Russell نوشته: اول اینکه این سودگرایی کلاسیک نیست که ما داشتیم دربارهاش صحبت میکردیم،نمیدانم اصلا چی هست و از کجا آمده.
سودگرایی چیزی بیشتر از یک فرایند (در اینجا بیشیدن = maximizing) نیست, اینکه چه چیزی را
میبیشینیم است که مهندی (اهمیت) دارد, ما هم گفتیم تنها و تنها دو چیز را در سودگرایی همگانی میبیشینیم:
فرازیست (survival)
هوتادِ زندگی (آزادیهایِ شخصی, فردیت, آزادی بیان, etc)
پس رویکردهای اخلاقی ما در اینجا بسادگی میشوند رایانش سودآورترین رویکرد (بیشیدهیِ این دو فاکتور).
در تعریف کلاسیک هم جز این نیست:
Utilitarianism is a theory in normative ethics holding that the proper course of action is the one that maximizes utility, specifically defined as maximizing happiness and reducing suffering
تنها کاری که من اینجا کردم روشنگری دربارهیِ همین بخش گنگِ خرسندی و کاهش رنج بود که همان ٢ فاکتور ما میباشند.
Russell نوشته: دوم اینکه شوخی میکنی دیگر مهربد جان،فرنودی که نشان بدهد این سخنان چیز بدیست نداریم؟!
فرنودی که پاسخ داده نشده باشد نه.
Russell نوشته: بار اثبات مدعا؟
ما اینجا تنها یک ادعا بیشتر نکردهایم: فرازیست + هوتاد زندگی (خوشی, etc) خوب هستند.
اثبات هم ندارد, بُنداشتهایم!
از دیدگاه پیشبُردین (عملی, pragmatic) اگر کسی اخلاقیات بهتری دارد رو کند, ندارد هم بگوید همین چرا کار نمیکند و یا چرا بنداشتهایِ ما نادرست میباشند؟
Russell نوشته: با اکسیم باشد که من هم میگویم حداکثر کردن لذت زندگی من اصل است،موقع مرگ هم دنیا را با بمب اتم نابود میکنم جواب میدهد !!
خوب این دنباله روی همان پیشانگاشتِ سخن است: چرا و چگونه نابودی جهان با بمب اتم مایهیِ بیشیدن فرازیست+هوتادِ زندگی میشود؟
همچنین, ما اینجا دربارهیِ یک پدیدهیِ برآختی (objective) میسخنیم: فرازیست + هوتاد باید از چشم سومکس رایانیده شوند, نه یکمکس.
در بیشیدن ما دربارهیِ آدم نمیسخنیم, پس نباید از چشم خود نگریست.
Russell نوشته: حالا که گیر دادی، فرض کنیم من این پیشنهاد را همراه با پیشنهاد میزان زیادی آنتروپی میدهم،یعنی من یک موجود شیطانی هستم که میزان زیادی انرژی در اختیار دارم که میتوانم آنرا منفجر کنم و آنتروپی را بیخود زیاد کرده و هدر دهم،ولی بشما میگویم اگر این معامله 3 در برابر 5 را قبول کنی من این انرژی را بجای هدر دادن بشما میدهم.
این هم از آنتروپی،حالا برای انجام معامله و کشتن کودکان وکیلم؟
خب گرچه این یک انگاشت بیشتر نیست, ولی پیش رفته و میانگاریم درست است.
بخش دوم, ناتاوانپذیری را چه میکنی؟
برای بارآمدن ٢ کودک بجز «درگاشتِ» تنها هزینهیِ دیگری هم گساریده شده (آموزگار زمان گذاشته آموخته, etc). رنجی که از دورریختن کوشش این دسته میاید را چگونه ١٠٠% تاوان میدهی؟
برای ساده شدن, ما زمان ١ تا ١٠٠ داریم, از ١ تا ٩٩ به اندازهیِ ١٠٠ یگان رنج داده ایم, از زمان ٩٩ تا ١٠٠ ما ١٠٠ یگان خوشی
میدهیم و از دید خوشی-رنج برابر میشویم (هتا میتوانیم ٢٠٠ یگان خوشی بدهیم و بیشتر هم بشویم), ولی آیا از ١ تا ٩٩ هم برابر بوده ایم؟
به سخن دیگر, فرجام کار (تاوان دادن درگاشت, تاوان دادن رنج, etc) که گذشته را نمیبازنویسد, مینویسد؟