فایده گرایی یک بخشی از موضوع اخلاق در فلسفه است. در این مکتب افراد عقیده دارند که در هر موضوع اخلاقی باید فایده اکثریت در نظر گرفته بشود. به عنوان مثال فرض کنید فرزند شما در یک محفظه است که تا کمر او آب است و تا ۱ ساعت دیگر آب به بالای سر او خواهد رسید و فرزند شما خواهد مرد ، و کسی که بچه شما را در این شرایط قرار داده مکان او را نمیگوید و زمان نیز از حال از دست رفتن است ، آیا شکنجه در اینجا غیر اخلاقی هست؟ به دیدگاه فایده گرایی خیر ، زندگی فرزند بی گناه شما مهمتر از حقوق مدنی آن آدم ربا هست ، یا در همان مثال معروف بمب ، آیا زمانی که در یک جا بمب هست و هیچ راهی نیست که قبل از انفجار مکان بمب را پیدا کرد ، آیا شکنجه کردن بمب گذار برای گرفتن اطلاعات غیر اخلاقی هست؟ از دیدگاه Utilitarianism خیر ، چون فایده بیشتر یعنی زنده ماندن مثلا ۱۰۰ نفر از حقوق مدنی یک شخص بمب گذار مهمتر است .
خب Utilitarianism این رو بحساب نمیاره که فردا چقدر از این توجیه ها سوء استفاده هم میشه و چند برابر خسارت به بار میاد؟
folaani نوشته: خب Utilitarianism این رو بحساب نمیاره که فردا چقدر از این توجیه ها سوء استفاده هم میشه و چند برابر خسارت به بار میاد؟
یک گرایشی درون همه ما هست چیزهایی که نمیتوانیم بسادگی دریافت کنیم را نمیبینیم.
یکی از اینها همین داستان «سودگرایی» است بگوییم در "اعدام کردن"، ما میتوانیم سودِ دمدست را بآسانی ببینیم: زدایش تبهکار
ولی نمیتوانیم زیانهای پنهان را ببینیم:
1- کژسود بردن اعدام بدست دولت/مخالفین/دشمنان/...
2- خطاپذیری داوری
3- برگشتناپذیری کار
4- ...
folaani نوشته: خب Utilitarianism این رو بحساب نمیاره که فردا چقدر از این توجیه ها سوء استفاده هم میشه و چند برابر خسارت به بار میاد؟
این مساله آن لحظه irrelevant است ، آیا زمانی که مثلا فرزند شما ۴۵ دقیقه زمان برای زندگی دارد ، شما به اینکه آیا با شکنجه آدم ربا اعلامیه جهانی حقوق بشر را را نقض خواهید کرد موضوع اصلی فکری شما هست یا نجات جان فرزندتان؟
David Hume نوشته: این مساله آن لحظه irrelevant است ، آیا زمانی که مثلا فرزند شما ۴۵ دقیقه زمان برای زندگی دارد ، شما به اینکه آیا با شکنجه آدم ربا اعلامیه جهانی حقوق بشر را را نقض خواهید کرد موضوع اصلی فکری شما هست یا نجات جان فرزندتان؟
خب اگر فقط از نظر احساسی باشه که چه ربطی به خرد و درست و نادرست واقعی داره؟
ما میخوایم از نظر منافع عمومی و خرد و عقل و آینده اندیشی و کلی اندیشی و وضع قوانین و اینها بررسی کنیم، نه از نظر فردی و احساسی و موردی.
folaani نوشته: خب اگر فقط از نظر احساسی باشه که چه ربطی به خرد و درست و نادرست واقعی داره؟
ما میخوایم از نظر منافع عمومی و خرد و عقل و آینده اندیشی و کلی اندیشی و وضع قوانین و اینها بررسی کنیم، نه از نظر فردی و احساسی و موردی.
به احساس ربطی نداره ، بسته به این دارد که کدام خردمندانه تر است ، شکنجه چیز بدی است ولی جان مثلا ۱۰۰ نفر مهمتر است. تا شما بیایید به اینها فکر کنید فرزند شما خفه شده است ، آیا اخلاقی هست که آن آدم ربا را در آن شرایط شکنجه کنید تا اطلاعات بگیرید؟ از نظر من بله، شاید شما بگویید که مرگ فرزند شما اهمیت کمتری نسبت به حقوق مدنی آن آدم ربا دارد که آن بحث دیگری هست و اگر اینگونه فکر میکنید rationale خود را لطفا توضیح دهید.
ولی نمیشه در هر موردی اینو در نظر گرفت.
مثلا کسی که باعث مرگ یه انسان دیگه شده و خود اون فرد دارای خانواده هست ، از این دیدگاه باید بگیم مجازات نشه چون خانوادش اذیت میشن!!
David Hume نوشته: به احساس ربطی نداره ، بسته به این دارد که کدام خردمندانه تر است ، شکنجه چیز بدی است ولی جان مثلا ۱۰۰ نفر مهمتر است. تا شما بیایید به اینها فکر کنید فرزند شما خفه شده است ، آیا اخلاقی هست که آن آدم ربا را در آن شرایط شکنجه کنید تا اطلاعات بگیرید؟ از نظر من بله، شاید شما بگویید که مرگ فرزند شما اهمیت کمتری نسبت به حقوق مدنی آن آدم ربا دارد که آن بحث دیگری هست و اگر اینگونه فکر میکنید rationale خود را لطفا توضیح دهید.
کسرا جان نخست میگویی پیوندی بهر احساس ندارد، سپس از مرگ فرزند میگویی!؟
این شیوهها نه کاربرد دارند، نه اخلاقی هستند. همین نمونه بمبگذار، بسیار خوب، نخستین بمبگذار تاریخ را ما گرفته و
تا جان دارد کتکش میزنیم و بمب را خنثی میسازیم، بمبساز دوم یاد گرفته و اینبار دو تا گذرواژه روی بمب میگذارد، اگر
او را شکنجه کردند یکمی را میدهد که مایهی زودتر ترکیدن بمب شده و دیگر کسی چیزی برای شکنجه کردن او ندارد —> ناکارآمد.
کجای این سخت است؟
رویکردهای نیکخواهانه نیز در فَرهود (حقیقت) همیشه پیشبُردینتر هستند، در نمونه بمبگذاری و تروریسم هم میدانیم که از این دو بیرون نیست:
1 تروریست بیمار روانی است: گِرایند بسیار کم
2 تروریست هنودگرفته از آسیبهای فرهنگی و همبودین بوده: گرایند بالا
پس اگر یک را چشمپوشیم، یکبار دیگر همبود خود تروریستپروری کرده و سرانجام هم میخواهد با شکنجه و زیر پا له کردن حقوق مردم - زیرا هیچ
گارانتیای بر اینکه دولت یا نهاد قدرت از آزادی شکنجه کردن فردا کژبهره نبرد و N آسیب کمتر آشکار دیگر - او را پادافره دهد و کار نادرست خودش را درست کند؟
در اینجا باید ریشهیابانه پیش رفته و انگیزههای تروریسم را یافته و درمان کرد، نه اینکه باز به درمان symptom ها پرداخته و آدمها را برچسب اهریمنسرشت بزنیم.
David Hume نوشته: این مساله آن لحظه irrelevant است ، آیا زمانی که مثلا فرزند شما ۴۵ دقیقه زمان برای زندگی دارد ، شما به اینکه آیا با شکنجه آدم ربا اعلامیه جهانی حقوق بشر را را نقض خواهید کرد موضوع اصلی فکری شما هست یا نجات جان فرزندتان؟
این همانجور که فُلانی بالا گفت یک نمونه احساسی است و ما هنگام قانونگذاری باید از خرد بهره میگیریم، نه به احساسهای خشم و انتقام بپردازیم.
اگر شما پدر این فرزند بودید من به شما حق قانونشکنی برای خودتان را (با پذیرش پادافره کار) میدهم، ولی اگر کار دست نهاد قانونی بود نمیخواهم احساساتی شده و کار نابخردانه بکند!
نگاه من نسبت به فایده گرایی یا ابزارگرایی دوگانه است همراه با عشق و نفرت.
این دیدگاه جالب است با وجود نگاه جمعی و گله ای و تضاد حداقل ظاهری با حقوق بشر بانی اولیه جمع کردن بسیاری کارهاییست که امروزه نقض حقوق بشر دانسته میشود ولی قبلا نادیده گرفته میشده.
مثلا جرمی بنتام (پدر فایده گرایی) استدلال میکند همجنسگرایی که هیچ ضرری به کس دیگر نمیزند و سود جمعی را هم کم نمیکند چرا باید نااخلاقی باشد.
یا لازم است جرم و جنایت با هم تناسب داشته باشند (باید حساب ضرر و فایده جمعی را کرد) چرا مثلا کسی که نان میدزدد باید اعدام شود و...
این جمع کردن بساط قانونهای اخلاقی که وقتی حساب ضرر و فایده میان میاید همه اش ضرر هستند، با اینکه بدیهی به نظر میرسد ولی کار بزرگی بوده و هست و حداقل ما میدانیم چه چیزهایی را باید بگذاریم کنار.
از طرف دیگر اما فایده گرایی مقداری با فردیت انسان مشکل دارد.در واقع در همان مثال کسری معلوم است ارزش زندگی یا شکنجه گروگانگیر بچه من حتی به فاصله چند صد کیلومتری ارزش بچه من برای من هم نمیرسد.
در مجموع اما فایده گرایی درست باشد یا نباشد Consequentialism (عقوبتگرایی) از نگر من حرف بسیار برای گفتن دارد و گمان نکنم هیچ وقت رقبایش بتوانند آنرا کامل از میدان بدر کنند حتی اگر ما نتوانیم عواقب تصمیماتمان را با دقت پیشبینی کنیم.