Alice نوشته: مهربدجان این قسمتو بیشتر توضیح میدی ؟
میخوام بدونم چرا عشق جاوید نداریمـــ... ؛
ببینید، عشق یا دوست داشتن در ترازهای پایین چیزی بیشتر از «خوشی» یا پاداش درونی نیست، کارکرد فرگشتیک آن هم که روشنه.
از سوی دیگر ولی فیزیولوژی آدمی به هر چیزی خودش را سازواری (adaptability) میدهد. اگر شما یکماه یکبار بروید ماساژ بگیرید، به شما خوشی
بیشتری میدهد تا اینکه هر روز بروید. اگر هر روز سه بار ولی وادار به انجام ماساژ شوید - بگوییم از روی آوندهای اُرتوپدی - دیگر نه تنها خوشیآور نیست که دردناک هم میشود!
عشق هم مانند یک داروی خوشیآور (euphoric) کار میکند، در آغاز بسیار خوشیآور است، ولی با گذر زمان نیاز به دوز بیشتر و بیشتر شده و از خوشی کاسته میشود
و سرانجام، «آستانه خوشی» آن اندازه بالا میرود که دیگر عشق خوشایند نیست.
روی هم رفته "عشق" یکی از خوشیآورترین کنشهایی است که در جهان داریم، چراکه کارکرد فرگشتیک بنیادینی داشته که همان دلبستگی پدر و مادر به هم و بزرگ کردن بچهها بوده است.
درازایی که کالبد به خوشیآوری عشق خو میگیرد -
که انگار با ترفندهای فیزیولوژیکی استثاء بسیار دراز است - نیز دستبالا 4 تا 5 سال است، که گویا زمان بسنده برای عاشق شدن، بچهدار شدن و جدا شدن میدهد؛ پس از 5 سال پرشورترین عشقها :e106: هم ولی از میان میروند.