Mehrbod نوشته: من گمان نمیکنم هیچکس بتواند پاسخی به اینکه چه سامانهیِ[1] اقتصادیای بهترین است بدهد (من که نمیتوانم), هر آینه, برای اینکه بگوییم یک
چیزی بد است ولی نیازی به همزمان دگرگزین[2] دهیِ آن نمیرود, همانجور که نیازی نیست کسی خود آشپز زبردستی باشد تا بگوید یک خوراکی بد مزه است.
"بهترین سیستم" ای تا به امروز کشف یا اختراع نشده. اما "بدترین سیستم" قطعا وجود دارد. (سیستم های ایدئولوگ مثل سیستم های مذهبی و کمونیسم)
بزرگترین امتحان هر سیستمی اول روی کاغذ و اگر جواب داد نهایتا به وقت تِست و پیادی سازی آن سیستم است.
که کمونیسم از همان ابتدای روی کاغذ مردود است!!
یک عده شارلاتان هم که میبینید با گول زدن مردم و وعده های پوچ دادن این سیستم ناکارآمد رو به زور اجرای اش کردند و جهنم هایی مثل شوروی و کشورهای بلوک شرق و کره شمالی و کوبا و ... را خلق! کردند.
Mehrbod نوشته: هر کس که تنها و تنها از روی دارندگی بر یک ابزار سود کند, یک بهرهکش است.
تعریف شما تعریفی بیمار است. با اینجطور کِش دار کردن میشه هر دسته و گروهی رو انگ و برچسب زد.
هر کس هم که از دسترنج کسی دیگر بخورد انگل هست.
بازهم با تعریف و منطق شما به عقیده ی بنده "بهره کش" بودن بسیار به "انگل" و مفتخور بودن ارجح است!
Mehrbod نوشته: اخلاقیات همواره کاری است که سود بیشینهیِ[11] مردم را دربر داشته باشد, نه سود یک کمینهای[12] از مردم باهوش, و زیان بیشینهیِ مردم کمتر باهوش را.
ما درباره ی اخلاقیات صحبت نمیکنیم. ما درباره ی سیستمی حرف میزنیم که بازدهی مناسب برای انسان داشته باشد
Mehrbod نوشته: چون کسی برای نمونه در زندگی پیشتر کار کرده و توانسته یک "بیل" بخرد, اکنون میتواند
با کرایه دادن این بیل دیگر کار نکند و آسوده گذران زندگی کند; برخی شان هم هوشمندانهتر میگویند اگر کرایه دادن بیل را بهرهکشی بدانیم, پس از فردا
کمونیستها بیل هر کس را بزور میگیرند و دزدی میکنند و به حریم شخصی تجاوز میکنند, و سخنان پوچ و همانند بسیار دیگری که در این رهگذر[6] بیگمان خواهید شنید.
از دیدگاه فرنودانه[7] و هومندوستانه ولی, اینکه برخی از آدمها بنشینند و مفت بخورند و برخی دیگر کار کنند و به ایشان بدهند, چون دارند از ابزار ایشان کار میکشند
هیچ پشتوانه و درستیای از دیدگاه اخلاق در خود ندارد. چون نیک بیاندیشید[8], خود این ابزار که همیشه آنجا نبودهاند, یکی یک جایی آغازیده[9] و یک بیل درست کرده تا کار
بگوییم کشاورزی اش را بیاساند و چه اندازه هم خوب, ولی اینکه این آدم بیل درست کرد و پس از ساخت بیل به این اندیشه افتاده که اکنون بجای اینکه خودش کار کند میتواند
زیرکانه بنشیند و بیل را بدهد دیگر کشاورزان و آنها بجای وی کار کنند و بجایش بخشی از بهرهیِ آنچه در میاورند را به وی بپردازند کاری هوشمندانه بوده, ولی بروشنی نااخلاقی هم بوده است.
پیش گرفتن این رویکرد همواره در بلند-زمان[10] مایهیِ پدید آمدن مفتخورهایِ سرمایهدارِ اندک باهوشتری میشود که خود در
زندگی کاری نمیکنند و در برابر بهرهدهان دست به دهانِ کمتر باهوشی که ناآسوده برای ایشان کار میکنند و از دسترنج اشان بهرهمیدهند.
لطفا داستان بیل و دسته بیل رو با من پیش نکشید. برای تمثیلتون از مثال امروزی تری استفاده کنید.
Mehrbod نوشته: سرمایهداران همیشه دوست دارند مردم را همهکارهیِ زندگی اشان بشناسانانند.
آدمی بیپولی هستید؟ از مغز تان کار نمیکشید.
درآمد تان هزینههایِ زندگی اتان را نمیدهد؟ تنبل هستید, بیشتر کار کنید.
احساس میکنید منصفانه نیست که یکی کار نکند و بیل اجاره بدهد, شما کار کنید و به او پول بیل بدهید؟ خوب بجای ناله بکوشید شما هم بیلدار شوید.
...
تعریف شما باز هم مشکل دارد. سرمایه داران مفت نمیخورند. بابت سرمایه ای که دارند کار و زحمت و انرژی خرج کرده اند. کاری که بقیه نکرده اند. الان هم دارند لذتش را میبرند.
سرمایه داران گروه و دسته ی خاصی ندارند که با هم چیزی رو دوست داشته باشند یا از چیزی بد بگند.
چون شما کمونیستید و خودتون رو متعلق به دسته جات خاصی میدونید این دید رو به همه دارید.
نظر من این است: "شما بعنوان یک انسان چاره ای جز کار و تلاش و استفاده از مغزتون برای پیشرفت و تغییر زندگیتون ندارید"
Mehrbod نوشته: پس زمانیکه این دو پیشپی[3] و چند تای دیگر را بخوبی دریافتید, آنگاه کم کم میتوانید ببینید چرا سرمایهداری گرچه گیراست — بویژه برای کسانیکه هوشبهر[18] بالاتر از میانگین
دارند و میاندیشند[8] در این جنگلِ سرمایهداری میتوانند خودشان را در آن ١٠% بالا جادهند — و گرچه تبلیغات بسیاری خوبی برای آن میشود, زیرا سرمایهدارها برای
اینکه آن ٩٠% و بیشینهیِ مردم را خوشنود نگه دارند نیاز به فریب و پروپاگاندای همیشگی[19] دارند و به آنها میکوشند پیوسته این پندار[20] را دهند که اگر شهروند خوب/باهوش/...
باشند میتوانند روزی همچون Snoop Dogg یا همچون californication یا دیگر Idolهایِ روز با کمی سختی و کوشش خودشان را به آن بالاها رسانیده و زندگی وِلـگُسرانه
و رویاییای برای خویش فراهم آورند. ولی شما و هر کس دیگر باید همواره هر دو روی داستان را بنگرید (یکسنجانه[21]), در برابر این کسانیکه آن بالا هستند باید ببینید چه کسانی
هم آن زیر هستند و چه شماری سالیانه زیر پا له میشوند و چه شماری تنها یک زندگیِ بخور نمیری آنجا دارند و آنگاه, همهیِ سامانه[1] را رویهم, میتوانید ارزشیافته باشید.
بازهم داستان تئوری توطئه ولی بشکلی دیگر.
در نوشته ی شما اسنوپ داگ نقش کاهن اعظم انجمن سری را بازی میکند!