08-24-2012, 07:20 AM
شما میگویید اکثریتی از مردم ایران فلان هستند، اقلیتی بهمان و خودتان را در میان اقلیت قرار میدهید. اینکه چگونه درصد گرفتهاید و چرا مشاهدات شخصی خود را چنین با اطمینان و قطعیت تعمیم میدهید را ما مخاطبان شما نمیدانیم، فقط آنقدر آشکار است که معتقدید صفاتی که برای آن اکثریت خیالی قائل میشوید را میتوان از طریق وادار کردنشان به دیدن برطرف کرد(=خرفتی و بیتفاوتی را با فقر و فلاکت تحریک کرده، با انقلابیگری و بلوغ سیاسی جایگزین کرد). برای هیچکدام از این ادعاها سند که نه، حتی یک دلیل ارائه نمیکنید، و از آن بدتر اینکه چنان روشی عمل نکرده و نمیکند و اگر هم بکند دردی را درمان نخواهد بود برایتان گویا اهمیتی ندارد.
اساسا عصبانی شدن تنها پاسخ منطقی به رفتار آدمیست که مریض را با این حرفها کشته، حالا از روش خود با گفتن اینکه «اگر تب او را شدیدتر بکنیم حالش خوب خواهد شد» دفاع میکند(منظورم شخص شما نیست، موضع شماست). من از شما میخواهم، در طول تمامی تاریخ جهان تنها یک نمونه مثال بزنید که در آن جامعهای فقرزده، سرکوبشده و آمادهی شهادت انقلاب کرده و آن انقلاب به نتیجه رسیده، حرف شما دربست پذیرفته خواهد شد. وانگهی حق با شماست، من بیش از اندازه عصبانی شدم.
جامعهی ایران از تمام جوامع اطراف خود دموکراتیکتر، سکولارتر و برای پذیرفتن مدرنیته آمادهتر است. اگر آفت ِ خانمانبرانداز نژادپرستی و ملیگرایی ِ سیاسی به جان مردم نیافتد، ایران تنها امید آیندهای قابل تحمل برای خاورمیانه خواهد بود. مدرک من؟ پیدا شدن آدمهایی مثل شما در آن! مهم نیست که فیلتر شدهایم، چراکه آن کار دولت است نه ملت. من هم از شما دعوت میکنم پای درددل نه حتی اسلامستیزان(که چنین چیزی وجود خارجی ندارد)، بلکه روشنفکران سکولار افغان و پاکستانی بنشینید تا بدانید این جامعهای که آنرا فاقد توانایی یا اشتیاق میشمارید تا چه اندازه پیشرفتهتر از همسایگان خود است. و چه بسیار جا برای امید هست.
این ادعا که اکثریتی از مردم ایران مخالفان فصلی و مقطعی و گذری ج.ا هستند نه دشمنان دائمی و قطعی و ابدی ِ آن درست نیست، مخالف فعال که حاضر به پرداختن بهای مبارزه با نظام قرآنی را داشته باشد شاید نباشند(دلیل آنهم به زعم من ضعفیست در فرهنگ ایرانی که آنرا با نام «رندی» ستودهاند، اینکه دمدستیترین لذایذ و آشکارترین منافع را زودتر از بقیه کف بزنی)، اما مخالف زخمخورده و تشنه به خون که منتظر کمترین نشانهی ضعفی از سوی حاکمیت است؟ بله.
صحبت از گرانی مرغ کردن با دزدیده شدن رای «همسطح» هست، یکی نیست. قحطیزدگی و اعدام شدن دو نوع مختلف مردن هستند، وانگهی تفاوت در اینست که دومی همواره باعث اولیست نه بالعکس. مردمی که اهمیت بیشتری به قیمت مرغ بدهند، بعد از چهار سال تورم، صید ِ تور کسانی میشوند که میگویند «دموکراسی مانع اتحاد ملی» یا «لیبرال دشمن خلق است» یا چنانکه شیخ فضل الله نوری گفت «مردم نان و چای میخواهند نه مشروطه» !
جنبش سبز بزرگترین دستاورد سیاسی تاریخ ایران است. چراکه طی ِ آن بخش بزرگی از جامعهی ایرانی از دایرهی تکرار مکررات بیرون جهید. حلقهی بازتولید دیکتاتوری را درهم شکست و گامی بسیار بزرگ به سمت جلو برداشت. من دست به دامان جنبش میشوم زیرا به من این فرصت را داده تا بتوانم به نحوی مستند و مستدل ادعا بکنم که بخشی میلیونی از جامعهی ایران در درک و شعور سیاسی چیزی از شهروندان مرفهترین کشورهای جهان(سر نباشد)کم ندارد. میتواند به ظلم نه بگوید و همزمان آزادانه رفتار بکند. توانایی بیان و طرح خواستههای خود را از طریق روشی مبتنی بر تمدن و همزیستی و آدمیت آموخته و مثل جناح مخالف خود برای اثبات حقانیتش نیازی به چوب و سرنیزه ندارد. اینکه جمهوری اسلامی نشد هیچ چیز از ارزش ِآنچه در خیابانهای تهران دیدیم کم نمیکند، جنبشی که دستکم یک قرن جلوتر از «بهار عربی» بود!
پ.ن:
اینطور سلاخی نوشته باعث ملال خاطر و آزار چشم است، من میدانم چه نوشتهام و شما میدانید چه خواندهاید، بدون کوتهای پیدرپی هم میتوانم بدانم کجای پاسختان به کجای نوشتهی من بوده.
اساسا عصبانی شدن تنها پاسخ منطقی به رفتار آدمیست که مریض را با این حرفها کشته، حالا از روش خود با گفتن اینکه «اگر تب او را شدیدتر بکنیم حالش خوب خواهد شد» دفاع میکند(منظورم شخص شما نیست، موضع شماست). من از شما میخواهم، در طول تمامی تاریخ جهان تنها یک نمونه مثال بزنید که در آن جامعهای فقرزده، سرکوبشده و آمادهی شهادت انقلاب کرده و آن انقلاب به نتیجه رسیده، حرف شما دربست پذیرفته خواهد شد. وانگهی حق با شماست، من بیش از اندازه عصبانی شدم.
جامعهی ایران از تمام جوامع اطراف خود دموکراتیکتر، سکولارتر و برای پذیرفتن مدرنیته آمادهتر است. اگر آفت ِ خانمانبرانداز نژادپرستی و ملیگرایی ِ سیاسی به جان مردم نیافتد، ایران تنها امید آیندهای قابل تحمل برای خاورمیانه خواهد بود. مدرک من؟ پیدا شدن آدمهایی مثل شما در آن! مهم نیست که فیلتر شدهایم، چراکه آن کار دولت است نه ملت. من هم از شما دعوت میکنم پای درددل نه حتی اسلامستیزان(که چنین چیزی وجود خارجی ندارد)، بلکه روشنفکران سکولار افغان و پاکستانی بنشینید تا بدانید این جامعهای که آنرا فاقد توانایی یا اشتیاق میشمارید تا چه اندازه پیشرفتهتر از همسایگان خود است. و چه بسیار جا برای امید هست.
این ادعا که اکثریتی از مردم ایران مخالفان فصلی و مقطعی و گذری ج.ا هستند نه دشمنان دائمی و قطعی و ابدی ِ آن درست نیست، مخالف فعال که حاضر به پرداختن بهای مبارزه با نظام قرآنی را داشته باشد شاید نباشند(دلیل آنهم به زعم من ضعفیست در فرهنگ ایرانی که آنرا با نام «رندی» ستودهاند، اینکه دمدستیترین لذایذ و آشکارترین منافع را زودتر از بقیه کف بزنی)، اما مخالف زخمخورده و تشنه به خون که منتظر کمترین نشانهی ضعفی از سوی حاکمیت است؟ بله.
صحبت از گرانی مرغ کردن با دزدیده شدن رای «همسطح» هست، یکی نیست. قحطیزدگی و اعدام شدن دو نوع مختلف مردن هستند، وانگهی تفاوت در اینست که دومی همواره باعث اولیست نه بالعکس. مردمی که اهمیت بیشتری به قیمت مرغ بدهند، بعد از چهار سال تورم، صید ِ تور کسانی میشوند که میگویند «دموکراسی مانع اتحاد ملی» یا «لیبرال دشمن خلق است» یا چنانکه شیخ فضل الله نوری گفت «مردم نان و چای میخواهند نه مشروطه» !
جنبش سبز بزرگترین دستاورد سیاسی تاریخ ایران است. چراکه طی ِ آن بخش بزرگی از جامعهی ایرانی از دایرهی تکرار مکررات بیرون جهید. حلقهی بازتولید دیکتاتوری را درهم شکست و گامی بسیار بزرگ به سمت جلو برداشت. من دست به دامان جنبش میشوم زیرا به من این فرصت را داده تا بتوانم به نحوی مستند و مستدل ادعا بکنم که بخشی میلیونی از جامعهی ایران در درک و شعور سیاسی چیزی از شهروندان مرفهترین کشورهای جهان(سر نباشد)کم ندارد. میتواند به ظلم نه بگوید و همزمان آزادانه رفتار بکند. توانایی بیان و طرح خواستههای خود را از طریق روشی مبتنی بر تمدن و همزیستی و آدمیت آموخته و مثل جناح مخالف خود برای اثبات حقانیتش نیازی به چوب و سرنیزه ندارد. اینکه جمهوری اسلامی نشد هیچ چیز از ارزش ِآنچه در خیابانهای تهران دیدیم کم نمیکند، جنبشی که دستکم یک قرن جلوتر از «بهار عربی» بود!
پ.ن:
اینطور سلاخی نوشته باعث ملال خاطر و آزار چشم است، من میدانم چه نوشتهام و شما میدانید چه خواندهاید، بدون کوتهای پیدرپی هم میتوانم بدانم کجای پاسختان به کجای نوشتهی من بوده.
زنده باد زندگی!