01-02-2014, 02:04 AM
من این کتابو یکی دوسال پیش خوندم.برخلاف اینکه برام جالب و عجیب هم بود وگاهی نمیشه به طور قطع گفت منظور شاعران واقعا معشوقان هم جنس بوده اما ابیاتی هست که بنظرم هیچ شکی در مرد بودن معشوق باقی نمیزاره.تنها کتابی بود که دراین زمینه خوندم و متاسفانه نگارنده هم اشاره میکنه که کتاب های زیادی بااین موضوع وجود ندارند که البته شک ندارم ترس از به خطر افتادن جایگاه ادبیات معروف پارسی از نظر غیرایرانی ها و الخصوص خود ایرانی ها میتونه تو از بین بردن شواهد،تحریف یا "واژگون کردن منظور نویسنده "تاثیر داشته باشه.
به هرحال کتاب اشاره کوتاهی به تاریخچه میکنه که میگه در بین ایرانیان یا اعراب باستان مدرکی دال بروجود این نوع رفتارها وجود نداره...ولی یونان چرا..که نمونه هاش تو ضیافت افلاطون پیدا میشه که در اون حتی عشق به زن رو تقبیح و نوعی سفاهت میدونه..نکته ای که اینجا قابل توجهه اینه که به این عشق به چشم یک عشق پاک و مقدس نگاه میشه...چون عشق به زن میتونه با "سودجویی های مثل تولید مثل!" همراه باشه..بنابراین بعدا که تو عرفان ایرانی شکل میگیره "تمرینی!" عنوان میشه برای عشق اسمانی و پاک به خدا...
یکی از امردبازان فرخی سیستانیه : "ای پسر جنگ بنه و بوسه بیار .................... این همه جنگ و درشتی به چه کار"
حافظ به صراحت بارها از لفظ پسر و ترک پسر اسم میبره"مکن از خواب بیدارم خدا را ........ که دارم خلوتی خوش با خیالش
گر ان شیرین پسرخونم بریزد .......... دلا چون شیرمادر کن حلالش
چراحافظ چو میترسیدی از هجر ................ نکردی شکر ایام وصالش"
عبیدزاکانی ---> ببخشید که من کلا اهل سانسور نیستم :))
"سعادت ابدی درجماع کردن دان ولیک گوی سعادت کسی بردکه دهد" :))
"در کودکی کون از دوست و دشمن و خویش و بیگانه و دور و نزدیک دریغ مدارید تا در پیری به درجه ی شیخی و واعظی و جهان پهلوان برسید"
ظاهرا دادن ارتباط کاملا متناسبی با صفت پهلوانی هم داشته:
"ان کس را پهلوان مخوانید که پشت دیگری تواند برزمین اورد بلکه پهلوان حقیقی ان دانید که روی برخاک نهد و از روی
ارادت یک گز کیر در کون( دهان؟) گیرد:)) "
ظاهرا به ترک ها هم اردت خاصی داشتن:
"ترک پسری مست بر درغلامباره ای افتاده بود غلامباره او را بدیدو به دوش گرفته بر بالای خانه برد و همه شب به کار خیر مشغول بود......"
وحشی بافقی ،سعدی،غزالی و غیره هم تواثارشون این نمونه ها به چشم میخوره اینطورکه بنظر میرسه بچه بازی،همجنسبازی خیلی تو شاعرای اون زمان مشهور بوده البته ی عده هم مخالف این بودن مثل مولانا یا شمس تبریزی وسهروردی که البته تعدادشون زیاد نبوده....
به هرحال شعرو ادبیات فارسی هیچ وقت برا من انقد جذاب نبوده که دنبالش برم و به طور خاص مطالعه کنم ولی از وقتی این کتابو خوندم ارادت عجیبی به بعضیاشون پیدا کردم خصوصا حافظ و عبید زاکانی :)))
مطمئنم نمونه های روشنگرانه تری از اینها هم پیدا میشه که خوندنش خالی از لطف نیس ولی من فعلا همینها به چشمم خورد
به هرحال کتاب اشاره کوتاهی به تاریخچه میکنه که میگه در بین ایرانیان یا اعراب باستان مدرکی دال بروجود این نوع رفتارها وجود نداره...ولی یونان چرا..که نمونه هاش تو ضیافت افلاطون پیدا میشه که در اون حتی عشق به زن رو تقبیح و نوعی سفاهت میدونه..نکته ای که اینجا قابل توجهه اینه که به این عشق به چشم یک عشق پاک و مقدس نگاه میشه...چون عشق به زن میتونه با "سودجویی های مثل تولید مثل!" همراه باشه..بنابراین بعدا که تو عرفان ایرانی شکل میگیره "تمرینی!" عنوان میشه برای عشق اسمانی و پاک به خدا...
یکی از امردبازان فرخی سیستانیه : "ای پسر جنگ بنه و بوسه بیار .................... این همه جنگ و درشتی به چه کار"
حافظ به صراحت بارها از لفظ پسر و ترک پسر اسم میبره"مکن از خواب بیدارم خدا را ........ که دارم خلوتی خوش با خیالش
گر ان شیرین پسرخونم بریزد .......... دلا چون شیرمادر کن حلالش
چراحافظ چو میترسیدی از هجر ................ نکردی شکر ایام وصالش"
عبیدزاکانی ---> ببخشید که من کلا اهل سانسور نیستم :))
"سعادت ابدی درجماع کردن دان ولیک گوی سعادت کسی بردکه دهد" :))
"در کودکی کون از دوست و دشمن و خویش و بیگانه و دور و نزدیک دریغ مدارید تا در پیری به درجه ی شیخی و واعظی و جهان پهلوان برسید"
ظاهرا دادن ارتباط کاملا متناسبی با صفت پهلوانی هم داشته:
"ان کس را پهلوان مخوانید که پشت دیگری تواند برزمین اورد بلکه پهلوان حقیقی ان دانید که روی برخاک نهد و از روی
ارادت یک گز کیر در کون( دهان؟) گیرد:)) "
ظاهرا به ترک ها هم اردت خاصی داشتن:
"ترک پسری مست بر درغلامباره ای افتاده بود غلامباره او را بدیدو به دوش گرفته بر بالای خانه برد و همه شب به کار خیر مشغول بود......"
وحشی بافقی ،سعدی،غزالی و غیره هم تواثارشون این نمونه ها به چشم میخوره اینطورکه بنظر میرسه بچه بازی،همجنسبازی خیلی تو شاعرای اون زمان مشهور بوده البته ی عده هم مخالف این بودن مثل مولانا یا شمس تبریزی وسهروردی که البته تعدادشون زیاد نبوده....
به هرحال شعرو ادبیات فارسی هیچ وقت برا من انقد جذاب نبوده که دنبالش برم و به طور خاص مطالعه کنم ولی از وقتی این کتابو خوندم ارادت عجیبی به بعضیاشون پیدا کردم خصوصا حافظ و عبید زاکانی :)))
مطمئنم نمونه های روشنگرانه تری از اینها هم پیدا میشه که خوندنش خالی از لطف نیس ولی من فعلا همینها به چشمم خورد