نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

علمِ ضد خدا، به سمت اثبات خدا پیش می رود
#61

کوشا نوشته: یعنی همین مقدار که نهایتی برای هستی موجود قابل تصور نیست برای درک بزرگی این هستی کافی نیست؟
چی میگید شما؟ همین بزرگی رو هم با توسل به علم و خرد فهمیدیم E415
به قول مزدک از این پارچه نمیتونید برای خدا و جن و پری کت و شلوار بدوزید :e057:

[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]
خردگرایی و ایمان ستیزی
پاسخ
#62

با درود
به عقیده من نه تنها علم به سمت اثبات خدا پیش میرود بلکه فلسفه و تلاش خدا ناباوران نیز به سمت اثبات خدای حقیقی پیش میرود .منظورم این است که تمام دوستانی که با سایه خدا (نه خود خدا )و با تعالیم ادیان (به خاطر اشنا نبودن با زبان باطنی ادیان ) مقابله میکنند خود حقیقتا حق پرست و خدا جو هستند و خود این مبارزات عین حق پرستی است اگر خدای واقعی شناخته شود زیرا خدای حقیقی همان حقیقت هستی و اصل وجود است که در تمام ممکنات عالم سریان دارد و خود انسان بزرگترین تجلی گاه خداست .البته دوستان گمان نکنند که بنده شعر میگویم بلکه تمام این مطالب پشتوانه عقلی و فطری دارد اگر دوستان حوصله و قابلیت درک این حقیقت را داشته باشند به عنایت حضرت حق نه تنها وجود حقیقی خدا را اثبات خواهم کرد بلکه مشخص خواهم نمود که هم باطن کلیه ادیان بر حق است و هم خود خدا ناباورانی که دغدغه جهل ستیزی دارند خدا پرست هستند و هم اثبات خواهد شد که تمام دانشمندان در تمام علوم که پرده از حقایق هستی برمیدارند به نوعی پیامبران الاهی هستند و نیز اثبات خواهد شد که حق در مرتبه وجودی بشریت به یک نقطه ختم میشود و ان نفی خود و دیگر خواهی است و این کیمیای هستی قادر است تمام گرایشات متضاد بشری را زیر یک چتر گرد اورد و ارمان دیرینه بشریت را محقق کند .
بنده به پشتوانه عنایت حضرت حق تمام اندیشمندان و محققان حاضر در این شبکه را در صورت تمایل به نقد نظریه خود دعوت میکنم و از هر ناقدی سپاس گزار خواهم بود زیرا از دو حال خارج نیست یا من بر خطا هستم و با کمک دوستان اگاه خواه شد و یا دوستان با بررسی موضوع بر اگاهیشان افزوده خواهد شد که در هر صورت و به حال مطلب برای هر دو طرف مفید خواهد بود .
اگر دوستان تمایل داشتند اعلام امادگی نمایند تا مطالب بیان گردد
با سپاس
پاسخ
#63

تنها عدهء معدودی از منکران دین و خدا ممکنه بقول شما حقیقت جوی واقعی باشن. بقیشون که بنظرم اکثریتشون هستن، آدمهایی هستن که وجود خودشون مشکل داره و شارلاتان هایی که میخوان راه هرزگی و شهوت رانی خودشون باز باشه. کلا دنیا به کامشون باشه دیگه! حالا به هر قیمتی به هر شکلی که شده.
وگرنه در عرفان و معنویت این مسئله وجود داره که افرادی که لیاقت داشته باشن بالاخره بویی از خدای واقعی میبرن و میفهمن اساس دین هم میتونه درست باشه و اینقدر کلی و مطلق به جنگ خدا و دین نمیرن.
درسته که ادیان دچار تحریفات و عقب ماندگی هایی هستن و ازشون سوء استفاده شده و میشه، ولی هنوزم آدمی که عقل سلیم و روح پاکی داشته باشه میتونه به خیلی نشانه ها و موارد حقانیت در باورهای ماورایی پی ببره.
مثلا من خودم حداقل به بخشهایی از دین اعتقاد دارم و دین و پیامبران و اولیاء خدا و بزرگانی مثل حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) رو یکسره نفی نمیکنم. ولی مشاهده میکنید که بعضیا میان و همه چیز رو به تمسخر میگیرن و حتی فحش های رکیک میدن به تمام مقدسات و چنین روح های عظیم عالم هستی!! اینها بعید میدونم حقیقت جو باشن، بلکه در درون خودشون رذالت و فسادی هست که گرچه سعی میکنن پنهانش کنن، و کسانیکه عنان خودشون رو کاملا به دست نفس سرکش حیوانی دادن.
پاسخ
#64

folaani نوشته: تنها عدهء معدودی از منکران دین و خدا ممکنه بقول شما حقیقت جوی واقعی باشن. بقیشون که بنظرم اکثریتشون هستن، آدمهایی هستن که وجود خودشون مشکل داره و شارلاتان هایی که میخوان راه هرزگی و شهوت رانی خودشون باز باشه. کلا دنیا به کامشون باشه دیگه! حالا به هر قیمتی به هر شکلی که شده.
وگرنه در عرفان و معنویت این مسئله وجود داره که افرادی که لیاقت داشته باشن بالاخره بویی از خدای واقعی میبرن و میفهمن اساس دین هم میتونه درست باشه و اینقدر کلی و مطلق به جنگ خدا و دین نمیرن.
درسته که ادیان دچار تحریفات و عقب ماندگی هایی هستن و ازشون سوء استفاده شده و میشه، ولی هنوزم آدمی که عقل سلیم و روح پاکی داشته باشه میتونه به خیلی نشانه ها و موارد حقانیت در باورهای ماورایی پی ببره.
مثلا من خودم حداقل به بخشهایی از دین اعتقاد دارم و دین و پیامبران و اولیاء خدا و بزرگانی مثل حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) رو یکسره نفی نمیکنم. ولی مشاهده میکنید که بعضیا میان و همه چیز رو به تمسخر میگیرن و حتی فحش های رکیک میدن به تمام مقدسات و چنین روح های عظیم عالم هستی!! اینها بعید میدونم حقیقت جو باشن، بلکه در درون خودشون رذالت و فسادی هست که گرچه سعی میکنن پنهانش کنن، و کسانیکه عنان خودشون رو کاملا به دست نفس سرکش حیوانی دادن.

بادرود
البته منظور من هم این نیست که تمام منکران خدا حق پرست هستند همچنان که تمام متدینین و به ظاهر خدا پرستان هم حق پرست نیستند بلکه ملاک اصلی حقیقت دیگر خواهی و نفی خود است که خود دارای مراتب بسیار است .
ناگفته نماند که بنده خود مدتی بعد از ایمان بنا به دلایل عقلی به کفر مطلق رسیده و تصمیم گرفتم که به جبران عمر بر باد رفته با نقد ادیان خصوصا قران به رد خدا پرستی بپردازم و هدفم در این راه تنها جهل ستیزی و خدمت به خلق بود تا دیگران دچار اشتباه من نشده و صدماتی که من خورده بودم را نخورند و با وجود اینکه میدانستم صدمات این راه به مراتب بیشتر از صدمات قبلی است ولی در ان زمان انقدر از خدایی که سالیان طولانی عبادت کرده و تمام فرصتهای زندگی خود را در راهش فدا کرده بودم عصبانی بودم که به هیچ چیزی جز مقابله با دین و خدا پرستی فکر نمیکردم و حقیقتا دوست نداشتم کسی مانند من متضرر شود و دقیقا در وسط مباحث نقد قران به صورت غیر ارادی نظریه وحدت وجود بدون اینکه مطالعه ای در ان زمینه داشته باشم به ذهنم خطور کرد و به یکباره با تغییر مبانی فکری نسبت به حقیقت وجود خدا نه تنها تمام شبهات ذهنم به یکباره حل شد اصلا خودم هم نفهمیدم چگونه به یکباره از جبهه منتقدان خدا پرستی به جبهه مدافعان وارد شدم بعدا با انالیز گذشته و حال خود متوجه شدم چرا که هر چه خدا را صدا میکردم جواب نمی گرفتم و همین جواب نگرفتن باعث شد با تبر خرد تمام اعتقادات بچه گانه و تصورات نادرست از خدا را بشکنم تا قادر باشم دور نمایی حقیقی از خدا را در ضمیر خود درک کنم .
این را گفتم تا دوستان بدانند که هر منکر خدایی لزما هوا پرست و خود پرست نیست بلکه بسیارند کسانی که از وقت خود و اعتبار خود و حتی امنیت خود و گاها از جان خود میگذرند تا با انچه خرافات و اباطیل میدانند مبارزه کنندو من به جرئت این از خود گذشتگی و نفی خود و دیگر خواهی را حق پرستی میدانم و معتقدم تمام ادیان نیز در زمان خود ماهیتا با جهل و خرافات و ظللم و ستم مبارزه کرده اند ولی با گذشت زمان و افزایش معرفت بشری دیگر ان قالب فکری مشخص که منحصر به زمان و مکان خاصی بوده در زمان دیگر نتیجه عکس میدهد به همین خاطر است که هر پیامبر و مصلحی در زمان خود با متولیان دین قبلی در ستیز بوده و اگر زمینه فرا هم میبود همه انبیا سرنوشت حضرت مسیح را میداشتند .
بنده معتقدم ما د ر عرصه معرفتی نیز باید از همان متد علوم تجربی استفاده کنیم یعنی به جایی ظاهر بینی به عمق مکاتب معرفتی برویم و ریشه اصلی اخلاف و اشتراک اعتقادی بشر را درک کنیم .

با سپاس
پاسخ
#65

به شناسه خداوند پُرمهر خیلی مهربان
".. ﻳَﺎ ﺑُﻨَﻲَّ ﺃَﻗِﻢِ ﺍﻟﺼَّﻠَﺎﺓَ ﻭَﺃْﻣُﺮْ ﺑِﺎﻟْﻤَﻌْﺮُﻭﻑِ ﻭَﺍﻧْﻪَ ﻋَﻦِ ﺍﻟْﻤُﻨْﻜَﺮِ ﻭَﺍﺻْﺒِﺮْ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﺎ ﺃَﺻَﺎﺑَﻚَ ﺇِﻥَّ ﺫَﻟِﻚَ ﻣِﻦْ ﻋَﺰْﻡِ ﺍﻟْﺄُﻣُﻮﺭِ ﴿۱۷﴾.."
"..ای پسرم برپادار پیوست نمازُ دستور دِه به شناخته هاُ جلوگیر فرابارهء ناشناسندگیُ شکیب بر چه برخورَدَت اگرِ این از آهنگیِ دستور ها ١٧.."
kourosh_bikhoda نوشته: چی میگید شما؟ همین بزرگی رو هم با توسل به علم و خرد فهمیدیم E415
به قول مزدک از این پارچه نمیتونید برای خدا و جن و پری کت و شلوار بدوزید :e057:

بینید نمونه دست آدمی خیلی از ناخن بگیریم تا پوست پیچیده هم بزرگ هست که بدیدم پایانی برایش نیست، که چه چیزهایی در کوچکی کنار هم با چینش استوار هم کارکردی هدف دار جای دارند،نمونه ناخن که جنسش جور تخته چوبهای هم راستا به هم چسبیده اند هم پیوسته به سمت بالا روان هستند، که کوتاه میکنیم آنها را، برای پوست کندن پرتقال خاراندن پوست، خراش افکندن ، یا قشنگی یا،،، کاربرد دارد،،، کنون پوست بماند که دریافت گرما،، درد شناخت چیزها نگهبانی از گوشت خون را بر خود دارد پیامرسانی به مغز پیامگیری از مغز،،،،
تا برسیم در بیرون در زمین هم آسمان کششهای چیزها به هم جور کشش زمین به ماه رانش از هم روشنایی نور آهنربایی ،، که نمونه تخمی کوچک هم در ربایش زمین هست،،، کنار آن به دگر سرا هم دلارام شویم همان گونه که پیشتر خداوند از نیست آفریدمان،نمونه آدم کنونی در سد سال پیش نبودیم که پس از سه تاریکی از تخم پدر از تخمک مادر هم تخمک بارور به نوزاد درآمدیم،، این از چینش های هدف دار که ما را به خداوند رهنمون میکند، باز پری جنها را به پنهان بودن از چشم نمیتوانیم دریابیم نه این که نباشند، جور کوری که رنگ چیزها را نمیتواند در مغزش بیابد برای پردازش آنها یا کری که صدای برهم خوردن چیزی را نشنود، باز آنها را نمیتوانیم گوییم چون نمیبیند یا نمیشنوند پس نیستند،،،
خداوندا مرا به یادت پیوسته برپاساز پیوست نماز دار تویی که همتا نداری این خیلی سری از همه سرها هم خیلی برتری از هر برتر
پاسخ
#66

دقت کردید جدیدا همه شدن عارف و صوفی و در حال سیر در افاق و انفس هستند!!چند دهه قبل تفسیر رایج و فهم رایج از دین ،یااسلام انقلابی -حکومتی بود یا اسلام فقهی -شرعی

سنتی .ولی جدیدا دین مداران ،از دین تقلیدی -اخرت گرا -اجباری -سخت گیر-بی مدارا-تاریخی-جمعی و مراسمی -اسطوره ای -نقلی و تلقینی به سمت قرائتی عارافانه -

مداراگرایانه-شهودی -فردی -اخلاقی -دنیوی -وحدت وجودی- حرکت کردند.البته همگی ایشان هم معترف هستند که اون اسلام ها(یا ان گونه فهم از اسلام )راستین نبوده است و

اسلام راستین اسلام عرفا می باشد(یا اسلام عرفا به اسلام راستین نزدیک تر است).این تغییر از اسلام سنتی و حکومتی به اسلام عرفانی بیشتر نوعی از سرخوردگی و شکست

ارمان های اسلام انقلابی و نوعی ناسازگاری و تضاد اسلام سنتی با دنیای امروز می باشد.اما اسلام عرفانی به دلیل نداشتن مولفه های خشونت و ستیز و نوعی از روحیه جهان

وطنی و فردگرایی سازگاری بیشتر و بهتری دارد.به همین دلیل هم معقول تر به نظر می رسد.

to understand the actual world as it is

not as we should wish it to be

is the beginning of wisdom
پاسخ
#67

Transcendence نوشته: دقت کردید جدیدا همه شدن عارف و صوفی و در حال سیر در افاق و انفس هستند!!چند دهه قبل تفسیر رایج و فهم رایج از دین ،یااسلام انقلابی -حکومتی بود یا اسلام فقهی -شرعی

سنتی .ولی جدیدا دین مداران ،از دین تقلیدی -اخرت گرا -اجباری -سخت گیر-بی مدارا-تاریخی-جمعی و مراسمی -اسطوره ای -نقلی و تلقینی به سمت قرائتی عارافانه -

مداراگرایانه-شهودی -فردی -اخلاقی -دنیوی -وحدت وجودی- حرکت کردند.البته همگی ایشان هم معترف هستند که اون اسلام ها(یا ان گونه فهم از اسلام )راستین نبوده است و

اسلام راستین اسلام عرفا می باشد(یا اسلام عرفا به اسلام راستین نزدیک تر است).این تغییر از اسلام سنتی و حکومتی به اسلام عرفانی بیشتر نوعی از سرخوردگی و شکست

ارمان های اسلام انقلابی و نوعی ناسازگاری و تضاد اسلام سنتی با دنیای امروز می باشد.اما اسلام عرفانی به دلیل نداشتن مولفه های خشونت و ستیز و نوعی از روحیه جهان

وطنی و فردگرایی سازگاری بیشتر و بهتری دارد.به همین دلیل هم معقول تر به نظر می رسد.

با درود
حدس شما درست است و این مسر تحول ومعرفت بشری است یعنی گرایش به وحدت وجود جزء طبیعت بشر است و خواه نا خواه معرفت بشری به این سمت خواهد رفت یعنی علوم طبیعی ،فلسفه و ادیان ریشه در این حقیقت دارند و به ان نیز باز گردانده خواهند شد زیرا هیچ موجودی نمی تواند خارج از سلطه وجود باشد . این حقیقت در علوم طبیعی نیز به روشنی قابل روئیت است که اگر عمری بود به ان پرداخته خواهد شد اما قبل از ان باید مسئله از بعد فلسفی تبیین و تفسیر گردد بنده مبانی مختصری از وحدت وجود در جستار «ایا وجود خدا قابل اثبات است » را بیان کردم و بر اساس ان روشن خواهد شد که مباحث غامضی مانند ،خیر و شر ،جبر و اختیار ،عشق ،مبانی اخلاق ،فلسفه خلقت ،ضرورت وجود خدا ،رابطه انسان با خدا و عالم هستی ،رابطه ادیان با علم و اخلاق و رفع تعارضات ان و.....به راحتی قابل حل است .به عبارت کلی وحدت وجود کیمیایی است که قادر است اکثر
دغدغه های معرفتی بشررابه ر احتی حل کند..واین حقیقتاشدنی است وتخیل نیست واگرعمری بودتک تک این مباحث،درجای خودبیان خواهدشد.
با سپاس
پاسخ
#68

حق گرا نوشته: بادرود
البته منظور من هم این نیست که تمام منکران خدا حق پرست هستند همچنان که تمام متدینین و به ظاهر خدا پرستان هم حق پرست نیستند بلکه ملاک اصلی حقیقت دیگر خواهی و نفی خود است که خود دارای مراتب بسیار است .
ناگفته نماند که بنده خود مدتی بعد از ایمان بنا به دلایل عقلی به کفر مطلق رسیده و تصمیم گرفتم که به جبران عمر بر باد رفته با نقد ادیان خصوصا قران به رد خدا پرستی بپردازم و هدفم در این راه تنها جهل ستیزی و خدمت به خلق بود تا دیگران دچار اشتباه من نشده و صدماتی که من خورده بودم را نخورند و با وجود اینکه میدانستم صدمات این راه به مراتب بیشتر از صدمات قبلی است ولی در ان زمان انقدر از خدایی که سالیان طولانی عبادت کرده و تمام فرصتهای زندگی خود را در راهش فدا کرده بودم عصبانی بودم که به هیچ چیزی جز مقابله با دین و خدا پرستی فکر نمیکردم و حقیقتا دوست نداشتم کسی مانند من متضرر شود و دقیقا در وسط مباحث نقد قران به صورت غیر ارادی نظریه وحدت وجود بدون اینکه مطالعه ای در ان زمینه داشته باشم به ذهنم خطور کرد و به یکباره با تغییر مبانی فکری نسبت به حقیقت وجود خدا نه تنها تمام شبهات ذهنم به یکباره حل شد اصلا خودم هم نفهمیدم چگونه به یکباره از جبهه منتقدان خدا پرستی به جبهه مدافعان وارد شدم بعدا با انالیز گذشته و حال خود متوجه شدم چرا که هر چه خدا را صدا میکردم جواب نمی گرفتم و همین جواب نگرفتن باعث شد با تبر خرد تمام اعتقادات بچه گانه و تصورات نادرست از خدا را بشکنم تا قادر باشم دور نمایی حقیقی از خدا را در ضمیر خود درک کنم .
این را گفتم تا دوستان بدانند که هر منکر خدایی لزما هوا پرست و خود پرست نیست بلکه بسیارند کسانی که از وقت خود و اعتبار خود و حتی امنیت خود و گاها از جان خود میگذرند تا با انچه خرافات و اباطیل میدانند مبارزه کنندو من به جرئت این از خود گذشتگی و نفی خود و دیگر خواهی را حق پرستی میدانم و معتقدم تمام ادیان نیز در زمان خود ماهیتا با جهل و خرافات و ظللم و ستم مبارزه کرده اند ولی با گذشت زمان و افزایش معرفت بشری دیگر ان قالب فکری مشخص که منحصر به زمان و مکان خاصی بوده در زمان دیگر نتیجه عکس میدهد به همین خاطر است که هر پیامبر و مصلحی در زمان خود با متولیان دین قبلی در ستیز بوده و اگر زمینه فرا هم میبود همه انبیا سرنوشت حضرت مسیح را میداشتند .
بنده معتقدم ما د ر عرصه معرفتی نیز باید از همان متد علوم تجربی استفاده کنیم یعنی به جایی ظاهر بینی به عمق مکاتب معرفتی برویم و ریشه اصلی اخلاف و اشتراک اعتقادی بشر را درک کنیم .

با سپاس
نظر شما درمورد این همه ظواهر و مناسک و آداب دست و پاگیر در ادیان چیست؟
بنده در این مورد همیشه مشکل داشته ام و در شگفت هستم که چرا در ادیان اینقدر این ظواهر و نمایش ها و آداب فیزیکی وجود دارد. اصلا خوشم نمی آید و شخصا پایبند نیستم. مثلا نماز نمیخوانم، چون به لحاظ تجربی و عقلانی در آن سود و معنای چندانی ندیدم، به حج اعتقادی ندارم، و غیره.
در این مورد قبلا تاپیک زده بودم: ادیان - پر از ظواهر!
یک تاپیک هم در فروم هممیهن: ظواهر چه ارزشی دارند؟
اخیرا هم دوباره یک تاپیک زدم در فروم هممیهن که حذفش کردند (در آن چیزهایی مثل نماز و وضو و حج را زیر سوال برده و مسخره دانسته بودم).
پاسخ
#69

با درود

چنانکه قبلا هم بیان کردم تمام این گره های کور معرفتی با درک دست وحدت وجود یکی بعد از دیگری قابل گشودن است
در خصوص ظاواهر ادیان که با عقل ،علم و اخلاق تناقض اشکار دارد تمام مشکل به دیک نادرست از خدا و وحی برمیگردد یعنی اگر ما خدا را به درستی بشناسیم و جایگاه انسان را در سیستم وجود بیابیم متوجه میشویم که خدا انسان وار نیست بلکه خدا حقیقت و اصل هستی است که مجرد محض است و تمام این صفاتی که در ادیان به ان داده شده در ظرف معمرفتی بشریت است و اگر این درک شود متوجه خواهیم شد که رابطه مستقیم انسان و خدا به ان شکل که در ادیان بیان شده مطلقا ناممکن است ولی به ان معنی نیست که انبیا به دورغ خود را مرسل و مبعوث از طرف خدا دانسته اند بلکه حقیقت این است که انسان میتواند با طی مراحلی که عمده ان نفی خود و دیگر خواهی در سطوح مختلف است ضمیر وجود خود را با دیگر خواهی و نفی عالم مادی به مرتبه ای برساند که قادر به درک حقیقت هستی گردد و حقایق مجرد را در سطح درک و معرفت خود (که این خود نیز از نظر معرفتی تابع زمان و مکان است ) تنزیل دهد پس انچه انبیا بیان کرده اند میزان درک انها از حقیقت است نه همه حقیقت درست مانند این که ما یک حقیقتی داریم به نام آب که بیشکل است و ان را در هر ظرفی بریزی خود را شبیه ان ظرف میکند لذا ما در ظرفهای مختلف ابهایی به شکل ان ظروف داریم و این تفاوت در اشکال و حجمهای مختلف دلیل بر این نیست که چند نوع اب داریم بلکه نشان از این دارد که اب حقیقتی واحد دارد که میتواند خود را به هر شکلی در اورد .بنابر این انچه انبیا بیان کرده و اندکی در اشکال با ادیان دیگر متفاوت است به دلیل ظرف معرفتی که حاصل زمان و مکان است میباشد .
بنابر این ظاهر هر دینی تنها متناسب با شرایط معرفتی ان دوران است و قابلیت انتقال به زمان دیگر را ندارد ولی باطن تمام ادیان حقیقتی واحد است که به نفی خود و دیگر خواهی برای تقرب به اصل وجود بر میگردد که ظهورش در ان دوران تنها متناسب با ان دوران است و به همین خاطر است که هر پیامبری ظهور کرده دست به اصلاحاتی دین قبلی زده و تقریبا تمام انها توسط طرفداران دین قبلی نفی شده اند .
لذا ظاواهر دین اگر نتوانند هدف اصلی دین را که کمک به کمال انسانی است را محقق کنند خود به خود منسوخ میشوند وما اگر دین را بخواهیم خلاصه کنیم در یک کلام به دیگر خواهی ونفی خود خواهیم رسید . پس اگر احکام هر دینی نتواند این مهم را عملی کند اصلا دین نیست زیرا در دین حقیقی ما هیچ نفعی به خدا نمی توانیم برسانیم بلکه باید از طریق کمک به دیگران به اصل وجود که هستی بخش مطلق است برسیم زیرا در عالم هستی منیت با حق پرستی قابل جمع نیست و راه رسیدن به تکامل جز از راه دیگر خواهی ممکن نیست البته این دیگر خواهی در حقیقت عین خود خواهی است منتها فرق این خو دخواهی اصلی با ان خو خواهی کذایی فاصله بسیار است زیرا در خود خواهی عالم حیوانی ما باید دیگران را فدای خود کنیم ولی در خود خواهی حقیقی خود را فدای دیگران میکنیم وخود خواهی ما عین دیگر خواهی است . واین خلاصه مسیر تکامل انسان است که ریشه اخلاق و باطن ادیان است .
اما در خصوص تباین ادیان با علم نیز چنان که بیان شد علم ادیان منحصر به علم زمان خویش است و ادیان در حقیقت مربوط به علم خود سازی است و کانال و روش علم تجربی در دستگاه خلقت از راه تعقل و کوشش و خطاست و تنها از این طریق است که بشر میتواند از رموز هستی در جنبه مادی پرده بردارد و این به این معنی است که تمام دانشمندان خود پیامبران عرصه علم هستند و تمام اکتشافات به نوعی الهام الاهی محسوب میشود و خواست الهی بر این است که انسان هم در حوزه علم و هم در حوزه اخلاق خود حقایق هستی را کشف کند تا لایق مقام خلیفه الاهی گردد و از همین جا به دو نکته اصلی اشاره میکنم یکی مسئله جبر و اختیار است که خلاصه ان این است که بشر وقتی به کمال میرسد که بتواند با تمام جبرهای بیرونی و درونی مقابله کرده و با قدرت اختیار جبر شکنی کند لذا هر قدم که بشر در علم پیشرفت میکند و هر قدم که در اخلاق رشد کند به نوعی جبر شکنی و کمال بشریت محسوب میشود .
نکته دیگر اینکه خیر و شر تنها در حوزه معرفتی بشر صدق میکند و اصلا در مرتبه اصل وجود خیر و شری معنی ندارد زیرا خیر و شر یا به طبیعت برمیگردد یا به رفتارهای انسانی
در بعد رفتارهای انسانی تماما به اختیار انسان برای صعود از مرتبه ای به مرتبه دیگر بر میگردد که خود داخل در اصل وجود است یعنی اگر طبق عالم حیوانی عمل کند بر حق است و اگر طبق عالم انسانی و دیگر خواهی عمل کند باز هم حق است و هر دو به خدا بر میگردند پس از نگاه کلان وجودی برای خدا که اصل وجود است تفاوتی ندارد ولی برای انسان که تکاملش در دیگر خواهی است در یک سمت صعود است و در سمت دیگر سقوط .
در بعد شرور طبیعت و رابطه ان با انسان نیز از نظر ما مثلا زلزله یک شر است ولی از نظر اصل وجود که تمام مراتب وجود جلوه او هستند و هر مرتبه طبق قوانین خود عمل میکند این تنها یک تقابل مراتب وجود است که در عالم هستی مدام در جریان است و مراتب وجود مدام در حال تغییر و تحول هستند .
این چند نکته را گفتم تا گواهی بر ادعای قبلی باشد که بیان کردم وحدت وجود همان حلقه اتصال علوم و گره گشای تمام معضلات تفکری بشر است که متاسفانه هر گز بشر درک درستی از ان نداشته ولی به گمانم مسیر تکامل بشر به درک این حقیقت بسیار نزدیک شده .
البته هر کدام از این مباحث خود میتواند در چنیدن شاخه به طور مفصل بحث و بررسی شود و این تنها نمونه ای از خلوار بود تا دوستان از هر زاویه که خواستند وارد شوند و اگر خدا بخواهد لایق پاسگوئی باشم .در پناه حق
با سپاس
پاسخ
#70

حق گرا نوشته: ...
بد نبود ولی بنظرم درمورد دیگرخواهی یک مقدار اغراق میکنید!
شاید هم برای انسانهایی در سطح روحانی ما، دیگرخواهی فقط تا یک حدی ممکن/عاقلانه است. مثلا من هرچه فکر میکنم توی کتم نمیرود که خودم را تحت هر شرایطی فدای دیگران کنم، آن هم چه دیگرانی مثلا یک مشت آدم دوزاری شارلاتان؟ این خشم مرا برمی انگیزد! مگر اینکه اول/همزمان منافع خودم هم کم و بیش حفظ شود.
بهرحال شما هم شاید دارید یک اشتباه مطلق گرایان و افراطی های مذهبی را تکرار میکنید و آن اینکه مدام دم از دیگرخواهی میزنید، درحالیکه هرچیزی یک مراتب و ظرفیت و سیرتکاملی را طلب میکند و اکثریت مطلق انسانها در سطحی نیستند که بتوانند این دیگرخواهی را بقدر کافی درک و عمل کنند، و اگر تلاش و سعی در تلقین و اجبار در این راه داشته باشند چه بسا هم که در کل و در نهایت به نتایج منفی بیانجامد (مثلا سرخوردگی) و مایهء پشیمانی شود. اصلا شاید یکی از دلایلی که خود بنده از دین کلاسیک زده شدم همین نفی بیش از حد خودخواهی بود.

پس همیشه سعی کنید در گفته هایتان نسبیت را رعایت کرد و از سطح معمول انسانها خیلی بالاتر نروید چون عملا قابل درک و عمل نخواهد بود بلکه میتواند گمراه کننده و آزاردهنده و خسارت آفرین باشد.
ضمنا گاهی جواب صریح چیز خوبیست! مثلا من از شما این سوال صریح را دارم: به تجربه و عقل خود سودی در نماز خواندن ندیده ام و وجدانم نیز میگوید خویش را بیهوده برای پیروی از این کلیشه های مبهم آزار نده؛ آیا در این صورت بنده مجاز هستم که نماز نخوانم؟ آیا بنظر شما نماز بر من هم واجب است و نخواندن آن برایم باعث گناه میشود؟
لطفا جواب صریح بفرمایید: بله - خیر - نمیدانم - یا نمیخواهم در این مورد نظری بدهم! (فکر میکنم بالاخره هرکسی حق این گزینهء آخری را هم دارد).

راستی مطالب شما جالب است، اما آنها را در این فروم که کاربر و بازدید زیادی ندارد درج میکنید، ضمنا این فروم در ایران فیلتر است و از سوی دیگر بخاطر ظاهر و محتوای ضد دین و ضدنظام آن خیلی ها جرات نمیکنند یا تمایل ندارند مطالب آن را نگاه کنند، آیا اگر مطالب خود را در یک فروم دیگری مثل فروم هممیهن نیز درج کنید مفید نیست؟
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 10 مهمان