05-07-2013, 11:53 AM
به راستی تکتک انقلابات بشر یا شکست خوردهاند و به سرانجام نرسیدهاند یا نتیجهای فاجعهآمیز و آخرالزمانی داشتهاند که اکثر انقلابیون را به آرزوی شرایط پیش از آن واداشته!
با این وجود البته انقلاب ذاتا چیز بد یا مشکلداری نیست، مشروط بر آنکه با هزینهای بسیار ناچیز به سرانجام برسد و موجب پدید آمدن طبقهی جدیدی که مدعی پرداخت بهای بیشتر جهت پیروزی آن بوده نشود(«مگر ما انقلاب کردیم که .... بشود»، «مگر ما شهید دادیم که .... بشود»). که خُب هنوز ممکن نیست و بدلیل ذات سرکوبگر و خشن دولت براندازی آن بدون خونریزی یک رویا به نظر میرسد.
من معتقدم خیلی زودتر کار یکسره خواهد شد و چگونگی آن نیز به جان هم افتادن بچه کفتارهاست که از هماکنون آغاز شده. یک جریانی داخل نظام هست که خواستار دگرگونی سیستم موجود به یک دیکتاتوری نظامی/سکولار است و من مزهپرانیهای مشایی را به پای این جریان مینویسم، این باند اندکاندک به سراغ همه میرود و از هاشمی شروع شد و اکنون به خود خامنهای رسیده(برخوردهای احمدینژاد با «رهبری» به راستی در تاریخ نظام بیسابقه بود). ایستادگی باندهای دیگر درون نظام در برابر این جریان نیز اجتنابناپذیر به نگر میآید و من بعید میدانم هیچکدام پس از پیروزی بر جناح دیگری توان بسنده برای باقی ماندن و حفظ کنترل خود بر کشور را داشته باشند، خصوصا اینکه جبههی سنتی در تمام ارکان اجتماعی پنجهی خود را فرو کرده و بی یک مبارزهی تمام عیار حاضر به تسلیم شدن نیست.
این البته دلیل نمیشود، مسئله اینست که مردم عادی کوچه و بازار با زن و بچهی خود بیرون آمدند و تظاهرات مسالمتآمیز و «مدنی» برگذار کردند و با سرنیزهی دولت پاسخ گرفتند. این یعنی تنها گروهی از مردم که میتوانند برپاد نظام اسلامی اقدام بکنند انقلابیون حرفهای، یا پسرهای بین شانزده تا چهل سال هستند. اینها هم خوشبختانه آنقدر باهوش شدهاند که دلیل کافی برای به خطر انداختن جان خودشان را نمییابند و میدانند دیگر کشیدن بار جامعه به تنهایی پاداشی برایشان به دنبال نخواهد داشت و «هیچ چیز ارزش مردن ندارد». اگرنه هر انقلابی میشد همان وضعیت سوریه و لیبی که طی آن مردان جوان ِ پرشور به تنهایی در برابر مردان مزدور میایستند و به نبرد میپردازند، و انقلاب تبدیل میشود به نبرد مسلحانهی انقلابی حرفهای با نیروی دولتی، ساختار جغرافیایی هم تنها زمانی مهم است که دولت خواستار حفظ کشور باشد، اگرنه ج.ا تمام تهران را بمباران میکند و پایتخت را منتقل میکند به قم!
با این وجود البته انقلاب ذاتا چیز بد یا مشکلداری نیست، مشروط بر آنکه با هزینهای بسیار ناچیز به سرانجام برسد و موجب پدید آمدن طبقهی جدیدی که مدعی پرداخت بهای بیشتر جهت پیروزی آن بوده نشود(«مگر ما انقلاب کردیم که .... بشود»، «مگر ما شهید دادیم که .... بشود»). که خُب هنوز ممکن نیست و بدلیل ذات سرکوبگر و خشن دولت براندازی آن بدون خونریزی یک رویا به نظر میرسد.
undead_knight نوشته: البته من سرنگون شدن حکومت رو بین 5 تا 10 سال آینده تقریبا قطعی میدونم ولی در مورد اینکه چه چیز باعثش میشه مطمئن نیستم.
من معتقدم خیلی زودتر کار یکسره خواهد شد و چگونگی آن نیز به جان هم افتادن بچه کفتارهاست که از هماکنون آغاز شده. یک جریانی داخل نظام هست که خواستار دگرگونی سیستم موجود به یک دیکتاتوری نظامی/سکولار است و من مزهپرانیهای مشایی را به پای این جریان مینویسم، این باند اندکاندک به سراغ همه میرود و از هاشمی شروع شد و اکنون به خود خامنهای رسیده(برخوردهای احمدینژاد با «رهبری» به راستی در تاریخ نظام بیسابقه بود). ایستادگی باندهای دیگر درون نظام در برابر این جریان نیز اجتنابناپذیر به نگر میآید و من بعید میدانم هیچکدام پس از پیروزی بر جناح دیگری توان بسنده برای باقی ماندن و حفظ کنترل خود بر کشور را داشته باشند، خصوصا اینکه جبههی سنتی در تمام ارکان اجتماعی پنجهی خود را فرو کرده و بی یک مبارزهی تمام عیار حاضر به تسلیم شدن نیست.
undead_knight نوشته: فقط در مورد انقلاب(که از دید من گزینه خوبی نیست)باید گفت که وضعیت برای جموری اسلامی کمی فرق میکنه چه در سوریه و چه در لیبی پایخت تحت کنترل کامل یا نسبی نیروهای دولتی هست ولی انقلاب در ایران اگر قرار باشه اتفاق بیافته به طور جدی از تهران شروع میشه و اینطور شانس دووم آوردن حکومت و ایجاد جنگ داخلی کمتر میشه.
این البته دلیل نمیشود، مسئله اینست که مردم عادی کوچه و بازار با زن و بچهی خود بیرون آمدند و تظاهرات مسالمتآمیز و «مدنی» برگذار کردند و با سرنیزهی دولت پاسخ گرفتند. این یعنی تنها گروهی از مردم که میتوانند برپاد نظام اسلامی اقدام بکنند انقلابیون حرفهای، یا پسرهای بین شانزده تا چهل سال هستند. اینها هم خوشبختانه آنقدر باهوش شدهاند که دلیل کافی برای به خطر انداختن جان خودشان را نمییابند و میدانند دیگر کشیدن بار جامعه به تنهایی پاداشی برایشان به دنبال نخواهد داشت و «هیچ چیز ارزش مردن ندارد». اگرنه هر انقلابی میشد همان وضعیت سوریه و لیبی که طی آن مردان جوان ِ پرشور به تنهایی در برابر مردان مزدور میایستند و به نبرد میپردازند، و انقلاب تبدیل میشود به نبرد مسلحانهی انقلابی حرفهای با نیروی دولتی، ساختار جغرافیایی هم تنها زمانی مهم است که دولت خواستار حفظ کشور باشد، اگرنه ج.ا تمام تهران را بمباران میکند و پایتخت را منتقل میکند به قم!