نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

موضوع بسته شده
رتبه موضوع:
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صندلی داغ - Dariush
#51

نوبتی هم باشه نوبت منه! یک سری سوالها گلوبال هستند و از همه پرسیدم بعضی هاشون هم یونیک هستند :دی

1 - ps3 یا قرمه سبزی ؟
2 - اگر بتوانید آزادانه کشوری را برای زندگی انتخاب کنید به جز آمریکا و کانادا کجا را بر میگزینید ؟
3 - به جز احمد خاتمی از چه حیوان دیگری میترسید ؟
4 - فرض کنید در خیابان به شدت اوسکول شوید!!! تا حدی که بخواهید طرف را بکشید بعد یکدفعه بفهمید دوربین مخفی بوده!! چه میکنید ؟
5 - به جز رمان و داستان و این مدل دری وری جات چه کتابهایی را میپسندید ؟ چرا ؟
6 - تا حالا کتک خورده اید یا کتک زده اید ؟ (آری یا خیر کفایت میکند)
7 - اگر قدرتمند ترین آدم دنیا بشوید (زور و بازو رو نمیگم) نخستین کاری که میکنید چیست ؟
8 - دروغ مصلحتی را میپسندید یا خیر ؟ چرا ؟
9 - خیلی خلاصه نظرتان را در مورد این کاربران بگویید : کسرا ، راسل ، آنارشی ، اینجانب ، کوروش ، اوروبورو (امیر) ، مزدک بامداد ، آلیس ، ایرانبانو ، جناب شهریار ، یه نفر!!!!!!!!
10 - به پرورش مغز بیشتر اهمیت میدهید یا اندام ؟ چرا ؟

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
#52

یه نفر نوشته: عجب! :-)) :-)
البته اگر می‌خواستم دموکراتیک‌تر بگویم می‌گفتم کینه‌ورز نیستید.

یه نفر نوشته: 1- از زندگی امروز خودت راضی هستی؟ بنظرت چه چیزی کم داره؟ (منظورم اینه زندگی امروزت که با سلیقه و تفکرات خودت بوجود اومده)
سوال سختی‌ست؛ هم آری و هم نه! ما تابع شرایط پیرامون خویش هستیم و بخشی از آن محسوب می‌شویم؛ با توجه به شرایط زندگی‌ای که داشتم از جایی که هستم تا 80 درصد راضی هستم، اما در مورد خود شرایط گمان می‌کنم کمی ناعادلانه بود در موردم!


یه نفر نوشته: 2- اگر قرار باشه فقط یه نفر رو نجات بدی، اونی که خیلی دوستت داره یا اونی که خیلی دوستش داری رو نجات میدی؟
می‌توان بر اساس میزان یکسانی از خودخواهی هر کدام از اینها برگزید، چه آنکس که بسیار عاشق‌اش هستم و چه آنکس که بسیار عاشقم است، پس فرقی ندارد و یا به فاکتورهای دیگر نگاه می‌کنم و یا در نهایت اگر مجبور شوم شیر یا خط می‌کنم.

یه نفر نوشته: 3- فرض کن سوار ماشین زمان شدی. دوس داری تجربه زندگی 2000 سال پیش رو داشته باشی یا 500 سال آینده؟
2000 سال پیش جذابیتی ندارد از این جهت که تقریبا همه‌چیز را در موردش می‌دانیم، پس به 500 سال آینده میروم. البته اگر همین داریوشی که هستم باشم، به 2000 سال پیش برمیگردم و آبروی مریم مقدس و عیسی را می‌برمE105


یه نفر نوشته: 4- بنظرت علم میتونه ماشین زمان بسازه؟ سوار یک دستگاه بشیم و در اعماق تاریخ سفر کنیم...
سفر به آینده که کاملا منتفی‌ست. اما سفر به گذشته نیازمند رسیدن به سرعتی بالاتر از سرعت نور است که بنابر قضیه نسبیت انیشتین غیرممکن است. البته گویا امیدهایی هست که من جزئیات‌اش را نمی‌دانم (از قبیل همین کشف اخیر که سر و صدای زیادی کرد، ذره‌ی خدا را می‌گویم).

یه نفر نوشته: 5- بنظرت علم میتونه زمان رو متوقف کنه؟
زمان مفهومی ذهنی و سابجکتیو است که برگرفته از حرکتِ اجسام است. برای متوقف کردنِ زمان، باید جنبش را متوقف کنیم که تا آنجا که من می‌دانم انرژی‌ای بسیار بسیار عظیم و غیرقابل تصور می‌خواهد و همین آن را عملا غیرممکن میکند.

یه نفر نوشته: 6- فلسفه یا منطق؟
فلسفه؛ منطق ماشین است و درک و شعور ندارد!!!

یه نفر نوشته: 7- آخرین خبری که خوندی چی بوده؟ آخرین کتابی که خوندی چی بوده؟ آخرین سیگاری که کشیدی چی بوده؟ آخرین تصادفت چجوری بوده؟ آخرین دعوات؟ آخرین باری که سرت کلاه گذاشتن چجوری بود؟ :-)
آخرین خبر:
سرگئی لاوروف:عدم حضور ایران در مذاکرات صلح سوریه تاسف‌بار است اما فاجعه‌بار نیست.

آخرین کتاب:
غیر از کتاب‌های درسی و تخصصی، کتاب بنیاد‌های ماتریالیسم از احسان طبری را نصفه خوانده‌ام!

آخرین سیگار:
Camel

آخرین تصادف:
با دوچرخه زدم به یک عابر پیاده :))

آخرین دعوا:
با رئیس دانشکده!

آخرین کلاهی که به سرم رفت:
یادم نیست واقعا. من کلا خیلی راحت سرم کلاه می‌رود، فروشنده‌ها و بازاری‌های ایران هم بلانسبت، موجودات بسیار رذل و فرومایه‌ای هستند که تا آنجا که راه داشته باشد سر مشتری کلاه می‌گذارند به همین خاطر من همیشه وقتی بخواهم لباس بخرم یا جنسی گران‌قیمت بخرم، یکی دوتا از دوستانم را با خودم می‌برم تا سرم کلاه نگذارند یا کمتر بگذراند!

کسشر هم تعاونی؟!
#53

درباره‌یِ هر یک از این هموندان نگر و برداشت خود اتان را بنویسید و بگویید در هر کدام چه
ویژگی‌هایی بیشتر از همه چشم اتان را گرفته و اگر دوست داشتید, چه ویژگی‌هایی را نیز نمیپسندید:
[MENTION=66]Ouroboros[/MENTION]
[MENTION=48]Russell[/MENTION]
[MENTION=6]sonixax[/MENTION]
[MENTION=39]Theodor Herzl[/MENTION]
[MENTION=31]Anarchy[/MENTION]
[MENTION=307]undead_knight[/MENTION] [MENTION=251]Nevermore[/MENTION]
[MENTION=43]مزدك بامداد[/MENTION]
[MENTION=296]folaani[/MENTION]
[MENTION=313]iranbanoo[/MENTION]
[MENTION=2]kourosh_bikhoda[/MENTION]
[MENTION=418]یه نفر[/MENTION]
[MENTION=14]Mehrbod[/MENTION]
[MENTION=286]Alice[/MENTION]
[MENTION=299]Dariush[/MENTION]

.Unexpected places give you unexpected returns
#54

Dariush نوشته: من امروز را کلا به این سوال فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که از اشتباه بودنِ افکارِ خودم نمی‌ترسم، همه‌ی ما می‌توانیم تحتِ تاثیر عوامل گوناگون به ویژه اطلاع‌های نادرست، مواضعی نادرست یا آگاهی اشتباه داشته باشیم اما آنچه برایم بسیار خوف‌انگیز است و نگاه کردن به آن منظره از روزنه‌ای بسیار کوچک هم مرا می‌ترساند، بیهودگی است! اگر شما برای آرمانی جنگیده‌اید، از نگاهِ من چندان اهمیت ندارد که سالها بعد پی ببرید اندیشه‌تان به کلی اشتباه بوده، چرا که برای شما شهامت و صداقتی که به خرج داده‌اید برجای مانده است و از میلیاردها آدمی که از ترسِ به راهِ بادیه رفتن، از پا نشستند جلوتر هستید.

اما در موردِ انسانی که همه‌ی عمر خویش را بیهوده و برباد رفته می‌یابد چه می‌توان گفت جز اینکه بگوییم بدبخت‌ترین و مفلوک‌ترین بشر است؟ من اخیرا بحرانی شبیه به این را از سر گذراندم و اگر هنوز جوان نبودم، شاید به استقبال مرگ می‌رفتم...
اینو پرسیدم تا به دانسته هام مطمئن بشم:)
پس فکر کنم بدترین مجازاتی که در دنیای ابدی میشه به تو داد همون مجازات سسیفس هست،بالا بردن سنگ:)

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
#55

درود میلاد عزیز!

sonixax نوشته: 1 - ps3 یا قرمه سبزی ؟
ps3
البته من گیم‌باز نیستم و بیشتر نادوست با غذا هستم!

sonixax نوشته: 2 - اگر بتوانید آزادانه کشوری را برای زندگی انتخاب کنید به جز آمریکا و کانادا کجا را بر میگزینید ؟
آلمانِ عزیز
سپس فرانسه
سپس هلند
سپس دانمارک
سپس کشورهای اسکاندیناوی


sonixax نوشته: 3 - به جز احمد خاتمی از چه حیوان دیگری میترسید ؟
یکسری حیوانت هستند که همه از آنها می‌ترسند، هچون عقرب و مار و شیر و این چیزها. اما غیر از اینها من از حیوانی به طور خاص نمی‌ترسم.

sonixax نوشته: 4 - فرض کنید در خیابان به شدت اوسکول شوید!!! تا حدی که بخواهید طرف را بکشید بعد یکدفعه بفهمید دوربین مخفی بوده!! چه میکنید ؟
کلا از دوربین مخفی خوشم نمی‌آید. هیچ معلوم نیست سوژه کیست و چکاره است و رد چه حالی‌ست. مثلا من اگر آن روز ناراحت باشم یا اعصابم از چیزی خرد باشد، با این سطح از اسکول شدن که گفتید، احتمال دارد که دوربین‌شان را بشکنم، اما اگر در مودِ خوبی باشم کاری به کارشان ندارم.

sonixax نوشته: 5 - به جز رمان و داستان و این مدل دری وری جات چه کتابهایی را میپسندید ؟ چرا ؟
من رمان و داستان بسیار اندک و با وسواس می‌خوانم! غیر از اینها، تاریخ، ادبیات، فلسفه، علوم و این چیزها می‌خوانم. اینها هم علاقه‌مندی‌های من هستند و البته هرگز نتوانستم آنطور که دلخواهم است در این موارد مطالعه کنم چرا که مشغله زیاد است و وقت کم می‌اید.

sonixax نوشته: 6 - تا حالا کتک خورده اید یا کتک زده اید ؟ (آری یا خیر کفایت میکند)
آری، آری؛ از هر دو فراوان E404
یکبار با یک فروشنده دعوایم شد که چند نفری ریختند سرم و به شدت کتکم زدند:e108:

sonixax نوشته: 7 - اگر قدرتمند ترین آدم دنیا بشوید (زور و بازو رو نمیگم) نخستین کاری که میکنید چیست ؟
اگر قرار باشد نخستین کار فوری‌ترین کار باشد: حل قضیه سوریه
اگر قرار باشد مهمترین کار باشد: از میان برداشتن همه‌ی دولت‌های جنایتکار و دیکتاتور؛ اولین‌اش ایران و سپس برگزاری همه‌پرسی.

sonixax نوشته: 8 - دروغ مصلحتی را میپسندید یا خیر ؟ چرا ؟
خیر! دروغ مصلحتی دو دلیل دارد: 1- عدم شهامتِ دروغگو برای گفتنِ واقعیت 2- عدمِ شهامتِ مخاطب برای شنیدنِ حقیقت. هیچکدام از اینها توجیحگر دروغگویی نیست بلکه ضعف اخلاقی یا شخصیتی افراد است. اما در جایی به فراخور شرایط شاید مجبور باشیم حقیت را نگوییم تا اصلی مهم‌تر فدا نشود. مثلا فردا که مرا دستگیر کنند مطمئنا هرگونه ضدیت با نظام را کتمان می‌کنم چرا که اصل مهم‌تر و فوری‌تر، اصل بقا است.


sonixax نوشته: 9 - خیلی خلاصه نظرتان را در مورد این کاربران بگویید : کسرا ، راسل ، آنارشی ، اینجانب ، کوروش ، اوروبورو (امیر) ، مزدک بامداد ، آلیس ، ایرانبانو ، جناب شهریار ، یه نفر!!!!!!!!
کسرا » ساده‌دل، کمی خشن، بی‌کینه، ورزشکار و البته رک و بی‌پروا که گاهی به بی‌ادبی می‌گراید!
راسل » راسل از کسانی‌ست که به صداقت و شرافت‌اش شک ندارم، از بهترین دوستان مجازی من است و مهمترین خصیصه‌اش هم این است که با کسی در مورد ایده‌ها و آرمان‌هایی که دارد تعارف ندارد. انتقادِ من به راسل عزیز در مورد نوشته‌هایش این است که اندکی بی‌نظم می‌نویسد و همین سبب می‌شود که گاهی نوشته‌هایش را هر چه می‌خوانم نمی‌فهممSad
آنارشی » گمان نمی‌کنم کسی در این فروم باشد که آنارشی را دوست نداشته باشد. آنارشی از کاربرانِ شناسنامه‌ای دفترچه است و نبودن‌اش در کمترین زمان حس می‌شود. او نیز از کسانی‌ست که از یاد نمی‌روند.
میلاد » میلاد سرسختی عجیبی در نظرات خودش دارد و البته دوستی‌ست صمیمی، مهربان و یکرو و کسی‌ست که دوستی‌ها را فدای بحث‌های ایده‌ئولوژیک نمی‌کند. انتقاد من به میلاد هم به لجبازیِ او مربوط می‌شود!
کوروش » کوروش به نظرم از کسانی‌ست که به آرمان‌های خویش عمیقا باور دارد و البته کسی نیست که نادانسته و از روی جوگیر شدن بخواهد از عقیده‌ای طرفداری کند یا با آن مخالفت کند. کوروش چند ماهی‌ست که حضور فعال دارد و از آنجا که کمتر در گفتگوهای دوستانه شرکت می‌کند، شخصیت‌اش تا حد زیادی پنهان است.
امیر » امیر را من بسیار دوست می‌دارم. آدمی‌ست که در عین دانایی و آگاهی، گرم و صمیمی‌ست. از خواندنِ نوشته‌هایش هتا دشمنان‌اش نیز لذت می‌برند. امیدوارم به زودی دوباره ببینم‌اشSad
مزدک بامداد » ایشان را فکر می‌کنم همه بهتر از من می‌شناسند، چرا که آشنایی من با ایشان به همین فروم مربوط می‌شود در حالیکه اکثر دوستان ایشان را از سالها پیش می‌شناسند. کاربری‌ست که حضورش در هر انجمنی وزنه‌ای سنگین به نفع آن انجمن است، در بابِ سواد و دانشِ ایشان که خب همگی از آن باخبر هستید و نیازی به گفتن من نیست.
آلیس » دختری باهوش، اهل هنر و ادبیات و دانش، مغرور، اندکی دل‌نازک، مهربان، و البته کمی هم در پی جلب توجه!
ایرانبانو » ایرانبانوی پیش از غیبت به نظرم سطح بالاتری از منطق و استدلال را در نوشته‌هایش داشت، پس از غیبت اما رگه‌هایی از خشم و بیزاری در نوشته‌هایش دیده می‌شوند. ایرانبانو هم دختری‌ست دوست‌داشتنی که هرچه با او دشمنی ایدئولوژیک داشته باشید نبودن‌اش باعث دلتنگی است.
شهریار » از یارانِ ما در کمپِ زنخوارگان :)) شهریار عزیز در خردگرایی خود را جوان و نوپا می‌بیند(خودش هم به گمانم از جوان‌ترین‌های انجمن است). با آنچه اشتباه می‌پندارد به سختی می‌جنگد. ایشان هم از آزادی‌خواهان است و از دوستانی‌ست که حضورش گرمابخش است.
در مورد «یه نفر» هم قبلا نظرم را گفته‌ام + پشت بازی‌گوشی‌ها و شیطنت‌هایش حرفهایی‌ برای گرفتن دارد، اما آنقدر که شوخی و شیطنت و سربه‌سر گذاشتن را جدی می‌گیرد، بحث و موضوع جدی را جدی نمی‌گیرد.

sonixax نوشته: 10 - به پرورش مغز بیشتر اهمیت میدهید یا اندام ؟ چرا ؟
مغز! خوشبختانه مثال نقضی در وسعتِ هاوکینگ داریم برای ضرب‌المثلِ عقلِ سالم در بدنِ سالم پس این دو رابطه الزاما برقرار نیست : عقل سالم تنها در بدنِ سالم است و بدن سالم با خود عقل سالم به همراه دارد. حال تنها باید دید کدامها مهم‌تر هستند. اگر کسی بدنِ سالم و هیکلی تنومند داشته باشد اما عقل درستی نداشته باشد، همچون خری به دنیا می‌آید و همچون خری از دنیا می‌رود! آنکس که عقل دارد اما تن سالمی ندارد، میتواند از عقلِ خویش برای بهبود شرایط زندگی خودش بهره بگیرد و نواقص جسمی خودش را برطرف کند. پس عقل سالم بر بدن سالم می‌چربد (این تحلیل البته اندکی آبکی است اما یک همچین چیزی مدنظرم است!).

کسشر هم تعاونی؟!
#56

Mehrbod نوشته: درباره‌یِ هر یک از این هموندان نگر و برداشت خود اتان را بنویسید و بگویید در هر کدام چه
ویژگی‌هایی بیشتر از همه چشم اتان را گرفته و اگر دوست داشتید, چه ویژگی‌هایی را نیز نمیپسندید:
در مورد بیشتر اینها قبلا سخن گفته‌ام اما اینجا اگر خصیصه‌ای موردِ انتقاد از طرف بنده‌ی حقیرِ سراپاتقصیرE415 اگر هست می‌گویم (امیدوارم دوستان دلگیر نشوند) + کسانی که در پست پیشین در لیست میلاد نبودند:

امیر : غیبت‌هایش!
راسل:شلخته‌نویسی‌هایش!
میلاد:لج‌بازی‌هایش!
آرش: از اینکه از او متنفر باشند بیشتر خوشش می‌آید تا اینکه دوستش داشته باشند و دقیقا به همین خاطر است که من دوست‌اش دارم :)). باهوش است و به قول آلیس جویای نام، ترول هم که می‌کند هوشمندانه است و به خوبی می‌داند نیش‌اش را به کجا بزند. و البته همین ترول‌بازی‌هایش اعصاب‌گا است. چند روز پیش دنبال پستی از خودم می‌گشتم در جستارهای زنامرد، هر صفحه که باز میکردم نیمی ترولهای آرش بود! اگر دم دستم بود احتمالا الان در بیمارستان بود و البته پریودش هم به گمانم اینطور خوب می‌شد. بعضی از همین ترولها را هم که تکراری می فرستد که نو علی نور می‌شود.
ایرانبانو: با پوزش از ایرانبانوی عزیز : پس از غیبت‌اش کولی‌بازی‌های گاه و بی‌گاه‌اش!
مهربد: مهربد از آنهاست که هیچ اهمیتی برایش ندارد دیگران در موردش چه فکر می‌کنند البته به جز مزدک بامداد! دشمنان‌اش را گاهی بیشتر از دوستان‌اش دوست دارد و از اینکه سر به سر دشمنانش بگذارد لذت می‌برد. به نظر من چشمگیرترین خصیصه‌اش این است که از گفتگوی جدی و دانشی هرگز خسته نمی‌شود و علاوه بر این کسی‌ست که هر جا که هست اثرگذار و مفید است؛ قدری جوگیر و اهلِ جلبِ توجه هم هستند؛ من اگر چه با ایشان اخیرا اختلاف‌نظرهایی داشتم و گاه بر هم تندی‌هایی هم کردیم، اما دوستی‌مان همچنان پابرجاست.
داریوش: بهترین خصیصه‌ی خودم را غیر از سخت‌کوشی، صداقت خودم می‌دانم. بدترین خصیصه‌ام را اجتماغی نبودن و لذت بردن از دور بودن از جامعه و آدمها. البته شاید این بد نباشد. غیر از این خودم را هنوز در بند احساسات می‌بینم. آرزویم این است که برای همیشه از شرش خلاص شوم.

کسشر هم تعاونی؟!
#57

Dariush نوشته: غیر از این خودم را هنوز در بند احساسات می‌بینم. آرزویم این است که برای همیشه از شرش خلاص شوم.

بدون احساس که زندگی خیلی بیهودست داریوش جان :e108: !!

Equilibrium (film - WiKi)
#58

Russell نوشته: 12. آیا حاضر هستید برای تحقق آرمان‌های خود جانتان را به خطر بیاندازید؟
من برای تحقق آرمان‌های خویش مایل نیستم جان خویش را به خطر اندازم، اما آرمانهایم احتمالم اینکار خواهند کرد؛ چنانکه کرده‌اند!

Russell نوشته: 15. آیا به وجود فضای سیاسی سالم باور دارید یا اساسا برای این عرصه از زندگی اجتماعی اعتباری قائل نیستید؟
دفعه‌ی قبل این پرسش را به درستی متوجه نشده و پاسخ بی‌ربطی دادم.
گرچه سیاستمداران را به اندازه‌ی خود سیاست سیاه نمی‌بینم، خیر من به امکانِ وجود فضای سیاسی سالم باور ندارم، چرا که سیاست جایی‌ست که توجیه‌شدگی وسیله توسط هدف امری‌ست معمول و جزء طبیعتِ آن. من هتا تصور نمی‌کنم که فضای سیاسی ربطی قابل توجه به درستی دولت‌ها داشته باشد، چنانکه خودت دولت نیز می‌تواند تحت تاثیر احزاب و گروه‌هایی که برای کسب قدرت می‌جنگند به فساد بگراید. فضای سیاسی در همه جا فضایی‌ست برای تحمیق توده‌ها و موج‌سواری بر احساسات‌شان. در فعالیت‌های درون حزبی آنکس که توانایی بیشتری برای پیشبرد اهدافِ سازمانی و حزبیِ خودش را داشته باشد رهبر آن حزب می‌شود و در فضای عمومی آنکس که سخنران چرب‌زبان‌تری باشد و بهتر بتواند مردمان را بفریبد، رئیس‌جمهور می‌شود. برای نمونه در آمریکا کارتر به سادگی با سخنان زیبا و خوشمزه توانست مردم را بفریبد و وقتی مردم دانستند چه غلطی کردند، او تبدیل به منفورترین رئیس جمهور آمریکا شد؛ همین روندی که در ایران دقیقا به همین شکل اتفاق افتاد: احمدی‌نژاد در سال 84 با همین شعارهای عدالت و سادگی و ... مردمی را فریفت و خیلی ساده تبدیل به رئیس جمهور شد. تفاوت آمریکا و ایران تنها در این بود که در آمریکا مردم وقتی به اشتباهِ خویش پی بردند، چهار سال بعد کارتر را از کرسی ریاست جمهوری به زیر کشیدند، در ایران اما علی خامنه‌ای نگذاشت مردم اشتباه خویش را جبران کنند!

کسشر هم تعاونی؟!
#59

Russell نوشته: 25. انتظار و امید وجود چه پرسشی(ها) را در این مجموعه داشتید که آنرا نمی‌بینید، خودتان آن‌(ها) را مطرح بکنید و پاسخ بدهید.
خیلی جالب بود که در این دور کسی پرسش‌های خودم را از خودم نکرد؛ همانهایی که قبلا در جستار خودشان ازشان پرسیده بودم. آدم‌ها معمولا برای پرسش‌هایی که می‌کنند خودشان پاسخ‌های جالبی دارند.

کسشر هم تعاونی؟!
#60

Anarchy نوشته: بدون احساس که زندگی خیلی بیهودست داریوش جان !!
بی‌احساسی خود احساسی‌ست آنارشی نازنین؛ تنها چیزی که در احساسات مرا خوش می‌آید خاصیتِ غیرقابل قطعی بودن و غیرقابل پیش‌بینی بودن است؛ جز این من هیچ جیز از احساسات را نمی‌پسندم و گرچه ناخودآگاه از اینکه دوست‌دخترم عاشقانه به من خیره شود خوشی می‌برم، اما وقتی با خود در خلوت می‌شوم می‌دانم که تمامِ اینها بازی‌های فریبانه‌ایست اراده‌ی حیات برای در بازی بودنِ ما تدارک دیده. من تنها آموختم که اگر نخواهم درونم جولانگاهی برای احساساتم شود بهتر است کاری به کارش نداشته باشم تا اینکه افسارِ این اسبِ چموش را بخواهم به دندان بگیرم.
اما چه می‌توان کرد؟ اگر احساس نباشد چگونه از شاهکارهای هنری جهان لذت ببرم؟ چگونه حافظ و عراقی بخوانم؟ چگونه باده‌گساری کنم؟ من بی‌موسیقی نفسم به شماره می‌افتد، بی احساس چگونه از موسیقی لذت ببرم؟

کسشر هم تعاونی؟!
موضوع بسته شده


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 8 مهمان