Russell نوشته: میرسیم به سری جدید صندلی داغ داریوش عزیز و سری اول سوالات من:
با درود به شما و هموندانِ گرامی؛ در خدمت شما هستیم (شبیه به نطق نمایندگان مجلس شد!)
Russell نوشته: 1-پیرامون آواتور کنونیت لطفا توضیح بده.
این آواتار بر خلاف دیگر اواتارها، چیز خاصی پشتاش نیست جز همانی که در ظاهر میبینید و همان حالی که در مخاطب پدید میآورد! قابل شما را ندارد راسل جان، اگر به دنبال آواتار هستی و این چشمات را گرفته بگو تقدیم کنیم
Russell نوشته: 2-پیرامون اسرائیل هم انتقاد و هم حمایت در نظراتت دیدهام، قدری پیرامون اسرائیل، مشروعیت و آیندهیِ آن لطفا قدری توضیح بده.
در مورد اسرائیل همانطور که دیدید از مشروعیت و موجودیت آن دفاع میکنم. اما وقتی سخن از سیاستهای این کشور میشود موضوع پیچیده میشود. اسرائیل کشوریست دموکراتیک و دولتی دارد کاملا مشروع، اما آثار سیاستهای دولتی این کشور از دو جنبه مورد انتقاد جدی من است:
1- کنشهایی که به خود اسرائیل صدمه میزنند و به تندروها و به ویژه جمهوری اسلامی و حزبالله بهانه میدهد. اینکه یک روز در سال زیارت مسلمانان فلسطینی در بیتالمقدس را هی انگولک کنند هیچ سودی جز برای امثالِ حسن نصرالله ندارد؛
2-کنشهای غیرانسانی، یاغیگریهای بینالمللی و دهنکجی به سازمانهای جهانی. شوربختانه اسرائیل خود را بیمرز میبیند و برای ارزشهای اخلاقی و انسانی کمترین احترامی قائل نیست؛ در این مورد در جستارهای مربوطه بحث فراوان شده، اما برای نمونه، اسرائیل به عنوان مثال اشغالگریهای خویش را هرگز متوقف نمیکند و هنوز که هنوز است معلوم نیست که مرز کشور اسرائیل دقیقا کجاست و فردا اگر فلسطینیها بخواهند کشوری بسازند مرزشان کجاست؛ دولت اسرائیل به جای آنکه مسیر تشکیلِ کشور فلسطین توسط افراد میانهرو و معتبری چون محمود عباس را باز کند، با سنگ انداختن در برقراری صلح باعث محبوبیت تندروها میشود و وقتی که تندروها در غزه میداندار میشوند، دو میلیون انسان را در یک قوطی محاصره میکند و بمباران میکند و خندهدارتر اینکه مظلومنمائی جهانی نیز میکند! در موردی که اخیرا در جستار مربوطه در موردش بحث شد، ترور و خرابکاری در کشورهای دیگر به اسم نابود کردنِ خطر از سوی دشمناناش برایش مثلِ آب خوردن است...
اکنون کمتر کسیست که نداند اسرائیل چگونه از دشمنانِ ایدهئولوژیکِ کلهخرِ خویش تغذیه میکند. رغتانگیزترینِ آنها کاری بود که نتانیاهو سال گذشته در سازمانِ ملل با آن نمایش مضحکاش وقتی نمودار دسترسی ایران به سلاح اتمی را نشان میداد کرد! اسرائیل در تحریمهایی که علیه ایران وضع شدند نقشی بسزا داشت و هر جا که دولتی با ایران دشمنی داشته باشد، دوست و یار اسرائیل میشود و مهم نیست که این دوست امارات و عربستان باشد یا آذربایجان. اینها یعنی برایش کمترین اهمیتی ندارد که در دشمنی با دولت ایران چه بر سر مردم ایران و کشورشان بیاید.
Russell نوشته: 3-نظرت پیرامون گیاهخواری، مدافعان حقوق حیوانات و... در حال حاضر چیست؟
من زمانی گیاهخواری میکردم و نظرم نسبت به آن مثبت بود. البته الان هم چندان منفی نیست و خودم هم بیشتر سعی میکنم غذاهایم از محصولات گیاهی باشند، اما هرگز نمیتوانم آن را به عنوانِ آلترناتیوی برای رژیم غذایی انسانِ همهچیزخوار درنظر بگیرم، چرا که فاقد هرگونه توضیح علمی برای بسنده بودنِ این رژیم برای تغذیه بدن انسان است و هر چه هست جز مشتی ادعاهای توخالی و پوچ نیست. اگر گیاهخواری را بخواهند با دوستدار طبیعیت بودن و فروکاستن از روحیهی وحشی و خشونتآلودِ انسان توجیه کنند، آنگاه دیگر باعث ریسه رفتنِ من میشوند!
راستاش من حیوانات را دوست میدارم و کلا به حیات وحش علاقهمندم. جنگلها و زیستبومهای وحشی جهانِ ما، گنجیههای حیات جهان ما هستند و تا آنجا که سود نوعِ بشر با آنها تضاد نداشته باشد، باید بکوشیم که از نابودیشان پرهیز کنیم، چرا که جهان پیچیده و چندبُعدیای که اکنون ما میراثدار آن هستیم در پی چند میلیارد سال پدید آمده و در این چند میلیارد سال همچون اعضای یک تن که به هم وابسته هستند و نقض در هر کدام باعث مختل شدنِ تمامِ تن میشود، تمامِ اجزای زمین نیز عمیقا بهم وابسته شده و هر گونه دستکاری نسنجیده در بخشی از آن معلوم نیست چه پیامدهایی در بر داشته باشد. با اینحال اما میدانیم که چه کالتها و مکاتبِ مسخره و خرفتآلودی در این مورد وجود دارد که خب مسلما با این توصیفاتی که کردم مشخص است که راهم از آنها جداست.
Russell نوشته: 4-از فلاسفهیِ یونان باستان کدام را بیشتر دوست میپسندی؟
آه؛ بیبرو برگرد افلاطون معظم! من هرگز از تاثیراتِ افکار و به ویژه کلامِ او بیرون نیستم؛ هنوز هم که توصیفاش از لحظات آخر عمرِ سقراط و نوشیدنِ شوکران را میخوانم (البته جدیدا Audio book اش را گوش میدهم!) به وضوح قلیان احساس را در خویش حس میکنم. افلاطون، خردمند بزرگ همهی اعصار است. پس از او سقراط و امپداکلس. سقراط از آن جهت که اولین شهید راه مبارزه با عوامزدگی بود و امپدکلس هم که از دوستانِ من و نیچه است دیگر!
Russell نوشته: 5-نگرت پیرامون جنبش روشنگری در اروپا چیست و متفکر خاصی در بین آنها هست که نظرت را بیشتر جلب کرده باشد؟
جنبش روشنگری در اروپا یک 1000 سالی دیر آمد(که البته اگر هزار سال زودتر میآمد دیگر «روشنگری» نبود، که امتدادِ همان خردگرایی یونانی بود). اغلبِ آنچه از اثارِ آن دوره باقی مانده چنان به چهارچوبِ زمانی و مکانی همان دوره وابسته است که اکنون بخش اعظمی از آنها سخنان تازهای به حساب نمیآیند. رنسانس، انقلاب صنعتی و سپس عصر روشنگری سه نقطهی عطف در تاریخ بشر هستند که به ترتیب یکدیگر را دربر میگیرند و هر کدام مولودِ قبلیست. من جنبش روشنگری در آلمان را بیشتر میپسندم به این خاطر که ابعادِ عوامزدگی در آن کمتر است، افراط و رادیکالیسمی که منجر به خرفتیهایی چون برگرداندنِ تاریخ میلادی شود کمسابقهتر است، بیشتر آثار برجای مانده از آن، همچون آثار کانت و گوته همچنان ناب و خواندنی هستند و حرکتِ آرام و خزندهای که در روحیهی آلمانی هست منجر به ماندگاری بیشتر آثار آن عصر در المان شد. در فرانسه، جنش روشنگری با رفتنِ ولتر و مونتوسکیو تقریبا خاموش شد، در آلمان اما پس از عصر روشنگری فلاسفهی بزرگی را میبینید که همگی میراثخوارانِ فلاسفهی عصر روشنگری بودند؛ از فوئرباخ و هگل گرفته تا ویتگنشتاین و نیچه و شوپنهاور.
در انقلابیگری و صداقت و دینستیزی، بیشک ولتر
در سیاست، لاک( البته فلسفهی سیاسی در آن عصر بسیار جوان و خام بود)
در فلسفه، کانت
در ادبیات هم که با وجودِ کسی چون گوته جای هیچ بحثی نیست.