11-09-2013, 08:20 PM
با درود
استدلال شما آنقدر سطحی و سادهانگارانه است که در یک خط از بیخ باطل می شود. چنین چیزی مرغ پخته را هم به خنده می اندازد. واقعن سوای درستی یا نادرستی علمی این شبهه، یک ذهن سالم چطور می تواند این موضوع را بپذیرد ولی در عین حال، شاهد پیشرفت های میلیون دلاری کارخانجات و شرکت ها نیز باشد.
مشکل اصلی این استدلال اینست که بازار هدف یک محصول، تنها جامعه ی کارگری مرتبط به همان محصول در نظر گرفته شده است. مانند اینکه یک بستنی سازی، تنها برای مصرف کارگران خود بستنی بسازد. ولی در عمل اینچنین نیست. بازار هدف یک محصول ممکن است کل جامعه باشد. یک جامعه دهها و صدها هزار برابر شمار کارگران آن تولیدی "مصرف کننده" دارد. در یک جامعه هم که همه در سطح کارگر آن تولیدی نیستند و سطوح درآمد مختلف وجود دارد (به وارون جامعه سوسیالیستی شما). پس روشن شد که خطای فکری شما در اینجا چه بوده و بازار هدف، همان حقوق بگیرانِ تولیدی نیستند که مساله تولید دچار مشکل شود.
ولی برای توضیح بیشتر این را نیز بد نیست نکات زیر را نیز بدانید:
از آنجا که حداکثر توان تولیدی یک کارخانه ممکن است مازاد بر تقاضای داخلی تولید کند، بخشی از محصول تولیدی برای بازارهای هدف همسایه یا کشورهای خارجی تولید می شود. در این فرآیند، گاهی ممکن است بخشی از سهم بازار داخلی، به دلیل توجیه اقتصادی بالا یا دوری از ضایعات، به بازار خارجی اختصاص یابد. گاهی هم تمام این محصول برای بازار خارجی ست. برای نمونه، شرکت تویوتا بسیاری از خودروهای پرظرفیت و پر آپشن خود را وارد بازار ژاپن نمی کند.
در برنامه ریزی تولید مفهومی وجود دارد به نام خانواده محصول (product family) به این معنی که به دلایلی از قبیل افزایش سود و کاهش هزینهها و غیره، محصولاتی هم خوانواده با محصول اصلی در کارخانه معرفی و تولید می شوند. برای مثال در مورد بستنی، به دلیل مهیا بودن مواد اولیه و شرایط و امکانات، تنها با افزودن یک طعم می توان گروهی محصول جدید را به خانواده محصول اضافه کرد. یک مثال بارز آن صنعت شیشه سازی است. یکی از روش های تولید شیشه اتومبیل روشی است که در آن بوسیله یک کار گرم و قرار دادن محصول نیمه تمام در یک سیکل حرارتی، شیشه ایمنی خودرو تولید می شود. با حذف این فرآیند می توان شیشه هایی با کاربردهای خانگی تولید کرد. پس این نیز روشی برای افزایش سود در تولیدی هاست.
نکته ی آخر که به نظرم میرسد اینست که چنانچه قبلن توضیح داده ام، ابزار تولید همیشه در خدمتِ تولید فیزیکی قرار نمیگیرد. برخی از اوقات یک خدمت یا سرویس مد نظر است. برای نمونه کار یک صرافی. در این مورد می بینید که کارمندان یک صرافی اصولن مشتریِ سرویس ارائه شده نیستند. این مورد را می توان در بسیاری شرکت های خدماتی موردیابی کرد.
میبینید که ایراد مطرح شده از سوی شما نه بر اساس واقعیت بلکه بر اساس وهمیات خاص تفکرتان، احتمالن، گرفته شده است.
ولی مایلم اندکی نیز در مورد رکود اقتصادی توضیح دهم. نخست این نکته را باید ذکر کنم که رکود اقتصادی یک فاز از سیکل زندگیِ یک اقتصاد بر مبنای free market است. در مقایسه، یک فرد نرمال هم هر از گاهی وارد فاز افسردگی می شود و پس از مدتی این افسردگی را رد میکند. در رکود اقتصادی، اقتصاد پس از یک دوره شکوفایی دچار افسردگی میشود و قیمت ها افت می کند، بسیاری مشاغل در معرض خطر قرار میگیرند، نرخ تولید کم می شود و غیره. اقتصاد دانان به این وضعیت waterfall effect میگویند و برای مثال قیمت ها در این وضعیت waterfall prices هستند. یک اقتصاد که بر مبنای داد و ستد آزاد و free market چیده شده باشد، ناگزیر از تحمل این سیکل است. بله ممکن است دولت اقتصاد را به دست بگیرد و با روش هایی جلوی این افت اقتصادی را بگیرد یا دستکم آن را کم کند، ولی از سوی دیگر، رشد اقتصادی هم ناچار در مقایسه با وضعیتی که دولت در آن دخالت نداشته است کمتر است. به هر روی، این رکود (economic depression) ممکن است فقط رکود باشد که وضعیتی شدیدتر از یک بحران اقتصادی (recession) است. به هر حال چندان اجماعی در بین متخصصان اقتصادی در تعریف بحران اقتصادی و علت هایش وجود ندارد. هری ترومن میگوید بحران وقتی است که همسایه تان شغلش را از دست می دهد و رکود وقتی است که شما شغلتان را از دست می دهید. این دوره به دوره ی استراحت هم معروف است. به این معنی که یک اقتصاد نرمال و طبیعی و آزاد، پس از یک دوره ی شکوفایی و کار سخت نیاز به یک دوره استراحت دارد.
من در این مناظره به دنبال ارائه تبیینی اخلاقی از مساله ی کاپیتالیسم هستم و در کنار آن نشان دادم که سوسیالیسم برخلاف شعارهایش غیراخلاقیست. آموزش مسائل ساده ی اقتصادی وظیفه ی من در این مناظره نیست ولی به احترام خوانندگان گرامی پاسخی کوتاه به ادعایتان دادم که هم شما و هم خوانندگان روشن شوید. شوربختانه شما به جای پاسخ به چالش ها و پرسش های من در پیک های قبلی، در عین ناآگاهی و کم دانشی، رو به مسائلی می آورید که بحث علمی اقتصادی هستند نه بحث اخلاقی. من فکر میکنم اگر به موضوع اخلاق نمی توانید بپردازید آمادگی این را دارم که در پیک بعدی به جمع بندی و نتیجه گیری پرداخته و مناظره را خاتمه دهیم.
استدلال شما آنقدر سطحی و سادهانگارانه است که در یک خط از بیخ باطل می شود. چنین چیزی مرغ پخته را هم به خنده می اندازد. واقعن سوای درستی یا نادرستی علمی این شبهه، یک ذهن سالم چطور می تواند این موضوع را بپذیرد ولی در عین حال، شاهد پیشرفت های میلیون دلاری کارخانجات و شرکت ها نیز باشد.
مشکل اصلی این استدلال اینست که بازار هدف یک محصول، تنها جامعه ی کارگری مرتبط به همان محصول در نظر گرفته شده است. مانند اینکه یک بستنی سازی، تنها برای مصرف کارگران خود بستنی بسازد. ولی در عمل اینچنین نیست. بازار هدف یک محصول ممکن است کل جامعه باشد. یک جامعه دهها و صدها هزار برابر شمار کارگران آن تولیدی "مصرف کننده" دارد. در یک جامعه هم که همه در سطح کارگر آن تولیدی نیستند و سطوح درآمد مختلف وجود دارد (به وارون جامعه سوسیالیستی شما). پس روشن شد که خطای فکری شما در اینجا چه بوده و بازار هدف، همان حقوق بگیرانِ تولیدی نیستند که مساله تولید دچار مشکل شود.
ولی برای توضیح بیشتر این را نیز بد نیست نکات زیر را نیز بدانید:
از آنجا که حداکثر توان تولیدی یک کارخانه ممکن است مازاد بر تقاضای داخلی تولید کند، بخشی از محصول تولیدی برای بازارهای هدف همسایه یا کشورهای خارجی تولید می شود. در این فرآیند، گاهی ممکن است بخشی از سهم بازار داخلی، به دلیل توجیه اقتصادی بالا یا دوری از ضایعات، به بازار خارجی اختصاص یابد. گاهی هم تمام این محصول برای بازار خارجی ست. برای نمونه، شرکت تویوتا بسیاری از خودروهای پرظرفیت و پر آپشن خود را وارد بازار ژاپن نمی کند.
در برنامه ریزی تولید مفهومی وجود دارد به نام خانواده محصول (product family) به این معنی که به دلایلی از قبیل افزایش سود و کاهش هزینهها و غیره، محصولاتی هم خوانواده با محصول اصلی در کارخانه معرفی و تولید می شوند. برای مثال در مورد بستنی، به دلیل مهیا بودن مواد اولیه و شرایط و امکانات، تنها با افزودن یک طعم می توان گروهی محصول جدید را به خانواده محصول اضافه کرد. یک مثال بارز آن صنعت شیشه سازی است. یکی از روش های تولید شیشه اتومبیل روشی است که در آن بوسیله یک کار گرم و قرار دادن محصول نیمه تمام در یک سیکل حرارتی، شیشه ایمنی خودرو تولید می شود. با حذف این فرآیند می توان شیشه هایی با کاربردهای خانگی تولید کرد. پس این نیز روشی برای افزایش سود در تولیدی هاست.
نکته ی آخر که به نظرم میرسد اینست که چنانچه قبلن توضیح داده ام، ابزار تولید همیشه در خدمتِ تولید فیزیکی قرار نمیگیرد. برخی از اوقات یک خدمت یا سرویس مد نظر است. برای نمونه کار یک صرافی. در این مورد می بینید که کارمندان یک صرافی اصولن مشتریِ سرویس ارائه شده نیستند. این مورد را می توان در بسیاری شرکت های خدماتی موردیابی کرد.
میبینید که ایراد مطرح شده از سوی شما نه بر اساس واقعیت بلکه بر اساس وهمیات خاص تفکرتان، احتمالن، گرفته شده است.
ولی مایلم اندکی نیز در مورد رکود اقتصادی توضیح دهم. نخست این نکته را باید ذکر کنم که رکود اقتصادی یک فاز از سیکل زندگیِ یک اقتصاد بر مبنای free market است. در مقایسه، یک فرد نرمال هم هر از گاهی وارد فاز افسردگی می شود و پس از مدتی این افسردگی را رد میکند. در رکود اقتصادی، اقتصاد پس از یک دوره شکوفایی دچار افسردگی میشود و قیمت ها افت می کند، بسیاری مشاغل در معرض خطر قرار میگیرند، نرخ تولید کم می شود و غیره. اقتصاد دانان به این وضعیت waterfall effect میگویند و برای مثال قیمت ها در این وضعیت waterfall prices هستند. یک اقتصاد که بر مبنای داد و ستد آزاد و free market چیده شده باشد، ناگزیر از تحمل این سیکل است. بله ممکن است دولت اقتصاد را به دست بگیرد و با روش هایی جلوی این افت اقتصادی را بگیرد یا دستکم آن را کم کند، ولی از سوی دیگر، رشد اقتصادی هم ناچار در مقایسه با وضعیتی که دولت در آن دخالت نداشته است کمتر است. به هر روی، این رکود (economic depression) ممکن است فقط رکود باشد که وضعیتی شدیدتر از یک بحران اقتصادی (recession) است. به هر حال چندان اجماعی در بین متخصصان اقتصادی در تعریف بحران اقتصادی و علت هایش وجود ندارد. هری ترومن میگوید بحران وقتی است که همسایه تان شغلش را از دست می دهد و رکود وقتی است که شما شغلتان را از دست می دهید. این دوره به دوره ی استراحت هم معروف است. به این معنی که یک اقتصاد نرمال و طبیعی و آزاد، پس از یک دوره ی شکوفایی و کار سخت نیاز به یک دوره استراحت دارد.
من در این مناظره به دنبال ارائه تبیینی اخلاقی از مساله ی کاپیتالیسم هستم و در کنار آن نشان دادم که سوسیالیسم برخلاف شعارهایش غیراخلاقیست. آموزش مسائل ساده ی اقتصادی وظیفه ی من در این مناظره نیست ولی به احترام خوانندگان گرامی پاسخی کوتاه به ادعایتان دادم که هم شما و هم خوانندگان روشن شوید. شوربختانه شما به جای پاسخ به چالش ها و پرسش های من در پیک های قبلی، در عین ناآگاهی و کم دانشی، رو به مسائلی می آورید که بحث علمی اقتصادی هستند نه بحث اخلاقی. من فکر میکنم اگر به موضوع اخلاق نمی توانید بپردازید آمادگی این را دارم که در پیک بعدی به جمع بندی و نتیجه گیری پرداخته و مناظره را خاتمه دهیم.
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی