Reactor نوشته: چرا شلوغ میکنید.
من کی گفتم چوب تو کون یک همجنسگرا فرو کنید چون کون میده؟
من گفتم فرایندی که به تولید مثل ختم نشه از نظر طبیعت کاری بیفایده هست.
در آن قسمتی از پست شما که بولد کردم, خود شما به قبول داشتن این واقعیت اعتراف کردید
من به چیزی اعتراف نکردم!
من اتفاقن برعکس ادعای شما رو مطرح کردم و گفتم تا خرخره با فایده هستش!!!
Ouroboros نوشته: تفاوت میان ارزشهای گوناگون در ابعاد مکانی و زمانی اتوماتیک به معنی نسبی بودن آنها نیست، و نسبی بودن هم به معنی بیاعتبار بودن آنها نیست. شما اگر این نکته را درک بکنید که سیستم اخلاقی و فرهنگی هر جامعه مبتنی بر نیازها و بایستگیهای تاریخی آن جامعهی بهخصوص شکل گرفته این «تضادهای ارزشی» خیلی آسان درکپذیر میشوند و توضیح بسیاری دقیقتری برای درک موضوع به ما ارائه میکنند تا «اوه، چون افغانستان و سوئیس ارزشهای متفاوتی دارند پس هیچ ارزشی وجود ندارد». هر قوم و نژاد و ملتی در شرایط مختلفی شکل گرفته و تحت تأثیر عوامل محیطی گوناگونی بوده، آنچه یهودی برای نجات یافتن به عنوان ملتی همواره میهمان، بیخانمان و در تبعید نیاز داشته متفاوت است با آنچه عرب به عنوان قومی مستقر در صحراهای فراخ به آن نیاز داشته و هر دو متفاوت هستند با آنچه مرد قطبی ممکن است به آن نیاز داشته باشد و ….
قطعیت هنجارهای فرهنگی در نسبیت آنها متجلیست.
دقیقن به معنی بی اعتبار بودن آنهاست! چیزی که در ایران به عنوان یک ارزش اعتبار دارد شاید در آمریکا اوج بی اخلاقی و بی اعتبار باشد!!!
پس ما باید کدام را بچسبیم ؟! ارزشهای ایرانی یا آمریکایی ؟! من در این شرایط به خرد خودم رجوع میکنم و میبینم کدام با ارزشهای من همخوانی بیشتری دارد! پس باز در اینجا یک نسبیت دیگر بین ارزشهای دو جامعه مختلف با ارزشهای یک شخص بوجود آمده.
تمام اینها بدون وجود جوامع انسانی اصولن معنی نمیدهند اصلن!!!! ولی آنچه در طبیعت رخ میدهد با بشر یا بی بشر دارد به راه خودش ادامه میدهد!!!
پس ما نمیتوانیم و نباید بر اساس نرمهای اجتماعی رای به طبیعی بودن یا نبودن چیزی بدهیم!
Ouroboros نوشته: یک نمونهی عالی از نوع دوستی لیبرالی، بگذارید همجنسگرایان ژنهای معیوب خود را به آهستگی و «طبیعی» از خزانهی ژنتیکی بشر بیرون بکشند. این مرا به یاد خاطرهای میانداز:
به دیوار مستراحی در پارک لاله نوشته: «شایان، ۲۲ ساله، فقط میکنم»،
یک نفر کمی آنطرفتر با رنگ دیگری آمده که «چرا؟ خب یه بارم بده»!
جدایی میان سکس و حوزهی عمومی، میان رختخواب و زندگی اجتماعی، مجازات روابط جنسی غیرعادی و خارج از عرف و ... در جوامع سنتی برای رسیدن به هدفی مرد مدرن دنبال میکند، یعنی نابودی کامل عناصر همگن و رسیدن به کلونی زنبورها موثر نیست. با آنکه در یک جامعهی سنتی همهی جوانب دستگاههای حاکم بر ساختار روابط اجتماعی همچون مذهب و فرهنگ و دولت میکوشند سکس را از حوزهی عمومی جامعه بزدایند در پایان روز تنها در حال محدود کردن هستند، نه نابود کردن.
جامعهی مدرن ولی با بیرون کشیدن سکس از اتاق خواب، با وارد کردن گفتمان جنسی به فضای عمومی و از طریق علنی کردن آنچه روزی زیر حجاب پنهان بود و از همه مهمتر، با شرمستیزی، مکانیزمهای کنترل بسیار پیچیدهتر، پنهانتر، و به همان نسبت موثرتری را بکار میگیرد. تأکید بر اصالت برابر تفاوتهای ناکارآمد برای مثال، یکی از بهترین روشهای متصور برای تضمین بقای آنهاست. همانطورکه در مباحث نژادی-قومی به رسمیت شناختن متفاوت بودن دیگری بطور ضمنی راهیست برای اطمینان از متفاوت باقی ماندن او، در گفتمان جنسیتی نیز «حقوق همجنسگرایان» در عمل راهیست برای آنکه انسان غیرهمجنسگرا بیش از سالی یکی دو روز در کارنوال و پرید ناگزیر از تحمل برخورد با سبک زندگی چندشآور ایشان را نداشته باشد.
به قولی هدف از آزاد گذاشتن بازگشایی گیبار، ممانعت از روبرو شدن با همجنسگرایی بطور روزمره روی دیوار مستراح عمومیست! جامعهی سنتی میکوشد از طریق رنگ پاشیدن به در و دیوار آن توالتها بطور هفتگی از عفت عمومی مراقبت بکند، جامعهی مدرن راه موثرتری پیدا کرده برای اطمینان از نابودی حاملان ژن معیوب. این مسأله برای شخص غیرهمجنسگرا بسیار مهمتر است چراکه هدف غایی فرهنگ، هر فرهنگی، تضمین بقای اصلح آدمهاییست که در پروژهی تولید مثل شرکت میکنند نه کسانی که داوطلبانه خزانهی ژنی بشر را ترک کردهاند. اگر اثر نرمالسازی بر همجنسگرایی چنان بوده که مهمتر گفتمان حقوقی ایشان امروز «حق ازدواج» است(که میدانیم جز بدبختی برای دگرجنسگرایان چیزی نداشته!)و نه مثلاً آگاهیرسانی بیشتر و هدفمندتر پیرامون ایدز، اگر از «کمد» بیرون کشیدن چنان تابوی قدرتمندی آنرا چنین رقتانگیز و بیخطر و فرمانبردار کرده، بر سر سکسوالیتهی «نرمال» ما چه میآید وقتی از کمد بیرون کشیده شد؟!
بگذریم. این تزی که آوردهاید به طور تلویحی پیشفرض میگیرد که همجنسگرایی واگیردار نیست، که چنین چیزی برخلاف تصور شما اثبات نشده. پس از این پیشفرض میگیرد که هرچه ژنتیکیست به سرنوشت الهی میماند و غلبه بر آن ممکن نیست، که ما میدانیم اشتباه است. افزون بر این شما باز پیشفرض میگیرید که همجنسگرایی عملیست فاقد عواقب اجتماعی و زیان آن تنها خودکشی ژنتیکی شخص همجنسگراست، که باز هم اشتباه است.
افزون بر اینها، شما پیشفرض میگیرید که جامعه بضاعت پذیرفتن شخص همجنسگرا به عنوان انسانی که فاقد هیچگونه نفعی در سرمایهگذاری بلند مدت، آیندهنگری و بازدهی مثبت به سیستم است(بدلیل محرومیت از وارث طبیعی)را دارد.
اما از همه مهمتر شما پیشفرض گرفتهاید که من به نابودی همجنسگرایان علاقه دارم و تمنای باطنی خود را فرافکنی کردهاید، برای من گردن زدن ده همنجسگرا روشی برای نجات صدتای دیگر است. من ترجیح میدهم اینها هم بتوانند زندگیهای ارزشمندی داشته باشند و خانوادههای خود را مفتخر بکنند، برای مادرانشان نوه بیاورند، امنیت یک خانوادهی حقیقی را احساس بکنند و در جامعهای سالم نقشی نیک را برعهده بگیرند و ...
Ouroboros نوشته: چطور قرار گرفتن من تحت استدلالم آنرا «غلط» میکند!؟ من منحرف بودن خود را پیشاپیش پذیرفتهام، اتفاقا این صلاحیت مرا افزایش میدهد نه کاهش، که من دارم از عمق دوزخ سخن میگویم و برخلاف شما نه ذهنیتی تمیزکاری شده و کاذب از موضوع، که عینیت عریان انرا از نزدیک میشناسم و نیک میدانم که راجع به چه چیز صحبت میکنم(من تنها کاربر این انجمن هستم که علنا گفته قبلا با مردان هم سکس داشته، و حالا هم اگر پسر خوشگلی به تورم بیاید نه نمیگویم! کلا هیچ موجود زندهی ضرباندار زیبایی از من در امان نیست!) ولی منحرف بودن من درستی گزارهی مذکور را باطل نمیکند، این ممکن است که چیزی حقیقت داشته باشد، و منهم حتی به حقیقی بودن آن معتقد باشم، اما همچنان از پایبندی به آن و برآوردنش عاجز. دروغین بودن پیامبر برابر با دروغ بودن پیام نیست. من خودم را هم به همان چوب میزنم که دیگری را. جامعهی سالم آنیست که امثال مرا زندهسوزی میکند، نه آنی که به ما اجازهی کثافتکاری میدهد.
انحراف هم درجات گوناگون دارد، بر اساس اینکه چقدر از هدف طبیعی سکس فاصله گرفتهاید میزان انحراف شما شدیدتر یا ضعیفتر میشود. زنبارگی و لاشیبازی کمی انحراف از رابطه سالم و ایدهآل است اما «همجنسگرایی» خارج شدن کامل از مسیر آن، سوژه عملاً میل به جنس مخالف را کنار میگذارد. اگرنه بله، هر چیز بجز سکس با همسر قانونی به قصد تولیدمثل دارای انحراف است، حتی سکس با هدف لذت. ولی انحراف سکس زن و شوهری که نمیتوانند بچهدار بشوند کجا، انحراف کونکونک بازی کجا!
این همه زیاده گویی امیر جان فقط و فقط برای اینکه از زیر بار استدلالی که خودتان کرده اید فرار کنید ؟!
سادست! شما مدعی هستید که سکس تنها کارکردش تولید مثل است و اگر سکس منجر به تولید مثل نشود انحراف است!!!
پس چه شما با یک پسر بخوابید! چه با صد دختر ولی تولید مثل نکنید عمل جنسی شما انحراف است!!!
پس در اینجا عملن هیچ تفاوتی بین سکس شما با سکس خردادیان وجود ندارد!!!! هر دو انحراف و بی فایده هستند. پس هر دو را باید بر طبق همه اینهایی که نوشته اید حذف کرد! آن هم نه به شیوه لیبرالی نوع دوستانه! بلکه به شیوه ی خشن داعش منشانه!!!!
ولی به محض اینکه استدلال شما پای رفتار جنسی خودتان را هم وسط میکشید یک دفعه ای جا میزنید و ایـــــــــــــــــــــن همه مینویسید که بگویید رفتار جنسی شما چون فقط و فقط طرف مقابل دختر است ردیف و درست است و یک ذره منحرف است ولی رفتار جنسی خردادیان اوج انحراف!!!! عملن هر دو یک نتیجه میدهد! پس هر دو به یک اندازه بر طبق استدلال خودتان انحراف از طبیعت است. تازه شاید بشود رفتار شما را منحرف تر از نظام طبیعت هم دانست! چرا که خود خواسته منحرفید و دست کم از نظر تمایل ژنی برای ترتیب دختران چپ و راستی دادن مشکلی ندارید! ولی خردادیان به میل خودش با ژن نامطلوب به دنیا نیامده!!!
خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری