01-08-2011, 10:06 PM
من برخلاف تمام دوستان مهران مدیری را هنرمند و یا خلاق نمی یابم! ما اصولا دو نوع طنز در سینما/تئاتر/تلویزیون داریم، یکی طنز موقعیت و دیگری طنز کلامی. هر ازگاهی اشخاصی پیدا می شوند که ترکیبی خلاقانه از هر دو را ارائه می دهند، مانند پیتر سلر، بازیگر و کمدین شهیر انگلیسی. این کار مستلزم دارا بودن استعدادی فوق العاده بالا در هماهنگی عناصر گوناگون این دو ژانر و پرداخت ِ موازی آنهاست، و هرکسی نمی تواند از عهده ی ِ آن بربیاید. از جمله کسانی که در این تلاش شکست خورده اند، یکی مهران مدیری ست. فرهنگ ِ ما ایرانیان بطور کلی فرهنگی شفاهی ست، و طنز ما نقطه ی ِ اوج این مشخصه محسوب می شود. در طنز فارسی هرگز طنز موقعیت معنا و وجود نداشته، ذهنیت ایرانی آن را خسته کننده، کسالت بار و فاقد شوک کافی برای خنداندن می داند. مهران مدیری در عرصه ی ِ طنز کلامی شخصی نسبتا قابل تحمل و فوق العاده معمولی بود، وقتی در عرصه ای فعالیت می کنی که صدها جک و لطیفه و شعر و نثر توسط اشخاصی نخبه در چند قرن پرداخته شده، جای ِ زیادی برای مانور باقی نمی ماند. او با درک ِ این نکته، برای ایجاد نوآوری از نقطه چین به بعد دائما تلاش کرد روش خود را از دیالوگ ِ صرف، به طنز موقعیت منتقل بکند. وانگهی نتوانست، نتیجه نوعی نمایش کمیک از جوکهای طولانی و خسته کننده برای دقایق بی شمار و سرسام آوری شد که اغلب بسیار بیش از پتانسیل خود پرداخته شده بودند(شبهای بربره واقعا نمودی تمام عیار از دست و پا زدنی دائمی در یک دایره ی ِ بسته بود). جهش از لوکیشینهای محدود و شخصیتهای ذاتا کمیک به «موقعیت ِ خنده آور» از آنجاکه شکست خورده، کاملا نادیده گرفته شد، در کارهای بعدی(مرد هزار چهره)بازگشتی دوباره به همان طنز کلامی را شاهد هستیم. سوالی که از طرفداران او باید پرسید اینست «نوآوری او در کجاست؟».
جوک جدید ساختن «نوآوری» محسوب نمی شود، و خنداندن مردم با لودگی و مسخرگی «هنر» نیست. اینکه شما صرفا او را خنده دار می شمارید، به این معنا نیست که او «هنرمند» یا «طنزپرداز» خوبی ست. او به هیچ یک از تعاریف هنر وفادار نمی ماند، و اگر هم او را در یکی قرار بدهیم باز نمره ی ِ قبولی نخواهد گرفت. در یک برداشت ما درکی از هنر داریم مبنی بر «هنر برای هنر»، نوعی مفهوم ِ منتهی برخود برای حداکثر سازی از درونمایه ی ِ نخستین هنر، یعنی انتقال حس. در این تعریف هرچه که احساسی انسانی را منتقل بکند هنر محسوب می شود، و آنچه اثری عمیق تر دارد هنر ِ اصیل به شمار می آید(در کمدی می توان برادارن مارکس را اینگونه بازشناخت). مدیری آشکارا عوام پسند و سطحی ست، پس در این گروه جای نمی گیرد. تعریف دیگر «هنر هدفمند» است، رهیافتی که باور دارد هنر برای اعتراض بوجود آمده و هدفی ثانوی در خود دارد(آگاهی، تعالی انسانها، رساندن مقصود، رسوا کردن یا دفاع از یک نگرش و غیره). اگر مدیری را در این تعریف جای بدهید(که به نظر من در اینهم جایی ندارد)، دیگر طرح گزاره ای مبنی بر «او یک بازیگر است و مواضع سیاسی او مهم نیستند» موضوعیت نخواهد داشت. مواضع او، آنچه بیان می کند و آنچه هدف می گیرد کل ِ چیزهایی هستند که به «هنر»ش معنا می دهند، و او موضعی ارتجاعی گرفته.
جوک جدید ساختن «نوآوری» محسوب نمی شود، و خنداندن مردم با لودگی و مسخرگی «هنر» نیست. اینکه شما صرفا او را خنده دار می شمارید، به این معنا نیست که او «هنرمند» یا «طنزپرداز» خوبی ست. او به هیچ یک از تعاریف هنر وفادار نمی ماند، و اگر هم او را در یکی قرار بدهیم باز نمره ی ِ قبولی نخواهد گرفت. در یک برداشت ما درکی از هنر داریم مبنی بر «هنر برای هنر»، نوعی مفهوم ِ منتهی برخود برای حداکثر سازی از درونمایه ی ِ نخستین هنر، یعنی انتقال حس. در این تعریف هرچه که احساسی انسانی را منتقل بکند هنر محسوب می شود، و آنچه اثری عمیق تر دارد هنر ِ اصیل به شمار می آید(در کمدی می توان برادارن مارکس را اینگونه بازشناخت). مدیری آشکارا عوام پسند و سطحی ست، پس در این گروه جای نمی گیرد. تعریف دیگر «هنر هدفمند» است، رهیافتی که باور دارد هنر برای اعتراض بوجود آمده و هدفی ثانوی در خود دارد(آگاهی، تعالی انسانها، رساندن مقصود، رسوا کردن یا دفاع از یک نگرش و غیره). اگر مدیری را در این تعریف جای بدهید(که به نظر من در اینهم جایی ندارد)، دیگر طرح گزاره ای مبنی بر «او یک بازیگر است و مواضع سیاسی او مهم نیستند» موضوعیت نخواهد داشت. مواضع او، آنچه بیان می کند و آنچه هدف می گیرد کل ِ چیزهایی هستند که به «هنر»ش معنا می دهند، و او موضعی ارتجاعی گرفته.
زنده باد زندگی!