11-07-2012, 12:38 AM
Rationalism Ideology نوشته: بروید و از پیرانی که هنوز به آلزایمر مبتلا نشده اند؛ بپرسید که آیا هنوز تجربیات عشقی(!) دوران نوجوانی خود را به یاد دارند یا نه؟
در می یابید که چطور سُهش مند برایتان خاطراتشان را بازگو می کنند!
خود من هم اکنون برخی آروینهای عشقیام را به یاد ندارم، تازه آلزایمر هم ندارم.
از کجا میدانم به یاد ندارم؟ چونکه ویرهای آن کدر و تاریک هستند از روی بازیادآوری نکردنشان، که با گذر زمان شانس بازیابی آنها نیز کمتر و کمتر میشود.
بیماری آلزایمر هم نخست واپسین ویرها را از میان میبردارد و تنها در چند سال دراز است - اگر بیمار نمرده باشد - که به پستای (نوبت) زدایش ویرهای جوانی و .. میرسیم.
Rationalism Ideology نوشته: من راهکار مفید و چشم گیری در این جستار ندیدم؛ واکاویتان هم تا زمانی که در عمل نتیجه ندهد؛ بی مصرف بوده است!
Mehrbod نوشته: بهترین راهکار اینه که خودتان با نگرش به مهادهای آورده شده (فراموشیـــ...) راه برای خودتان پیدا کنید.
چیزهایی که من بگویم با گِرایند (احتمال) بالایی ببهترین ریخت برای من کار خواهند کرد.
گفتن تنها هم خود مایه فراموشیست، بهترین کار آزمودن و آروینیدن هر کس برای خود است تا اندیشه نهادینه شود.
هر آینه، راهکارها در دنبالهی همان پیک آمدند: فراموشیـــ...
Rationalism Ideology نوشته: موجب حیرت من است؛ اگر به راستی با این راهکارهای ساده انگارانه، شما توانسته اید وابستگی شدید عاطفی/جنسی را در وجود خود از میان ببرید!
به هر روی؛ اکنون با من گفتگو می نمایید و من هم می گویم این راهکارها برگرفته از هر چه باشند؛ برای شخص من جوابگو نبوده و نیستند!
آفرین، از آنجاییکه سخنها را نمیخوانید دوباره مینویسم:
Mehrbod نوشته: چیزهایی که من بگویم با گِرایند (احتمال) بالایی ببهترین ریخت برای من کار خواهند کرد.
گفتن تنها هم خود مایه فراموشیست، بهترین کار آزمودن و آروینیدن هر کس برای خود است تا اندیشه نهادینه شود.
اینها برای زمان عاشقی شما نیست، برای زمانی است که سرد بوده و بتوانید منطقی برای هنگام عاشقی خود رویکردگزینی کنید.
کوشش من در اینجا دقیقا همین نیاوردن راهکار، بساکه پرداختن به "مهادها" بوده؛ در اینجا بیرون آوردن راهکار به دوش خواهنده آن است.
.Unexpected places give you unexpected returns