geist der Wahrheitsforschung auf seiner Seite haben: er
fordert Gründe, die Anderen Glauben.
Spehr نوشته: یعنی از خنیای عربی هم بدتان می آید؟؟؟
من با اینکه بسیار پارسیدوست هستم ، خنیای عربی به من رامش[١] خواستنی ای می دهد.
تازه بیشتریهاشون چهره هاشون بمانند خودمان است چرا از دیسه[٢] آنها بدت می آد؟
مزدك بامداد نوشته: نیاز به یادآوری است که خنیای کنونی "عربی" بهمراه
بردگان بویژه کنیزان ایرانی به عربستان راه یافت و
گرنه خودشان چیزی از خنیا نداشتند و گونه ای پایکوبی
همگانی با نوای کوبیدن چوب داشتند که از حبشیان برداشته بودند.
گفتنی است که این خنیا هم باز سراسراز خود ایران نبوده و هندیان
و داد و ستد فرهنگی با هندوستان، در پرورش خنیا در ایران،
دست اندرکاری بسزایی داشته اند.
Philo نوشته: این سخن اگر درست هم باشد، هیچ نتیجه خاصی نمی دهد.
Philo نوشته: فرض کنیم یک نژادی پتانسیل دانشمند شدنش خوب باشد، خوب باشد، شاید برای کسی پتانسیل رقصیدن ارزشمند تر باشد، یا برای کسی طبع شعر داشتن، یا مهریان بودن یا...، هیچ نژادی حق ندارد چون استعداد خاصی دارد دیگر نژادها را تحقیر کند چون کمتر از آن استعداد برخوردارند، چون همه مجبور نیستند برای آن استعداد خاص ارزش قائل شوند.
Mehrbod نوشته: Man nennt Den einen Freigeist, welcher
anders denkt, als man von ihm auf Grund seiner Herkunft, Umgebung,
seines Standes und Amtes oder auf Grund der herrschenden Zeitansichten
erwartet. Er ist die Ausnahme, die gebundenen Geister sind die Regel; diese
werfen ihm vor, dass seine freien Grundsätze ihren Ursprung entweder in
der Sucht, aufzufallen, haben oder gar auf freie Handlungen, das heisst auf
solche, welche mit der gebundenen Moral unvereinbar sind, schliessen
lassen. Bisweilen sagt man auch, diese oder jene freien Grundsätze seien
aus Verschrobenheit und Ueberspanntheit des Kopfes herzuleiten;
Mehrbod نوشته: اگر برایِ شما هم روشن است که نژادی میتواند باهوشتر یا کمهوشتر باشد که دیگر سخنی نمیماند.خیر، برای من روشن نیست که امروز یک نژاد چگونه میتواند از نژادهای دیگر باهوشتر باشد؟
Mehrbod نوشته: ?Bist du ein Freigeist, oder wasشلمشوربایی شده است! در تالاری پارسی، به انگلیسی سخن گفتن لابلای پستهای پارسی، جایی که نیاز باشد، میتواند قابل پذیرش باشد، به آلمانی سخن گفتن، آنهم زمانیکه میدانیم مخاطبمان(در اینجا من ) جز پارسی و انگلیسی به زبانِ دیگری تسلط ندارد (و آلمانی را در حد بسیار ابتدایی آموخته است)، چه معنایی جز خودنمایی و به رخ کشیدن دارد؟!
Mehrbod نوشته: این اندازه برآشفتگی نداشت; سخن ساده است, نژادها یکسان نیستند. خویشکاریِ کژبرداشتهایِخیر، من برآشفته نشدهام. زیستن در میان مردمی نژادپرست که تحقیر و جک ساختن در مورد نژادها و قبایلِ هموطنشان کارِ هرروزشان است، اگرچه هرگز باعث نشده نسبت بدان بیتفاوت باشم، اما به جای برآشفته شدن، سگمحلی کردن را به خوبی به من آموخته است.
شما و دیگران و همچنین پدافند از دیدگاهِ نژادپرستان (باهوشتر بودن = ارزشمندتر بودن, ..) با من نیست.
Mehrbod نوشته: دشمنی من اینجا با خودفریبی و پیامهایِ آمیخته[٤] ای است که به مردم زیرِ نامِِ Political Correctness میدهند: نژادپرستی برای این بد نیست که نژادها یکسان هستند و
هیچکدام در هوش/زور/... بهتر یا بدتر از همدیگر نیستند (یکسانیِ نژادها = دروغ), برای این بد است که مایهیِ آشوب و پیدایش پیشداوریهایِ نابجا و ناخواستنی میشود.
Dariush نوشته: زیستن در میان مردمی نژادپرست که تحقیر و جک ساختن در مورد نژادها و قبایلِ هموطنشان کارِ هرروزشان استخیلی بده