02-10-2013, 11:34 AM
سودگرایی یک دیدگاه ارزشمنده که بسیاری از چیزهای اخلاقی رو از این سیستم وام گرفتیم ولی خب ایرادهایی داره که دوستان هم بهش اشاره کردند.
در کل من نطرم در مورد سیستم های اخلاقی رو اینجا هم دارم،هیچ ارزشی بی حد ومرز نیست و باید بین ارزش های اخلاقی توازن باشه.
با این حال ایده آل گرایی از دید من دشمن خیلی از چیزهاست(منجمله منطق و اخلاق)یعنی به دنبال سیستم اخلاقی باشیم که بتونیم همیشه در هر مکان و موقعیتی یک کار درست از لحاظ اخلاقی رو پیدا کنیم، در واقع پذیرش اینکه گاهی هیچ راه حلی نباشه که ما بتونیم به اون کار برچسب درست بزنیم به قدری آزاردهندست که باعث میشه غیراخلاقی ترین چیزها رو برای توجیه یک چیز اخلاقی انجام بدیم:)
از نظر من چنین سیستمی وجود نداره و وجود نخواهد داشت،یعنی هر سیستمی که بتونه همیشه وجدان ما رو آسوده نگه داره یک خودفریبی بزرگه!یعنی نمونه از آرزومنداندیشی.
برای نمونه اگر واقعا هیچ راهی برای اعتراف گرفتن از تروریست نبود، همچنان شکنجش غیراخلاقیه، اگر ما این انسان رو شکنجه میکنیم نباید وجدانمون آسوده باشه که کار درست اخلاقی انجام دادیم و باید همیشه در یاد داشته باشیم ما به خاطر نجات میلیون ها نفر یک کار غیراخلاقی کردیم.
یکی از دوستان در جایی اعتراض کرده بود پس کاربرد اخلاق چیه؟!پاسخ من هم اینه،اخلاق هرگز نمیتونه همیشه یک مرز فیزیکی اخلاقی امن برای کارهای ما داشته باشه ولی میتونه یک مرز ذهنی امن به ما بده،که از ذهن ما رو دربرابر چیزهای غیراخلاقی پاسداری کنه.
که اگر وادار شدیم کار غیراخلاقی انجام بدیم بهش افتخار نکنیم،اون کار رو اخلاقی ندونیمش و راه رو برای کارهای غیراخلاقی بعدی هموار نکنیم.
در جدال نابرابر طبیعت و انسان، اخلاقیات انسانی شکست میخوره ولی در ذهن ما اخلاقیات میتونه پیروز باشه و راه رو برای کاهش شدت شکست اخلاق از طبیعت باز کنه:)
در واقع آرمانگرایی اخلاقی در بهترین حالت منجر به این میشه که همچنان به خاطر یک سری ارزش اخلاقی ارزش های دیگه زیرپا گذاشته بشند.
راستین گرایی اخلاقی(به توصیه راسل عزیز دیگه بهش نسبی گرایی نمیگم چون ممکنه با سیستم های دیگه اشتباه بشه)تلاش میکنه تا هیچ ارزشی به خاطر ارزش دیگه ای زیر پا گذاشته نشه و حدود ارزش ها مشخص باشه،در نهایت این سیستم میتونه به کاهش مواردی منجر بشه که ما هیچ گزینه اخلاقی نداریم یا اینکه ارزش ها به بهانه ارزش های دیگه زیرپا گذاشته میشند.
در کل من نطرم در مورد سیستم های اخلاقی رو اینجا هم دارم،هیچ ارزشی بی حد ومرز نیست و باید بین ارزش های اخلاقی توازن باشه.
با این حال ایده آل گرایی از دید من دشمن خیلی از چیزهاست(منجمله منطق و اخلاق)یعنی به دنبال سیستم اخلاقی باشیم که بتونیم همیشه در هر مکان و موقعیتی یک کار درست از لحاظ اخلاقی رو پیدا کنیم، در واقع پذیرش اینکه گاهی هیچ راه حلی نباشه که ما بتونیم به اون کار برچسب درست بزنیم به قدری آزاردهندست که باعث میشه غیراخلاقی ترین چیزها رو برای توجیه یک چیز اخلاقی انجام بدیم:)
از نظر من چنین سیستمی وجود نداره و وجود نخواهد داشت،یعنی هر سیستمی که بتونه همیشه وجدان ما رو آسوده نگه داره یک خودفریبی بزرگه!یعنی نمونه از آرزومنداندیشی.
برای نمونه اگر واقعا هیچ راهی برای اعتراف گرفتن از تروریست نبود، همچنان شکنجش غیراخلاقیه، اگر ما این انسان رو شکنجه میکنیم نباید وجدانمون آسوده باشه که کار درست اخلاقی انجام دادیم و باید همیشه در یاد داشته باشیم ما به خاطر نجات میلیون ها نفر یک کار غیراخلاقی کردیم.
یکی از دوستان در جایی اعتراض کرده بود پس کاربرد اخلاق چیه؟!پاسخ من هم اینه،اخلاق هرگز نمیتونه همیشه یک مرز فیزیکی اخلاقی امن برای کارهای ما داشته باشه ولی میتونه یک مرز ذهنی امن به ما بده،که از ذهن ما رو دربرابر چیزهای غیراخلاقی پاسداری کنه.
که اگر وادار شدیم کار غیراخلاقی انجام بدیم بهش افتخار نکنیم،اون کار رو اخلاقی ندونیمش و راه رو برای کارهای غیراخلاقی بعدی هموار نکنیم.
در جدال نابرابر طبیعت و انسان، اخلاقیات انسانی شکست میخوره ولی در ذهن ما اخلاقیات میتونه پیروز باشه و راه رو برای کاهش شدت شکست اخلاق از طبیعت باز کنه:)
در واقع آرمانگرایی اخلاقی در بهترین حالت منجر به این میشه که همچنان به خاطر یک سری ارزش اخلاقی ارزش های دیگه زیرپا گذاشته بشند.
راستین گرایی اخلاقی(به توصیه راسل عزیز دیگه بهش نسبی گرایی نمیگم چون ممکنه با سیستم های دیگه اشتباه بشه)تلاش میکنه تا هیچ ارزشی به خاطر ارزش دیگه ای زیر پا گذاشته نشه و حدود ارزش ها مشخص باشه،در نهایت این سیستم میتونه به کاهش مواردی منجر بشه که ما هیچ گزینه اخلاقی نداریم یا اینکه ارزش ها به بهانه ارزش های دیگه زیرپا گذاشته میشند.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-