10-20-2012, 06:14 PM
روایاتى درباره شاءن نزول آیات مربوط به ظهار)
در كتاب الدر المنثور است كه : ابن ماجه ، ابن ابى حاتم ، و حاكم - وى حدیث را صحیح دانسته - و ابن مردویه ، و بیهقى از عایشه روایت آورده اند كه گفت : بزرگ است آن خدایى شنوائیش به وسعت جهان وسیع است ، و هر چیزى را مى شنود، من آن روز كه خوله دختر ثعلبه به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) مراجعه كرده بود كلامش را مى شنیدم - اما در عین حال همه اش را نفهمیدم - داشت درباره همسرش به آن جناب شكایت مى كرد، عرضه مى داشت : یا رسول اللّه ! شوهرم از جوانى من استفاده كرد، و من رحم خود را در اختیارش گذاشتم ، تا این كه امروز كه پیر شدم و دیگر فرزند نمى آورم مرا ظهار كرده ، خدایا،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 317
من از دست او نزد تو شكایت مى آورم . هنوز از جا برنخاسته بود كه جبرئیل این آیات را آورد: ((قد سمع اللّه قول التى تجادلك فى زوجها)) و همسرش اوس بن صامت بود.
مؤ لف : البته روایاتى كه در شاءن نزول این آیات از طرق اهل سنت رسیده بسیار زیاد است ، و در این كه نام آن زنو نام پدرش و نام همسر و پدر همسرش چه بوده اختلاف دارند. از همه معروف تر همین است كه نام او خوله و نام پدرش ثعلبه و نام همسرش اوس بن صامت انصارى بوده . قمى هم اجمال داستان را در تفسیر خود آورده ، البته روایت دیگرى نقل كرده كه به زودى از نظرتان خواهد گذشت .
و در مجمع البیان در تفسیر آیه شریفه ((و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا)) گفته : و اما نظریه ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) این است كه مراد از برگشتن به آنچه گفته اند،است بخواهند با همین زن همخوابگى نموده ، ظهارى را كه كرده بودند نقض كنند، چون وطى چنین زنى قبل از كفاره جائز نیست ، و حكم ظهار باطل نمى شود مگر بعد از كفاره . و در تفسیر قمى آمده كه : على بن الحسین براى ما حدیث كرد و گفت : محمد بن ابى عبداللّه ، از حسن بن محبوب از ابى ولاد از حمران از امام باقر (علیه السلام ) برایم نقل كرد كه فرمود: زنى از مسلمانان نزد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) رفت و عرضه داشت : یا رسول اللّه ! فلانى همسر من است كه عمرى رحم خود را در اختیارش گذاشتم ، و در امور دنیا و آخرتش یاریش كردم ، و هیچ ناملایمى از من ندیده مى خواهم از او شكایت كنم . فرمود: از چه شكایت كنى ؟ عرضه داشت : به من گفته تو بر من حرامى ، همان طور كه پشت مادرم حرام است ، و مرا از خانه ام بیرون كرده ، حال در كار من چاره اى بیندیش . حضرت فرمود: خداى تعالى درباره این مساءله آیه اى نازل نفرموده تا طبق آن میان تو و شوهرت حكم كنم ، و من نمى خواهم از كسانى باشم كه پاسخ روشن نمى دهند. زن شروع كرد به گریه كردن ، و شكوه نمودن به درگاه خداى عزوجل ، و از نزد رسول خدا بیرون رفت .
راوى مى گوید: خداى تعالى گفتگوى او با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) و شكایتش در امر شوهرش را شنید، و این آیات را نازل كرد: ((بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التى تجادلك فى زوجها - تا جمله - و ان اللّه لعفو غفور)).
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 318
سپس اضافه كرده است : رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرستاد به دنبال آن زن ، و به وى فرمود برو شوهرت را بیاور. زن شوهرش را آورد. حضرت به او فرمود: آیا تو به همسرت چنین و چنان گفته اى ؟ عرضه داشت : بله گفته ام تو بر من حرامى همانطور كه پشت مادرم حرام است . رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود خداى تعالى درباره كار تو و همسرت ، قرآنى (آیاتى ) نازل كرده ، و آیات را برایش خواند: ((بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التى تجادلك فى زوجها - تا جمله - ان اللّه لعفو غفور)). بنابر این همسرت را به خانه ببر، زیرا تو سخنى منكر و نامشروع گفته اى ، و خدا از جرمت گذشت ، و دیگر چنین كارى را تكرار مكن .
راوى مى گوید: مرد برگشت ، در حالى كه از آن چه همسرش گفته بود پشیمان بود، و خداى تعالى براى این كه مؤ منین دچار چنین ندامتى نشوند، این آیه را فرستاد: ((كسانى كه همسر خود را ظهار مى كنند، و پشیمان مى شوند...)) یعنى از این به بعد، و بعد از آنكه این مرد چنین كرد و خدا او را عفو فرمود، اگر كسى چنین كند، بر او واجب مى شود قبل از همخوابگى با همسرش برده اى آزاد كند. ((ذلكم توعظون به و اللّه بما تعملون خبیر))، و اگر كسى نمى تواند برده آزاد كند، قبل از تماس دو ماه پى در پى روزه بگیرد، و كسى كه استطاعت این را هم ندارد شصت مسكین را طعام دهد. آنگاه فرمود: خداى تعالى عقوبت كسى را كه بعد از این نهى ظهار كند این خصال قرار داده و فرموده : ((ذلك لتومنوا باللّه و رسوله و تلك حدود اللّه )) یعنى این است حد ظهار - تا آخر حدیث .
مؤ لف : این آیه با در نظر گرفتن سیاقش و مخصوصا مضمون جمله آخرش كه مساءله عفو و مغفرت را آورده ، با مضمون این حدیث بهتر مطابقت دارد، و حدیث از حیث سند هم عیبى ندارد، چیزى كه هست با ظاهر خود عبارت آیه مى فرماید: ((و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا)) سازگار نیست ، براى این كه از ظاهر آیه برمى آید كه شوهرش پشیمان شده ، و روایت مى گوید: شوهرش پشیمان نشد، بلكه زن او اعتراض كرده .
++ ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 319
در كتاب الدر المنثور است كه : ابن ماجه ، ابن ابى حاتم ، و حاكم - وى حدیث را صحیح دانسته - و ابن مردویه ، و بیهقى از عایشه روایت آورده اند كه گفت : بزرگ است آن خدایى شنوائیش به وسعت جهان وسیع است ، و هر چیزى را مى شنود، من آن روز كه خوله دختر ثعلبه به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) مراجعه كرده بود كلامش را مى شنیدم - اما در عین حال همه اش را نفهمیدم - داشت درباره همسرش به آن جناب شكایت مى كرد، عرضه مى داشت : یا رسول اللّه ! شوهرم از جوانى من استفاده كرد، و من رحم خود را در اختیارش گذاشتم ، تا این كه امروز كه پیر شدم و دیگر فرزند نمى آورم مرا ظهار كرده ، خدایا،
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 317
من از دست او نزد تو شكایت مى آورم . هنوز از جا برنخاسته بود كه جبرئیل این آیات را آورد: ((قد سمع اللّه قول التى تجادلك فى زوجها)) و همسرش اوس بن صامت بود.
مؤ لف : البته روایاتى كه در شاءن نزول این آیات از طرق اهل سنت رسیده بسیار زیاد است ، و در این كه نام آن زنو نام پدرش و نام همسر و پدر همسرش چه بوده اختلاف دارند. از همه معروف تر همین است كه نام او خوله و نام پدرش ثعلبه و نام همسرش اوس بن صامت انصارى بوده . قمى هم اجمال داستان را در تفسیر خود آورده ، البته روایت دیگرى نقل كرده كه به زودى از نظرتان خواهد گذشت .
و در مجمع البیان در تفسیر آیه شریفه ((و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا)) گفته : و اما نظریه ائمه اهل بیت (علیهم السلام ) این است كه مراد از برگشتن به آنچه گفته اند،است بخواهند با همین زن همخوابگى نموده ، ظهارى را كه كرده بودند نقض كنند، چون وطى چنین زنى قبل از كفاره جائز نیست ، و حكم ظهار باطل نمى شود مگر بعد از كفاره . و در تفسیر قمى آمده كه : على بن الحسین براى ما حدیث كرد و گفت : محمد بن ابى عبداللّه ، از حسن بن محبوب از ابى ولاد از حمران از امام باقر (علیه السلام ) برایم نقل كرد كه فرمود: زنى از مسلمانان نزد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) رفت و عرضه داشت : یا رسول اللّه ! فلانى همسر من است كه عمرى رحم خود را در اختیارش گذاشتم ، و در امور دنیا و آخرتش یاریش كردم ، و هیچ ناملایمى از من ندیده مى خواهم از او شكایت كنم . فرمود: از چه شكایت كنى ؟ عرضه داشت : به من گفته تو بر من حرامى ، همان طور كه پشت مادرم حرام است ، و مرا از خانه ام بیرون كرده ، حال در كار من چاره اى بیندیش . حضرت فرمود: خداى تعالى درباره این مساءله آیه اى نازل نفرموده تا طبق آن میان تو و شوهرت حكم كنم ، و من نمى خواهم از كسانى باشم كه پاسخ روشن نمى دهند. زن شروع كرد به گریه كردن ، و شكوه نمودن به درگاه خداى عزوجل ، و از نزد رسول خدا بیرون رفت .
راوى مى گوید: خداى تعالى گفتگوى او با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) و شكایتش در امر شوهرش را شنید، و این آیات را نازل كرد: ((بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التى تجادلك فى زوجها - تا جمله - و ان اللّه لعفو غفور)).
ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 318
سپس اضافه كرده است : رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرستاد به دنبال آن زن ، و به وى فرمود برو شوهرت را بیاور. زن شوهرش را آورد. حضرت به او فرمود: آیا تو به همسرت چنین و چنان گفته اى ؟ عرضه داشت : بله گفته ام تو بر من حرامى همانطور كه پشت مادرم حرام است . رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود خداى تعالى درباره كار تو و همسرت ، قرآنى (آیاتى ) نازل كرده ، و آیات را برایش خواند: ((بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التى تجادلك فى زوجها - تا جمله - ان اللّه لعفو غفور)). بنابر این همسرت را به خانه ببر، زیرا تو سخنى منكر و نامشروع گفته اى ، و خدا از جرمت گذشت ، و دیگر چنین كارى را تكرار مكن .
راوى مى گوید: مرد برگشت ، در حالى كه از آن چه همسرش گفته بود پشیمان بود، و خداى تعالى براى این كه مؤ منین دچار چنین ندامتى نشوند، این آیه را فرستاد: ((كسانى كه همسر خود را ظهار مى كنند، و پشیمان مى شوند...)) یعنى از این به بعد، و بعد از آنكه این مرد چنین كرد و خدا او را عفو فرمود، اگر كسى چنین كند، بر او واجب مى شود قبل از همخوابگى با همسرش برده اى آزاد كند. ((ذلكم توعظون به و اللّه بما تعملون خبیر))، و اگر كسى نمى تواند برده آزاد كند، قبل از تماس دو ماه پى در پى روزه بگیرد، و كسى كه استطاعت این را هم ندارد شصت مسكین را طعام دهد. آنگاه فرمود: خداى تعالى عقوبت كسى را كه بعد از این نهى ظهار كند این خصال قرار داده و فرموده : ((ذلك لتومنوا باللّه و رسوله و تلك حدود اللّه )) یعنى این است حد ظهار - تا آخر حدیث .
مؤ لف : این آیه با در نظر گرفتن سیاقش و مخصوصا مضمون جمله آخرش كه مساءله عفو و مغفرت را آورده ، با مضمون این حدیث بهتر مطابقت دارد، و حدیث از حیث سند هم عیبى ندارد، چیزى كه هست با ظاهر خود عبارت آیه مى فرماید: ((و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا)) سازگار نیست ، براى این كه از ظاهر آیه برمى آید كه شوهرش پشیمان شده ، و روایت مى گوید: شوهرش پشیمان نشد، بلكه زن او اعتراض كرده .
++ ترجمه تفسیر المیزان جلد 19 صفحه 319