12-11-2013, 03:43 PM
Alice نوشته: بیشتر بگویید. پس فرهنگ و باورهای فلسفی و دانش چه جایگاهی دارد؟!!
فردید شما فرگشت فرهنگی هست یا تنها فراگشت ژنی؟
پارسیگر
فیلسوف باید ریشهای و شناختشناسانه به چیزها بنگرد.
هیچگرا آنجا در پیِ پاسخ به چیست؟ که آماج زندگی چیست و ارزش آن (اگر دارد) از چه ریشهمیگیرید.
اکنون من چند گامی که فیلسوف هیچگرا در شناختشناسی جاانداخته را میآورم:
١- چرا میخواهم بدانم آماج زندگی چیست؟
٢- چرا میخواهم با دانستن آماج زندگی, آنرا ارزیابم؟
٣- چه چیزی درون من, به دنبال پیوندسازی میان آماج یک چیز و ارزش آن چیز میباشد؟
٢- چرا میخواهم با دانستن آماج زندگی, آنرا ارزیابم؟
٣- چه چیزی درون من, به دنبال پیوندسازی میان آماج یک چیز و ارزش آن چیز میباشد؟
برخی از این پرسشها را ب.ن. در زمان خیام نمیتوانستهاند پاسخ بدهند. در زمان وی نه
داروینی بود نه فرگشت, نه سازوکار اتمها و ریزگان هستی این چنین بازشناخته شده بودند.
ولی امروز میبینیم که برای پاسخ به پرسش یکم, اینکه چرا از بیخ میخواهیم
آماج زیست را دریابیم ناچار از اینیم که به سازوکار فرگشت رویبیاوریم.
سپس در دنباله میباید کارکرد "پرسش و پاسخ" یا همان "کنجکاوی" را در فرگشت دربیاوریم:
کنجکاوی و اینکه ما اینجا پرسش یکم را از خویش کردهایم خود از بیخ دنبالهیِ یک فرایند مادی به نام فرگشت میباشد.
اکنون باید ببینیم چرا فرگشت این رانهیِ کنجکاوی را درون ما سرشته (٢) و چرا
پیوندی میان ارزش زندگی و آماج زندگی (اگر دارد) باید ببینیم (٣).
اگر فرایند فرجامیابی از اینجا را دیگر خود اتان بدرستی بپیمایید, خواهید دریافت که:
ارزش زندگی براهِ آماج زندگی, ارزیابی نمیشود.
و از آن میتوان فرجامید:
زندگی خودآماج است: ارزشها در زندگی یافت میشوند نه بر زندگی.
که با بازگشت به آغاز سخن, اگر پرسش سوم از بیخ نابجاست و پیوندی آنجا نیست,
کار هیچگرایی دیگر به پایان میرسد: ارزش زندگی را نباید در آماج زندگی جُست.
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns