kourosh_bikhoda نوشته: بالاخره مشخص نشد این همبود "از کار در روها" (همان کمونیست ها) آیا در جایی موفق هم بوده یا نه؟
ما داریم دربارهیِ کاربرد «فندآوریهایِ نوین» در چیزیکه براستی ارزشمند است سخن میگوییم و آن رهانیدن آدم از کار در
برآوردن نیازهای روزانه اش میباشد.
پس روشنه از روی 'نوینی', در تاریخ بدنبال چنین چیزی نمیتوان گشت, ولی ابزارهاییکه تا به امروز بدست هومنی ساخته شدهاند نیز کارکرد شان جز این نبوده; اگر زمانی با
دست زمین را شخم میزدهاند, دیرتر گاوآهن را ساختهاند و امروز نیز در دنباله combine را ساختهاند و در همهیِ اینها از رنج و بار رنجبَر کاسته شده و به قول شما, از کار در رفته است!
کُندی این روند سودمند و هومندوستانه, بویژه امروز که ما به همهیِ فندهایِ نیازین برای خودکارسازی هر چه بیشتر همگیِ زیرساختارها
دستیافتهایم نیز باز بیشترین ریشه را از سرمایهداری میگیرد, زیرا همچنانکه در پیک پیشین گفتم, با بودن سرمایهداران فرایند خودکارسازی بهتر از این نیست:
١- تنها زمانی سرمایهداران به این روی میاورند که برایشان فرایند خودکارسازی ارزانتر از outsource نمودن کار و بهرهکشی از مردم بدبختی چون چین و هند و ... باشد.
٢- پس از خودکارسازی یک فرایند, هیچ سودی به رنجبَر نمیرسد و هتا بیکار شده و یا باید از نو برود یک چیزی بیاموزد, یا اینکه از گرسنگی جان دهد!
این دو رویکرد بروشنی هومنستیزانه هستند. یکی بهرهبرداری از بدبختی و نداری مردم
دیگر کشورهای جهان سوم است, دیگری نیز بروشنی زیرپا له نمودن بسیاری از مردم میباشد.
برای نمونه شرکتی را بیانگارید که با ساخت و برنامهریزیِ یک نرمافزار/سختافزار (OCR), بخشی از کارِ
راهیابی نامههایِ پستی که هنوز از روی لغزشهای بالای نرمافزار دستی انجام میشوند را خودکار میسازد.
پس از داشتن این نرمافزار/سختافزار, ما آنجا توانستهایم همزمان شمار بسیاری کارگر را نیز از کار
بیکار کنیم. نکتهیِ گیرا هم این باشد که اگر شما همچون نرمافزاری را نسازید, یک دیگر با کار برای سرمایهدار میسازد!
خوب این بروشنی سامانهای هومنستیز است. به کسیکه نقش مهراز نرمافزار دارد سرمایهدار پول میدهد بخشی از کار وی را خودکارسازد, پس از خودکارسازیِ
آن کارگرانی که تاکنون از این راه گذران زندگی میکردهاند (گاه ٣٠ سال و بیشتر) نون باید بیکار شده و در بازار آزاد (بخوان: جنگل) دنبال یک کار و پیشهیِ
دیگر بگردند — که اگر سالتان کمی بالا باشد میتوانید دور آنرا یک خط کلفت بکشید — و همهیِ زیان را اینجا کارگر رنجبَر داشته و همهیِ سود را سرمایهدار بهرهکش (که کار در روُی راستین باشد).
اکنون اگر ما بتوانیم همبود کاررها را آنجا داشته باشیم, چنین کارگری که از کار بیکار شده و در زندگی هیچ گناهی نکرده و
"آدم کار در رویی نبوده" (بساکه یکی مانند من آنجا با خودکارسازی کار اش او را بیکار کرده), آیا سرنوشت این آدم و هموند هومنی
نباید برای ما چون دیگر سودآوری ندارد باارزش باشد؟ و آیا میتوانیم او را بی وژداندرد از سر باز کرده و با نگرانیها و بدبختی هایش تنها بگذاریم؟
اگرنه, پس اینجا ما داریم میبینیم که روند فندآوری بجای آنکه باری را از دوش تودهیِ مردم (٩٠% و بیشتر) بردارد, به ابزاری دگریسته که برای همان ١٠% و
کمترِ سرمایهداران بهرهکش سودآوری میکند و تنها از این رهگذر, یک پسماندهای هم از پیشرفتهای و خوبیهایِ آن بریخت نایکراست به خود رنجبَران بازگردانده میشود.
در سوی دیگر, در خود فرایند «کار» نیز هیچ چیز والا و بالایی نیست و اگر تا به امروز آنرا ستودهاند و "برو کار کن مگو چیست کار"ها برایمان سرودهاند,
از اینرو بوده که اگر نمیکردهایم ناگزیر از مرگ و نیستی بودهایم و پذیرش کار و خودفریبی در زیباسازی آنرا از سر ناچاری کردهایم, نه درستیِ سخن.
امروز ولی با پیشرفت فندآوری برای نخستین بار در سرتاسر تاریخ هومنی ما این دستیافت و دگرگزین را داریم که این فرایند دشوار و ناخواستنی به نام "کار",
بویژهیِ گونهیِ سخت آن را یکبار و برای همیشه از سر باز نموده و زمان باارزش و توانمایهیِ شگرف خود امان را روی گشایش پرسمانها و دشوارهای ارزشمندتری (همچون: ستیز با بیماریها و پتیارهها, رسیدن
به نامیرایی مادی, ساخت کهکشاننوردهایِ بهتر و بهینهتر, بهکرد هوش و توان مغز آدمی, گسترش خرد و دانش هر چه بیشتر, ...) ببریم و همچنین با گرفتن پول از
آن ١٠% مفتخور بهرهکش, گرفتاریهایی که از روز یکم دامنگیر هومنی بودهاند همچون گرسنگی, نداری, مرگ و میر از سرما و گرما و نبود سرپناه و دیگریها را نیز به یاری هزینهیِ درست آن بزدائیم.
همهیِ اینها شدنی است, زمانیکه بیشینهیِ مردم دریابند:
١- کار تنها و تنها زمانی خوب است که به بهزیوی و بهزیستی هومنی بیانجامد.
٢- بهرهکشی همواره بد است, چرا که مایهیِ پدیدآمدن مفتخوری و کُندی در رسیدن به این آماج میشود.
٣- فندآوری و نوآوری باید در راستای برداشتن باری از دوش مردم به کار روند, نه بیکار ساختن و بودن فشاری بیشتر بر آنها.
٤- آز و آزمندی بد است: همهیِ دستآوردهایِ نژاد هومنی باید از مردم, برای مردم باشد. نه از مردم, برای یک مشت elite و بهرهکش آزمند.
٥- ...
پارسیگر