Russell نوشته: میر عزیز نظرت بطور کلی دربارهیِ آکادمیا و شیوهیِ مستقر آن، مخصوصا در زمینهیِ پژوهش چیست؟ و بنظرت سیستم مناسب و ایدهآل برای آن چگونه باید باشد؟ آیا راهی هست تا بدون افتادن در دام به جزمیت و مافیا و باند بازی و... به سیستمی که در آن روشمندی و دقت و دسیپلین برقرار است رسید؟
خیلی بد است راسل جان. اولین مشکل اینست که کل محیط سلسلهمراتبی و سرکوبگر است. آن خاطرهی کذایی داوکینز دربارهی «رواداری علمی» را شنیدهاید؟ اصلا از این خبرها نیست. دستکم در فرانسه که اینگونه نبود. باندبازی در تمام رشتهها بیداد میکرد. جدای از آن کُد نانوشتهی «درستنمایی سیاسی» در غرب هست که هیچکس حق ندارد کوچکترین تقابلی با روایت مقبول از احوال اقلیتها، مهاجران، زنان و همجنسگرایان بکند. بعد هم سیستم چاپ مقالات بسیار بدویست و برای خیلی معیارها که باید نوشتهها را چک نمیکند، افزون بر آنکه باعث بوجود آمدن نوعی محوریت کاذب برای جعل توانایی شده. وضعیت اقتصادی سیستمهای آموزش دولتی هم چندان جالب نیست و دانشمند جوان نمیتواند کار علمی حرفهای بکند بدون آنکه پشتوانهی محکم مالی داشته باشد، که آن را هم فقط دانشجویان نخبهی محلی دریافت میکنند و بعد از تحصیل هم کار پیدا کردن غیرممکن است، در فرانسه و کشورهای لاتین مثل همین ایران از شما تجربه میخواهند، در آلمان و ... میخواهند از شما کار مجانی بکشند و به اسم انترنی و ... سوارتان بشوند.
این وضعیت قطعا میتواند بهتر بشود، اما من هیچ ایدهای ندارم که چگونه. در آمریکا کنترل مرکزی کم است و دانشگاهها عملا از همه چیز مستقل هستند، اما باز کیفیت آموزشی در حد مستراح است. در فرانسه دانشگاهها دولتی هستند و کنترل مرکزی دقیق و گسترده است، اما همانقدر استعدادسوزی اتفاق میافتد که در کشورهای دیگر. من فکر میکنم آموزش آلترناتیو آنلاین بتواند یک جایگزین خوبی برای سیستم کنونی باشد. خود شرکتها میتوانند شما را بلافاصله پس از دبیرستان استخدام بکنند و بفرستند «دوره»های آموزشی تا فوق تخصص ببینید، چون همین حالا هم نیروی کار متخصص واقعا کاربلد وجود ندارد و آمریکا و فرانسه و ... مهندس و دانشمند از هند و چین و روسیه میآورند. آن بیکارگان تحصیلکرده فقط مدرک آکادمیک دارند اگرنه توان علمی و از آنهم شاید مهمتر عملیشان بسیار اندک است. این هفته یک وضع جالبی پیش آمد، زنی در آمریکا تحقیقی منتشر کرد که ۱۰٪ دانشجویان دانشگاه کارولینای شمالی در خواندن روان یک متن عادی مشکل دارند و توان روخوانی آنها در حد بچههای سوم دبستان است! :e057:
جواب سیستم؟
زیر پای او را کشیدند و تحقیقش را بیاعتبار لقب دادند و شغلش را تهدید کردند.
Russell نوشته: همینطور نظرت را دربارهیِ فلسفهیِ قارهای و فلسفهیِ تحلیلی در همین بافتار بگو.
بخش بزرگی از فلسفهی قارهای مقرمطبافی چندشآورست. آن زمانی که من وقت آزاد زیاد داشتم سعی میکردم آثار فلاسفهی فرانسه را بخوانم، راستش دو سوم آنچه میخواندم هیچ معنی نداشت. لکان و دریدا برای مثال. سردر آوردن از آثار اینها غیرممکن است و هرکس بگوید من لکان را مثلا فهمیدهام دروغ میگوید چون اینها فهمیدنی نیستند. فوکو در این میان استثنای بزرگیست که به یادم میآید، احتمالا بزرگترین فیلسوف معاصر فرانسه. فلسفهی تحلیلی بسیار جالب و هیجانانگیز است ولی. دستکم آن اندازه که من خواندهام مرا مشتاق به مطالعهی بیشتر کرده. از ارادت من به ویتگنشتاین مطلعید، خطی از آثار او نبوده که حاوی اندیشهای بدیع و بینظیر نباشد.
Russell نوشته: قضاوتت دربارهیِ برتراند راسل چگونه است؟
به نظرم آثار او دربارهی منطق برایم جالب هستند، دربارهی سیاست و دین و ... چیز زیادی برای گفتن نداشته. کلا بدی یا خوبی فلسفهی تحلیلی همینست که اصحاب آن روشنفکر نبودهاند.