Reactor نوشته: برای من خیلی جالبه که بدونم افرادی مثل مزدک بامداد و مهربد که احتمالا حداقل تحصیلات آکادمیک مهندسی دارند و قاعدتا باید به تجزیه و تحلیل سیستم ها آشنایی داشته باشند طبق چه منطقی به کمونیسم باور دارند؟
من گمان نمیکنم هیچکس بتواند پاسخی به اینکه چه سامانهیِ اقتصادیای بهترین است بدهد (من که نمیتوانم), هر آینه, برای اینکه بگوییم یک
چیزی بد است ولی نیازی به همزمان دگرگزین دهیِ آن نمیرود, همانجور که نیازی نیست کسی خود آشپز زبردستی باشد تا بگوید یک خوراکی بد مزه است.
برای اینکه دریابید چرا سرمایهداری بد است نخست نیاز است این پیشپِیها را بگیرید:
بهرهکشی چیست.
یک آدم چه حق و حقوقی دارد و چرا.
...
که هر کدام از اینها خود یک گفتمان جداگانه است. ولی برای آغاز, میتوانیم به اینکه بهرهکشی چیست بپردازیم.
بهرهکشی چیست
سرمایهداران و هواداران سرمایهداری مانند [MENTION=6]sonixax[/MENTION] میبینید که از بیخ و بُن بودِ فرایافتی بنام بهرهکشی را نمیپذیرند
و میکوشند آنرا یک چیز دیگر جا بزنند. ولی بهرهکشی فرایافت آسانی است و ساده شده میتوانیم آنرا اینجور کراننماییم:
هر کس که تنها و تنها از روی دارندگی بر یک ابزار سود کند, یک بهرهکش است.
خب اکنون بسیاری از سرمایهداران در اینجا هوچیگری در آورده و شلوغ میکنند و فریاد تجاوز به حریم شخصی و .. سر میدهند و کارهای همانند دیگر میکنند,
برخی شان هم میکوشند از بیخ بگویند چنین چیزی بد نیست و نمیدانم چون کسی برای نمونه در زندگی
پیشتر کار کرده و توانسته یک "بیل" بخرد, اکنون میتواند
با کرایه دادن این بیل دیگر کار نکند و آسوده گذران زندگی کند; برخی شان هم هوشمندانهتر میگویند اگر کرایه دادن بیل را بهرهکشی بدانیم, پس از فردا
کمونیستها بیل هر کس را بزور میگیرند و دزدی میکنند و به حریم شخصی تجاوز میکنند, و سخنان پوچ و همانند بسیار دیگری که در این رهگذر بیگمان خواهید شنید.
از دیدگاه فرنودانه و هومندوستانه ولی, اینکه برخی از آدمها بنشینند و مفت بخورند و برخی دیگر کار کنند و به ایشان بدهند, چون دارند از ابزار ایشان کار میکشند
هیچ پشتوانه و درستیای از دیدگاه اخلاق در خود ندارد. چون نیک بیاندیشید, خود این ابزار که همیشه آنجا نبودهاند, یکی یک جایی آغازیده و یک بیل درست کرده تا کار
بگوییم کشاورزی اش را بیاساند و چه اندازه هم خوب, ولی اینکه این آدم بیل درست کرد و پس از ساخت بیل به این اندیشه افتاده که اکنون بجای اینکه خودش کار کند میتواند
زیرکانه بنشیند و بیل را بدهد دیگر کشاورزان و آنها بجای وی کار کنند و بجایش بخشی از بهرهیِ آنچه در میاورند را به وی بپردازند کاری هوشمندانه بوده, ولی بروشنی نااخلاقی هم بوده است.
پیش گرفتن این رویکرد همواره در بلند-زمان مایهیِ پدید آمدن مفتخورهایِ سرمایهدارِ اندک باهوشتری میشود که خود در
زندگی کاری نمیکنند و در برابر بهرهدهان دست به دهانِ کمتر باهوشی که ناآسوده برای ایشان کار میکنند و از دسترنج اشان بهرهمیدهند.
اخلاقیات همواره کاری است که سود بیشینهیِ مردم را دربر داشته باشد, نه سود یک کمینهای از مردم باهوش, و زیان بیشینهیِ مردم کمتر باهوش را.
یک آدم چه حق و حقوقی دارد و چرا
این هم پرسش مهندی است که میباید پیش از پرداختن به چراییِ بدی سرمایهداری یافت. شما باید پیش خودتان بنگرید ببینید یک آدم را چه میبینید. آیا برای یک
آدمی که کار نمیکند ارزشی میپذیرید؟ او را شایستهیِ زندگی میدانید؟ برای آدمی که کمهوش است چه ارزشی میپذیرید؟ برای کسانیکه نمیتوانند از روی بیماری
و کاستومندی کار کنند چه نگرشی دارید؟
سرمایهداران همیشه دوست دارند مردم را همهکارهیِ زندگی اشان بشناسانانند.
آدمی بیپولی هستید؟ از مغز تان کار نمیکشید.
درآمد تان هزینههایِ زندگی اتان را نمیدهد؟ تنبل هستید, بیشتر کار کنید.
احساس میکنید منصفانه نیست که یکی کار نکند و بیل اجاره بدهد, شما کار کنید و به او پول بیل بدهید؟ خوب بجای ناله بکوشید شما هم بیلدار شوید.
...
اینها همگی بروشنی نگرشهایی هومنستیزانه هستند که مردم را بنادرستی همهکارهیِ زندگی خود میشناسانند و میبینانند. نخست اینکه همهیِ مردم نه یک اندازه هوش دارند, نه یک اندازه
بخت, نه یک اندازه خانوادهیِ خوب, نه یک اندازه دستیافتهایِ یکشمار, نه یک اندازه هیچ چیز دیگر. سپس اینکه شما در این بازیِ سرمایهداری یک بهرهکش مفتخور
میشوید (کمتر از ١٠%) یا یک بهرهدهِ کارگر (شانس ٩٠%) براستی کمترین پیوند را به شایستگی و سزاواری شما داشته و بیشترین پیوند را به بخت و دیگر فاکتورهای بیرونی و کنترل ناپذیر دارد.
فراموش هم نکنیم, رویکرد اخلاق رویکردی است که بهزیستی را برای بیشینهیِ مردم فراهمد, نه برای ١٠% آنها.
پس زمانیکه این دو پیشپی و چند تای دیگر را بخوبی دریافتید, آنگاه کم کم میتوانید ببینید چرا سرمایهداری گرچه گیراست — بویژه برای کسانیکه هوشبهر بالاتر از میانگین
دارند و میاندیشند در این جنگلِ سرمایهداری میتوانند خودشان را در آن ١٠% بالا جادهند — و گرچه تبلیغات بسیاری خوبی برای آن میشود, زیرا سرمایهدارها برای
اینکه آن ٩٠% و بیشینهیِ مردم را خوشنود نگه دارند نیاز به فریب و پروپاگاندای همیشگی دارند و به آنها میکوشند پیوسته این پندار را دهند که اگر شهروند خوب/باهوش/...
باشند میتوانند روزی همچون Snoop Dogg یا همچون californication یا دیگر Idolهایِ روز با کمی سختی و کوشش خودشان را به آن بالاها رسانیده و زندگی وِلـگُسرانه
و رویاییای برای خویش فراهم آورند. ولی شما و هر کس دیگر باید همواره هر دو روی داستان را بنگرید (یکسنجانه), در برابر این کسانیکه آن بالا هستند باید ببینید چه کسانی
هم آن زیر هستند و چه شماری سالیانه زیر پا له میشوند و چه شماری تنها یک زندگیِ بخور نمیری آنجا دارند و آنگاه, همهیِ سامانه را رویهم, میتوانید ارزشیافته باشید.
پارسیگر