نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان عید پوریم چیست؟
#21



نوشتار های کامل، سخنان نادرست رائفی پور درباره جشن پوریم، بی ربطی سیزده به در به قتل عام شدن ایرانیان، بررسی داستان استر
بررسی داستان استر و مردخای و بی ربطی این داستان به سیزده به در

نویسنده: مجید خالقیان تاریخ انتشار نخستین: ١٢ فروردین ١٣٩٠ تاریخ آخرین به روز رسانی: ۷ مرداد ۱۳۹۱

بخش هایی از این نوشتار توسط نگارنده این مقاله به ویکی پدیا پارسی افزوده شد.

این روز ها مشاهده می شود در داخل ایران برخی با تحریف کردن داستان استر به دنبال رسیدن به اهدافی هستند.
همانطور که می دانید سالانه یهودیان روزی به نام «پوریم» را جشن می گیرند که برخی معتقدند با دوران هخامنشیان و خشایارشا ارتباط پیدا می کند و همین باعث شده است سیزده به در را ناشی از این روز بدانند.
می گویند ایرانیان در این روز همانطور که نیاکانشان برای محافظت از جانشان از خانه هایشان بیرون آمدند، در خانه ماندن را جایز نمی دانند.
از طرفی پادشاهان هخامنشی را هم در این جنایت دخالت می دهند و سیزده به در که یکی از جشن های فرهنگی ایرانیان است را زیر سوال می برند.
اما همه این موارد دروغ هایی آشکار است. در ادامه سعی بر آن است تا این موضوع را به صورت جزئی تر، با منابع و مدارک دقیق بررسی کنیم. خواهیم دید که این داستان از نظر تاریخی قابل اثبات نیست و همچنین جشن سیزده به در هیچ ربطی به این داستان و جشن پوریم ندارد و حتی تاریخ برگزاری پوریم با جشن سیزده به در، متفاوت است.
[عکس: 37.jpg]
برای خوانایی بیشتر مقاله در ابتدا به سه واژه زیر توجه کنید:
[عکس: 1.png]
داستان تحریف شده
شاید مهم ترین کسی که به تحریف این داستان پرداخت، ناصر پورپیرار بود.
اما به تازگی علی اکبر رائفی پور، نقش مهمی در ترویج این دروغ آشکار داشته است.
[عکس: 38.jpg]
علی اکبر رائفی پور ، از بزرگ ترین ترویج کنندگان دروغ آشکار
البته تمام داستان های تحریفی یکسان نیستند و گه گاه با تغییرات جزئی در این داستان ها مواجه هستیم.
ممکن است داستان تحریف شده ی استر و مردخای را به این مضمون شنیده باشید:
«شخصی به اسم مردخای - که یهودی بوده است - بعد از مدتی در دستگاه خشایارشا نفوذ می کند و در همان دوران خشایارشا در هنگام مستی به همسرش وشتی دستور می دهد که به صورت برهنه در میان جمع حاضر شود اما وشتی قبول نمی کند و همین باعث خشم خشایارشا می شود. از همین رو مردخای خشایارشا را مجاب می کند که همسرش را رها کند و بعد از این موضوع مردخای برادر زاده ی خودش یعنی «هدسه» که بعداً استر نام می گیرد را با روش هایی (مانند جادو جمبل!) به ازدواج خشایارشا در می آورد.
استر در هنگامی که شهبانوی ایران می شود، بسیاری از یهودیان را به رده های بالا می آورد.
هامان - وزیر قدرتمند ایرانی - از فتنه ی مردخای آگاهی پیدا می کند و این موضوع را به خشایارشا گوش زد می کند و از وی می خواهد تا یهودیان را از ایران اخراج کند و پادشاه قبول می کند.
هنگامی که مردخای از این موضوع آگاه می شود با استر دسیسه ای می چیند و یک مهمانی ترتیب می دهد. در آن مهمانی استر به شدت خشایارشا را مست می کند و در شب سیزدهم فروردین ماه، شاه ایران در هنگام مستی حکم اعدام هامان و هفتاد و هفت هزار نفر ایرانی را می دهد و در روز سیزدهم فروردین ماه پانزده قوم ایرانی را قتل عام می کنند.»

فیلم سخنرانی علی اکبر رائفی پور درباره داستان استر - بخش نخست

فیلم سخنرانی علی اکبر رائفی پور درباره داستان استر - بخش دوم


قبل از آن که به بررسی اصل داستان برسیم قضیه برهنه کردن ملکه وشتی بسیار جالب می نماید. موضوعی که حتی در کتاب دین و زندگی آموزش و پرورش هم قرار گرفت. جالب آنکه در این داستان هیچ کجا از فرمان دادن به برهنه کردن ملکه وشتی نقل نشده است . تنها بیان می شود : «وشتی ملکه را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبایی او را به خلایق و سروران نشان دهد زیرا که نیکو منظر بود»
استر - باب اول
برخی از تحریف کنندگان، به صورت غیر مستقیم به مخاطب القا می کنند که کوروش هم در این کشتار نقش داشته است. آنها با توجه به آنکه کوروش یهودیان را از بند بابل نجات داده است این موضوع را بیان می کنند. هرچند علی اکبر رائفی پور دید مثبتی به کوروش بزرگ دارد.
داستان واقعی
اما حال ببینیم اصل داستان چیست!
در کتاب مقدس، کتاب اِستر داستانی از زمان پادشاهی به نام «اَخشُورُش» نقل می شود.
خلاصه این داستان :
«اخشورش پادشاه در سال سوم پادشاهی خود میهمانی با شکوهی در کاخ شوش برگزار می کند و پس از آنکه دل پادشاه از شراب خوش شد، فرمان می دهد که ملکه اش ( وشتی) را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبائیش را به بزرگان و سایر مردم نشان دهد چون زنی نیکو منظر بود، اما ملکه از این کار خود داری می کند. شاه بسیار خشمگین می شود و پس از مشورت با بزرگان کشور ملکه را بر کنار می کند.[استر - باب ۱]
همچنین اخشورش تصمیم می گیرد در همه ولایتها، نمایندگانی قرار می دهد تا دختران شایسته را به دار السلطنه شوش بیاورند و دختری که در دیدگاه پادشاه پسند آید به عنوان شهبانو برگزیده شود. در این میان پادشاه دختری به نام «هدسه» را می پسندد و به شهبانویی بر می گزیند که این شخص بعداً اِستر نام میگیرد. استر عموئی به نام مُردخای دارد که وی را تربیت کرده است (مردخای از قبل در دارالسلطنه شوش بوده است). استر یهودی بوده است اما این موضوع را به درخواست عمویش مردخای پنهان می کرده است. در این داستان ذکر می شود که مردخای توطئه ای را که دو تن از خواجه سرایان بر ضد شاه ترتیب داده بوده اند کشف می کند [استر - باب ۲] و همین موضوع بعد ها باعث ترفیع وی می شود. [استر - باب ۶]
یکی از بزرگان کشور به نام هامان بن همداتای اجاجی که از بی حرمتی مردخای و تعظیم نکردن او دل آزرده است، کینه ی یهودیان را به دل گرفته و با دلایلی مانند اینکه شرایع قوم یهود مخالف همه قومها است؛ از شاه اجازه می خواهد تا تمام آنان را به هلاکت رساند. [استر - باب ۳] ولی مردخای از جریان آگاه شده و بسیار غمگین می شود. مردخای از استر می خواهد که جلوی این کار را بگیرد. [استر - باب ۴] استر پادشاه را به همراه هامان به دو میهانی دعوت می کند [استر - باب ۵] استر در میهمانی دوم به پادشاه می گوید که یهودی است و هامان قصد نابودی قوم یهود را دارد [استر - باب ۷] و در ادامه استر حکمی از شاه می گیرد که به موجب آن یهودیان از انهدام رهایی می یابند و دشمنان یهود به ویژه هامان به دار آویخته می شوند. [استر - باب ۷ و ۸]
بر طبق گفته تورات یهودیان هفتاد و هفت هزار نفر از مبغضان خویش را کشتند و از دشمنان خود آرامی یافتند اما دست خود را به تاراج نگشادند. [استر - باب ۹]
»
این داستان به طور کامل در کتاب استر بیان شده است و یهودیان از آنجایی که معتقدند از نابودی رهایی یافتند این روز با نام «جشن پوریم» گرامی می دارند.
برای خواندن متن کامل کتاب استر بنگرید به: متن کامل کتاب استر
باید توجه داشت که بیشتر منابعی که درباره این موضوع سخن گفتند در اصل منابع یهودی بوده اند و دیگر کتاب ها با استناد به همان منابع این موضوع را بیان کرده اند.
آیا این داستان تاریخی است؟!
به طور کلی این داستان با ابهامات زیادی روبرو است. در این بخش به بررسی این موضوع می پردازیم.
خاموش بودن منابع غیر یهودی
این داستان تنها در منابع یهودی بیان شده است و نشانی از آن در گفته مورخان یونانی و آثار به جا مانده از هخامنشیان نیست.
این در حالی است که در کتاب استر ادعا می شود که چگونگی معظم ساخته شدن مردخای توسط پادشاه در کتاب تواریخ مادی و پارسی مکتوب است. [استر - باب ۱۰] اما با منابع کنونی که در دست است (منابع غیر یهودی)، نامی از مردخای دیده نمی شود و این موضوع، ابهاماتی درباره تاریخی بودن این داستان، بوجود می آورد.
اخشورش کیست؟! - تضاد با منابع معتبر
سابقا اخشورش را همان اردشیر درازدست می دانستند اما نام اردشیر در قسمت های دیگر تورات به صورت «اَرتَه خشثتا» آمده است.
بنگرید به: کتاب عزرا، باب هفتم
اَرتَه خشثتا با جزئی تصحیحی همان اَرتَه خشثرای(اردشیر) کتیبه ها است، و اگر این حکایت راجع به اردشیر درازدست بود، همین نام را می نوشتند.
این در حالی است که صفات شخصی که در داستان بیان می شود به خشایارشایی (به انگلیسی: Xerxes) که در منابع یونانی گفته شده است نزدیک است؛ شخصی بخشنده و نیک محضر ولی دارای چنان اراده ای نبوده است.
اما مورخان یونانی گفته اند که خشایارشا تنها یک ملکه به نام آمس تریس داشته است که به سن کهولت رسیده است و در سخن این مورخان حرفی از تغییر ملکه نیامده است.
نگاه کنید به: تاریخ هرودوت - تاریخ کتزیاس(پرسیکا)، خلاصه فوتیوس - نمایش حزن انگیز پارسیان، اشیل
از تاریخ چنین بر می آید که شاهنشاهی هخامنشی در دوره خشایارشا بیست و چند «دَهیو» یا «ساتراب» (استان) داشته است.
بنگرید به: کتیبه XPh خشایارشا
اما در کتاب استر، صد و بیست و هفت ایالت برای فرمانروایی اخشورش قائل می شود.
استر، ۱:۱
در کتیبه های به جا مانده از دوران خشایارشا چهره ای دیگر از وی ترسیم می شود. این موارد ابهامات را در مورد صحت این داستان افزایش می دهد.
[عکس: 39.jpg]
خشایارشای هخامنشی
کمرنگ بودن یهودیان در آثار به جا مانده از هخامنشیان
موضوع قابل توجه دیگر این است که در کتیبه های دوران هخامنشی هیچ گاه به صورت مستقیم از یهودیان سخنی به میان نیامده است. حتی در کتیبه مشهور کوروش بزرگ بعد از فتج بابل (منشور حقوق بشر) هیچ گاه به صورت مستقیم از آنها سخن به میان نمی آید.
برای دانش بیشتر بنگرید به: ترجمه ی دقیقی از استوانه ی کوروش بزرگ
در تخت جمشید نگاره های زیادی از اقوام حوزه قلمروی هخامنشی وجود دارد اما اثری از یهودیان نیست.
تصاویر زیر برخی از اقوام گوناگونی که تصویر شده اند را نشان می دهد:
[عکس: 40.jpg]
البته این بدان معنا نیست که یهودیان در امپراتوری هخامنشی وجود خارجی نداشتند. می توان نتیجه گرفت یهودیان اقلیتی بیش نبودند و هیچ گاه رویکرد جدی به آنان وجود نداشته است. در صورتی که بر طبق داستان استر، ملکه ی مملکت و بعد ها وزیر بزرگ امپراتوری، یهودی بوده اند. در این صورت وجود ردپای کوچکی از آنان در آثار به جا مانده از هخامنشیان منطقی به نظر می رسد، اما چنین چیزی مشاهده نمی شود.
بی ربط بودن فضای داستان به هخامنشیان
برای یافتن فضای کلی داستان، نیاز است تا کتاب استر به طور کامل خوانده شود. اما بد نیست به منظور ملموس شدن فضای داستان به آثار هنرمندان نگاهی بیندازیم.
این داستان افسانه وار مورد توجه بسیاری از هنرمندان بوده است و فیلم ها و نقاشی های زیادی درباره ی آن وجود دارد.
[عکس: 41.jpg]
[عکس: 42.jpg][عکس: 43.jpg]
[عکس: 44.jpg]
فیلم ها:
[عکس: 45.jpg] [عکس: 46.jpg]
طبیعتاً هنرمندان بر اساس آنچه که با خواندن کتاب مقدس به ذهنشان می آید، اشخاص این داستان را ترسیم کرده اند.
همانطور که می بینیم، این تصاویر همخوانی چندانی با هنر و وضعیت هخامنشیان ندارد زیرا به طور کلی فضای داستان استر همخوانی زیادی با این دوره ی تاریخی ندارد.
برای دانش بیشتر بنگرید به: تصاویری از هخامنشیان
نام ها
نام های اشخاص در این داستان بیشتر حالت غیر ایرانی دارند. حتی گفته می شود نام هایی مانند استر، مردخای و هامان، نزدیک به نام اسطوره های بابلی هستند که این موضوع را بررسی خواهیم کرد.
اینها نام های هفت خواجه سرای دربار می باشند که در کتاب استر بیان می شوند:
مهُومان و بِزتا و حَربونا و بِغتا واَبَغتا واَبغتا و زاتَر و کَرکَسرا
اینها هم نام های بزرگان پارسی و مادی می باشد که در داستان بیان می شوند:
کَرشَنا و شیتار و اَدماتا و تَرشیش و مَرَس و مَرسَنا و مَمُوکان
استر، باب اول
استر و مردخای در گفته پژوهشگران
دانشنامه بریتانیکا در نوشتار مربوط به عید پوریم می‌نویسد: حقیقت تاریخی این واقعه کتاب مقدس، معمولاً مورد سوال می‌باشد. در مورد جشن پوریم، نیز هرچند مشخص است که عید پوریم تا حدود قرن دوم میلادی به سنتی تثبیت شده در میان یهودیان تبدیل شده بوده، ریشه تاریخی این جشن ناشناخته‌ است.
(Purim In Encyclopædia Britannica. Retrieved March 11, 2009 from Encyclopædia Britannica Online)

بگفته تاریخچه دنیای کتاب مقدس چاپ دانشگاه آکسفورد، اگر چه برخی بنیادگرایان کتاب استر را تاریخی می‌ پندارند ولی ژانر ادبی کتاب استر، همانند اکثر کتاب دانیال از نوع رمان بوده‌است. نه نویسندگان این کتاب قصد بازگو کردن حوادث گذشته را داشتند، و نه انتظار داشتند که خوانندگان آن را به عنوان تاریخ قلمداد کنند؛ شخصیتی به نام استر وجود خارجی نداشته است. با توجه به ژانر ادبی کتاب چند سؤال مربوطه اینها است که «چه کسی این کتاب را نوشته؟ قصد آن‌ها از نوشتن این کتاب چه بوده و تا چه حدی به آن رسیده‌اند؟ مخاطبان این کتاب چه کسی بوده؟ از مقایسه این کتاب و مخاطبان آن با موارد مشابه در دنیای یونانی-رومی چه نتایجی حاصل می‌شود؟»
(Greenspoon, ‎Leonard J.. Ed: Micheal D. Coogan. The Oxford History of the Biblical World. Oxford University Press, 2001, 322-323.)

بگفته شائول شاکد، استاد ارشد دانشگاه عبری اورشلیم و پژوهش‌گر نامدار تاریخ یهودیت، در نوشتار مربوط به پوریم در دانشنامه ایرانیکا، گواهی بر صحت این داستان از دیدگاه تاریخی وجود ندارد و معمولاً در مورد واقعیت تاریخی داستان با شک و تردید نگریسته می‌شود. نظریه‌هایی وجود دارد که داستان بر مبنای اساطیر ایلامی و یا بابلی است. هرچند چنین نظری را نمی‌توان با اطمینان پذیرفت. این کتاب را بیشتر می‌توان نمونه‌ای از تم (theme) معروف دسیسه‌های درون دربار و نجات یافتن‌های معجزه آمیز نامید.
(Shaul Shaked, “ESTHER,BOOK OF” Encyclopaedia Iranica Online, Access March 15, 2009, available at www.iranica.com)

بگفته تاریخچه یهودیت چاپ دانشگاه کمبریج نویسنده کتاب استر ممکن است نام‌های ایرانی یا ایلامی برای کتابش را می‌دانسته، اما نشان داده نشده که نویسنده اطلاعات دست اولی راجع به وضعیت جغرافیایی قصر در شوش و یا فضای حاکم در دربار ایران داشته‌است. اگر چه تاریخی بودن کتاب به دلیل وجود غیر محتملات و خطاهازیر سؤال می‌رود، اما افسانه بودن داستان به معنی این نیست که از داخل خلأ زاده شده‌است. بدون شک داستان بر پایه اتفاقی تاریخی که در شوش افتاده بنا شده‌است، هرچند تشخیص ماهیت این اتفاق سخت می‌باشد. همچنین عید پوریم قبل از نوشته شدن کتاب استر جشن گرفته می‌شده و این داستان سعی در توجیه این جشن کرده‌است.
(Davies, ‎William David. Louis Finkelstein. The Cambridge history of Judaism. William Horbury, John Sturdy, Steven T. Katz. Cambridge University Press, 1990, ISBN 0-521-21929-9, 9780521219297, ‏366-367.)

فرهنگ بابلی در داستان استر
برخی از پژوهشگران معتقدند نام هایی که در این داستان آمده است بسیار شبیه نام خدایان بابلی و ایلامی است. استر و مردخای بابلیانی هستند که نقاب یهودی به چهره زده‌اند.
نام استر معادل نام ایشتار است.
مردخای شبیه به مردوک می باشد.
دشمن آنها ‌هامان را می‌توان بر مبنای زبانشناسی با هومان یک خدای ایلامی، یگانه دانست.
وشتی مکلهٔ پارس را نیز که استر جای او را می‌گیرد، بر همان ترتیب می‌توان با مشتی ایزد ایلامی تطبیق داد.
بر روی هم، همانندی‌ها آنقدر زیاد است که نمی‌توان آنرا تصادفی دانست بلکه تشابه نام‌ها با نام خدایان نشان می‌دهد که مأخذ و منبعی که در ورای این کتاب قرار دارد، دربارهٔ ستیز اساتیری خدایان مشرکان است. از آنجا که مردوک (مردخای) و ایشتار (استر) پیروزی می‌یابند پس این افسانه در بابل پرداخته شده و شواهد تاریخی و زبانی آشکار می‌ دارد که عید پوریم به احتمال قوی از بابل سرچشمه گرفته‌است. به نظر می‌رسد غرض ظاهری این افسانه آن بوده‌است که برای جشن گرفتن عید پوریم یک حقانیت و واقعیت تاریخی ذکر شود. در واقع کتاب استر همه چیز می‌تواند باشد جز تاریخ.
امید عطایی. پیامبر آریایی، ریشه‌های ایرانی در کیش‌های جهانی. تهران: انتشارات عطائی، ۱۳۸۶. به نقل از کتاب آئین شهریاری در شرق، ص ۲۹۲
داستان استر نمونه بارز حماسه و افسانه
به هر حال تاریخی نبودن این داستان، از ارزش آن نمی کاهد.
می دانیم افسانه ها بازگو کننده ی اندیشه و بینش های یک ملت هستند و شاید ارزش افسانه ها بیشتر از تاریخ یک ملت باشد. وقتی به درون مایه ی داستان کتاب استر نگاهی می اندازیم می فهمیم که این داستان حرف دل قوم کهنه ی یهود را می زند. قومی که چندین بار در طول تاریخ در معرض نابودی قرار گرفته است و رنج های زیادی دیده است.
یهودیان در برابر هامان که نمادی از دشمنی با خداوند و قوم یهود است، پیروز می شوند و هامان و تمام مبغضان یهود را به سزای اعمالشان می رسانند. شاید بتوان گفت که این داستان نمونه بارز یک افسانه است تا یک رویداد تاریخی. این داستان با نماد های گوناگون آرمان ها و درد های این قوم کهن را بیان می کند.
آرامگاه استر و مردخای
آرامگاهی منسوب به استر و مردخای در شهر همدان ایران وجود دارد.
[عکس: 47.jpg]
همانطور که اشاره کردیم پذیرفتن این داستان از دیدگاه تاریخی بسیار مشکل است و در نتیجه می توان گفت وجود چنین آرامگاهی هم با ابهامات زیادی رو به روست. البته باید دید چه چیزی باعث چنین تصوری شده است. آیا آثار و مدراک دقیقی برای این موضوع وجود دارد یا خیر؟!
این در حالی است که پیش از این چنین اشتباهاتی درباره آثار باستانی ایران وجود داشته است که در این باره می توان به «تخت جمشید » و «آرامگاه کوروش بزرگ» اشاره کرد.
کاخ پارسه، به اشتباه : تخت جمشید
از کتیبه های بدست آمده می توان نتیجه گرفت نام اصلی تخت جمشید، پارسه بوده است. تخت جمشید نامی است که مورخین بعد از اسلام و نویسندگان و سرایندگان شاهنامه مخصوصا فردوسی به کاخ شاهان هخامنشی نسبت داده اند و علت هم آن بود که آنان آنطور که باید و شاید به تاریخ باستانی و حقیقی ایران بواسطه از بین رفتن مدارک و اسناد کتبی در حملات [و سلطه ] مقدونیها و تازیان آگاهی نداشتند و از روی داستان ها و مانده های اوستا و اطلاعاتی که سینه به سینه گشته و بیاد مانده بود این بنای عظیم را همان دژ و تختی که جمشید ساخت دانسته اند.
علی رضا آزاد آور. تخت جمشید شکوهی شگفت. شیراز: موسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس با همکاری کانون کاج فارس، ١٣٨۵، ص ٧
آرامگاه کوروش، به اشتباه : مقبره مادر حضرت سلیمان
آرامگاه کوروش بزرگ مدت ها به عنوان آرامگاه مادر حضرت سلیمان در بین مردم شناخته می شده است. اما با پیدا شدن کتیبه ها و شواهد تاریخی، مشخص شد که به احتمال قوی این مکان آرامگاه کوروش بزرگ است.
این موارد نشان می دهد که برای اثبات وجود چنین عنوانی برای این آرامگاه، نیاز به تحقیق و بررسی بیشتر وجود دارد. هرچند، مطمئناً آن چیزی که باعث آباد شدن این بنا شده است، داستان استر در منابع یهودی می باشد اما اینکه اصل این آرامگاه مربوط به این اشخاص است یا خیر جای بررسی بیشتر دارد.
[عکس: 48.jpg]

دروغ آشکار
حال به بررسی دروغ هایی که ترویج کنندگان دروغ آشکار می گویند می پردازیم.
شاید بگویید که تورات تحریف شده است و آنچه در کتاب استر نوشته شده، حقیقت ندارد (البته این موضوع را تا حدودی بررسی کردیم). در پاسخ باید گفت اولاً چرا این ترویج کنندگان دروغ آشکار به منابع یهودی استناد می کنند و می گویند در منابع یهودی این داستان نقل شده است ثانیاً اگر هم بپذیریم تورات تحریف شده است (که این هم نیاز به بررسی بیشتر دارد)، باید دید که ترویج کنندگان دروغ آشکار، با چه منابع و مدارکی، داستان خود را یک رویداد تاریخی می دانند.
با توجه به مواردی که گفته شد، می بینیم که اصلا نمی توان وجود اشخاصی مانند، هامان، مردخای، استر و ... را در تاریخ ایران و دوره هخامنشی اثبات کرد چه برسد که داستان کتاب استر را بپذیریم.
حال چطور می شود که دوستانمان این رویداد را یک حقیقت تاریخی می دانند ؟!
حداقل کسانی که داستان استر را یک داستان تاریخی می دانند یک منبع برای گفته های خویش دارند. جالب آنکه ترویج کنندگان دروغ آشکار، ابتدا داستان موجود در کتاب استر را تحریف می کنند و سپس این داستان تحریف شده را یک حقیقت تاریخی می دانند!!
در این بخش به چند مورد مشهور از این موارد اشاره می کنیم.

از کجا معلوم است خشایارشا باشد؟!
همانطور که اشاره شد، به درستی مشخص نیست که این اخشورش چه کسی است.
رجوع کنید به بخش آیا این داستان تاریخی است؟! - اخشورش کیست؟! در همین مقاله
اما ترویج کنندگان دروغ آشکار بدون هیچ اشاره ای به این ابهامات، این رویداد را مربوط به خشایارشای هخامنشی می دانند.

مردخای باعث حذف وشتی نمی شود
معمولا در گفته ترویج کنندگان دروغ آشکار گفته می شود، مردخای باعث حذف شدن وشتی می شود.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله
اما بنا به گفته کتاب استر یکی از بزرگان به نام مَمُوکان به پادشاه پیشنهاد می کند که به دلیل نافرمانی، وشتی را برکنار کند.
استر، ۱۶:۱
مردخای در برگزیده شدن استر نقشی نداشته است
معمولا در داستان های تحریفی گفته می شود، مردخای برادر زاده ی خودش یعنی «هدسه» که بعداً استر نام می گیرد را با روش هایی (مانند جادو جمبل!) به ازدواج خشایارشا در می آورد.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله

اما در هیچ جا بیان نمی شود که مردخای این کار را انجام داده است. و حتی شاید برای آنکه خود را از چنین اتهاماتی دور کند، به استر پیشنهاد می کند که یهودی بودنش را پنهان کند.

هامان از قوم عمالقه بوده است
وقتی به صحبت برخی از تحریف کنندگان داستان استر گوش می دهیم، به نظر می رسد که آنان احترام ویژه ای برای «هامان» قائل هستند و او را یک وزیر قدرتمند ایرانی می نامند.
در صورتی که در کتاب های ایرانی نامی از این شخص نیامده است و در کتاب مقدس چهره ای خودخواه از او نمایان شده است که قصد نابودی یهودیان را دارد. بر اساس کتاب استر وی از قوم عمالقه بوده است.
در کتاب استر، هامان این چنین معرفی می شود : هامان بن همداتای اجاجی
استر ۱:۳

اجاج نام عمومی پادشاهان عمالقه بود، هچنان که سلاطین مصر را فراعنه می گفتند.
بنگرید به: سفر اعداد ۷:۲۴ و کتاب اول سموئیل ۸:۱۵

در تورات مذکور است که سموئیل آخرین پادشاه عمالقه را در حضور خداوند قطعه قطعه نمود. چنان می نماید که برای ظلمهای فضیح که از دست وی جاری شده بود بدین عذاب هولناک مبتلا گردید.
بنگرید به: کتاب سموئیل ۳۳:۱۵

حال ببینیم این عمالقه دیگر چیست؟!
عَمالیق. بنو عِملیق . قومی از عرب بائده ، و از فرزندان عملیق(عملاق) ابن لاوَبن اِرَم بن سام بن نوح بودند. آنان امتی بودند بزرگ با قامتی دراز و با تنومندی.
لغت نامه دهخدا، توضیحات واژه «عمالقة»

همان طور که مشاهده می شود بر طبق منابع یهودی، قوم هامان از دیر باز با یهودیان ستیز داشتند.

هامان قصد نابودی یهود را داشته است
بسیاری از ترویج کنندگان دروغ آشکار معتقدند یهودیان در دربار مشغول ایجاد شبکه بودند و هامان این موضوع را متوجه می شود. استر وقتی می فهمد که هامان متوجه شده است، موضوع را به مردخای یهودی می گوید و همین باعث کشته شدن هامان می شود.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله
در صورتی که بنا بر کتاب استر در عهد عتیق، هامان که از بی حرمتی مردخای و تعظیم نکردن او دل آزرده است، کینه ی یهودیان را به دل گرفته و با دلایلی مانند اینکه شرایع قوم یهود مخالف همه قومها است؛ از شاه اجازه می خواهد تا تمام آنان را به هلاکت رساند.
استر، باب سوم

اخشورش در حالت مستی حکم اعدام را نداده است
ترویج کنندگان داستان دروغین، با آب و تاب خاصی می گویند خشایارشا در حالت مستی، حکم اعدام هفتاد و هفت هزار نفر ایرانی را داده است.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله
در صورتی که هیچ جا نقل نمی شود که این حکم در حالت مستی داده شده است. گرچه حقایق و قصد هامان در مجلس شراب برای اخشورش روشن می شود، اما مشخص نیست که وی در حالت مستی بوده است یا خیر.
استر، باب هفتم

گفته ی کتاب استر درباره ی شراب نوشیدن پادشاه در این قسمت به هیچ وجه مانند باب اول آن نیست.
همچنین تنها همین یک بار نیست که استر از پادشاه می خواهد که به وی اجازه دهد دشمنان یهود را نابود کند. در چندین جا استر این موضوع را از پادشاه می خواهد و پادشاه درخواستش را اجابت می کند که دیگر حرفی از مجلس شراب هم نیست.
استر، باب هشتم و نهم
آیا هفتاد و هفت هزار نفر بی گناه بوده اند؟!
معمولا در ادامه گفته می شود که یهودیان در شب سیزده فروردین حکم قتل هامان و هفتاد و هفت هزار ایرانی را از پادشاه می گیرند.
رجوع کنید به بخش داستان تحریف شده در همین مقاله
حال باید دید اولا تعریف دوستانمان از ایرانی بودن چیست؟ چرا که در قلمروی هخامنشی، اقوام گوناگونی حضور داشتند. ولی به هر حال تمام این اقوام به عنوان ملت ایران محسوب می شدند.
رجوع کنید به بخش آیا این داستان تاریخی است؟! - کمرنگ بودن یهودیان در آثار به جا مانده از هخامنشیان در همین مقاله
ثانیاً در کتاب استر تأکید می شود که این هفتاد و هفت هزار نفر از مبغضان یهودیان در سراسر کشور بودند.
استر، ۱۶:۹
همچنین بسیاری از یهودیان معتقدند که این هفتاد و هفت هزار نفر از هم دستان هامان بودند که قصد نابودی یهودیان را داشتند و از همین رو یهودیان آنها را قتل عام کردند.
سیزده به در ربطی به این داستان ندارد
هرچند در میان جشن های ایرانی، دو جشن چهارشنبه سوری و سیزده به در کمی ابهام دارند، اما باید پذیرفت سیزده به در هیچ ارتباطی با پوریم یهودیان ندارد.
در کتاب‌های تاریخی پیش از قاجار اشاره‌ی مستقیم و دقیقی به وجود جشن سیزده به در نشده است و این موضوع، گمانه زنی هایی ایجاد می کند که این جشن، با دوره باستان پیوندی ندارد. اما در منابع کهن اشاره هایی به روز سیزدهم فروردین داریم.
برای دانش بیشتر درباره جشن سیزده به در، بنگرید به: سیزده به در
در این بخش به بررسی بی ارتباط بودن پوریم به سیزده به در می پردازیم.
در منابع ایرانی اثری از این داستان نیست
وقتی به منابع کهن ایرانی مراجعه می کنیم اثری از این داستان نمی بینیم و همچنین اثری هم از نحس بودن عدد سیزده و روز سیزدهم فروردین وجود ندارد. هیچ کجا نقل نشده است که سیزدهم فروردین ناشی از حادثه روز پوریم بوده است. فقط در دوران معاصر به ویژه در دوره جمهوری اسلامی با این نظریه روبرو می شویم که گویندگان این موضوع اکثر اوقات با تحریف کردن داستان واقعی به نتیجه می رسند.
سیزده به در به عنوان یک روز فرخنده شناخته می شود و تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار سعد و فرخنده دانسته اند مثلاً در آثار الباقیه، جدولی برای سعد و نحس بودن دارد که در آن جدول، سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمه ی سعد که به معنی نیک و فرخنده است آمده و به هیچ وجه نحسی و کراهت ندارد.
ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ص ۲۲۶
به نظر می رسد بیشتر از آنکه سیزده به در تحت تأثیر پوریم باشد، عید پوریم نوعی اقتباس از عید نوروز و جشن های مربوط به آن است.
عدم تطابق تاریخ پوریم با سیزده به در
بنا به گفته کتاب استر در عهد عتیق این اتفاقات در سیزدهم و چهاردهم ماه اذار می افتد.
استر، باب نهم
باید توجه داشت که مبنای تقویم یهودی با مبنای گاهشماری خورشیدی کمی متفاوت است و ماه اذار بیشتر نزدیک به اسفند ماه است.
کوروش محسنی در تارنگار تاریخ ایران / آریا پارس قیاس خوبی انجام داده است:
ماه آدار = نزدیک اسفند ماه
ماه نیسان = نزدیک فروردین ماه
پس این روز به سیزده بدر(۱۳ فروردین) پیوندی ندارد. همچنین در زمان گذشته، در پایان ماه اسفند ایرانی، پنج روز (پنجه ی گمشده) را می افزودند، چون هر ماه ۳۰ روز داشت... و یهودیان هم جشن پوریم را بیشتر در اسفند برگزار می کنند.
Purim will occur on the following days of the Gregorian calendar
Jewish Year 5766 : sunset March 13, 2006 - nightfall March 14, 2006
Jewish Year 5767 : sunset March 3, 2007 - nightfall March 4, 2007
Jewish Year 5768 : sunset March 20, 2008 - nightfall March 21,
Jewish Year 5769 : sunset March 9, 2009 - nightfall March 10,2009
Jewish Year 5770 : sunset February 27,2010 - nightfall February 28, 2010
بن مایه ها و یاری نامه ها :
کتاب مقدس، ترجمه شده از زبان های اصلی عبرانی و کلدانی و یونانی، به همت انجمن پخش کتب مقدسه در میان ملل، ۱۳۵۹(۱۹۸۱)
علامه علی اکبر دهخدا، لغت نامه
بیرونی. مترجم: اکبر داناسرشت. ترجمه آثارالباقیه عن القرون الخالیه. تهران: کتابخانه خیام به شرکت مترجم. چاپخانه شرکت طبع کتاب، ١٣٢١
هرودوت. مترجم: مرتضی ثاقب فر. تاریخ هرودوت. چاپ نخست. تهران: انتشارات اساطیر، ١٣٨٩
فوتیوس. مترجم: کامیاب خلیلی. خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر(معروف به خلاصه فوتیوس). چاپ نخست. تهران: انتشارات کارنگ، ١٣٨٠
علی رضا آزاد آور. تخت جمشید شکوهی شگفت. شیراز: موسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس با همکاری کانون کاج فارس، ١٣٨۵، ص ٧
پاسخ
#22

Anarchy نوشته: بررسی داستان استر و مردخای و بی ربطی این داستان به سیزده به در


این روز ها مشاهده می شود در داخل ایران برخی با تحریف کردن داستان استر به دنبال رسیدن به اهدافی هستند.
همانطور که می دانید سالانه یهودیان روزی به نام «پوریم» را جشن می گیرند که برخی معتقدند با دوران هخامنشیان و خشایارشا ارتباط پیدا می کند و همین باعث شده است سیزده به در را ناشی از این روز بدانند.
می گویند ایرانیان در این روز همانطور که نیاکانشان برای محافظت از جانشان از خانه هایشان بیرون آمدند، در خانه ماندن را جایز نمی دانند.
از طرفی پادشاهان هخامنشی را هم در این جنایت دخالت می دهند و سیزده به در که یکی از جشن های فرهنگی ایرانیان است را زیر سوال می برند.
اما همه این موارد دروغ هایی آشکار است. در ادامه سعی بر آن است تا این موضوع را به صورت جزئی تر، با منابع و مدارک دقیق بررسی کنیم. خواهیم دید که این داستان از نظر تاریخی قابل اثبات نیست و همچنین جشن سیزده به در هیچ ربطی به این داستان و جشن پوریم ندارد و حتی تاریخ برگزاری پوریم با جشن سیزده به در، متفاوت است.

درود. بسیار سپاس گزارم.

کاملا مشخصه که این موضوع بی ارتباط به سیزده به در است. شاید بیش از آنکه سیزده به در تحت تأثیر پوریم باشد، پوریم تحت تأثیر جشن های ایرانی است.

داستان استر و مردخای هم بیشتر شبیه یک افسانه است. متأسفانه در جنگ سیاسی میان اسرائیل و جمهوری اسلامی، ایران و تاریخ ایران دچار تحریف شده است.
پاسخ
#23

داستان هرچه باشد، نوع رهیافت اسلام‌گرایان به آن گواه دیگریست بر درک تک‌بعدی مذهبیون از تاریخ، سیاست، جامعه و حقیقت: آنچه یهودیان ممکن است دو هزار و پانصد سال قبل کرده یا نکرده باشند کوچکترین ربطی به آنچه این جماعت از بازتعریف یا بازتحریف این ماجرا می‌گیرند ندارد. هرچند به نظر می‌رسد این مهملات بیش از آنکه طرحی جهت‌مند برای تحریف تاریخ با هدف تخریب چهره‌ی مثبت یا دستکم خنثای یهودیان در تاریخ این کشور باشد، تلاشی مذبوحانه است برای تعمیم دادن مشکلات و دشواری‌های میان اعراب و یهودیان به ایرانی که نه سر پیاز است و نه ته پیاز و توجیه لاش‌خوری‌ها، دخالت‌ها و جنایات جمهوری اسلامی برعلیه مردم اسرائیل و اقلیت یهودی ایران.

فاشیسم برای وجود داشتن نیاز به فاصله گرفتن از یک عنصر خارجی و دشمنی کاذب دارد، تا از طریق آن توده‌ها را برعلیه خودشان متحد بکند.

زنده باد زندگی!
پاسخ
#24

در کتاب تاریخ ایران امیر حسین خنجی گفته است که در نوشتن تورات تخیل یهودیان نیز دخیل بوده و هامان یک صاحب منصب فلسطینی بوده که در خدمت فرمانروای مصر بوده ( اشاره ای به قرآن دارد ) قرآن از روی داستانهای یهودیان مقیم عربستان وام گرفته احتمالا آنان گفته اند هامان وزیر فرعون مصر بوده.
یهودیان بعدا در نوشتن تورات برای شاخ و برگ دادن و جذاب کردن ماجرا آن را به خشایار شاه نسبت داده اند.

عمل به دستورات و قوانین اسلام ترویج فحشا و قباحت و زشتی واقعی است. رقص و آواز و سکس و برهنگی و پورنوگرافی و اختیار زن به تعدد شریک جنسی نه فساد است و نه فحشا بلکه از حقوق مسلم زنان و مردان جامعه میباشد.
پاسخ
#25

درود بر خوانندگان گرامی این جستار در باب پوریم و اسناد اقای پورپیرار اجازه می خواهم اسنادی که به صورت پرسش و پاسخ بر وبلاگ گفتمان ارائه شد را عینا اینجا کپی کنم



  1. تناقض ها در باب پوریم :



پرسش ها با پاسخ های پژوهشگر پرنیان حامد
پرسش: در کتاب استر آمده خشایارشا چند هزار ایرانی را کشت، و در ادامه تاریخ آمده که اسکندر برای انتقام به پارس حمله کرد. در جمع بندی کتاب اسکندر ایرانی، الکساندر مقدونی نیست، اسکندر از رومیه در ایر ان دو سوی ارس بوده، و به شوش و تخت جمشید حمله می کند. پس آیا می تواند داستان استر درست باشد؟
پاسخ پرنیان حامد: در داستان استر آمده است، که اخشویرش ......
اخشویرش یا اخشروش به چه سندی می تواند خشایارشای هخامنشی باشد؟ شما حداقل یک سند در یکی بودن این دو شخصیت تاریخی به من ارائه بدهید!
1 . نه نام این دو شباهتی به هم دارد.
2 . نه شخصیت و اعمال اخشویرش در استر شباهتی به شخصیت و اعمال خشایارشا در کتیبه های هخامنشی دارد
3 . به روایات باقی مانده خشایارشا تنها یک ملکه به نام آمستریس داشته است که به سن پیری رسیده است و بر اساس این روایات تغییر ملکه در زمان خشایارشا رخ نداده است.
4 . تأکید نویسنده کتاب استر بر صد و بیست و هفت ایالت شاهنشاهی ایران با واقعیت تاریخی بیست ایالت در زمان خشایارشا در تضاد است.
5 . شجره نامه احشویرش در تاریخ ایران: احشویرش پسر کیرش پسر جاماسپ (ملقب به عالم)، با شجره نامه خشایارشا در تاریخ ایران: خشایارشا پسر داریوش نوه کورش پسر کمبوجیه .... تفاوت فاحش دارد!
6 . در تاریخ ایران احشویرش یکی از چهار سرداری است، که با بخت النصر (از نوادگان گودرز) به فرمان بهمن بیت المقدس را با خاک یکسان می کنند. او سپس با پادشاه هند کارزار کرد و منشور حکومت هند را از بهمن دریافت کرد. احشویرش را زنی بود بزرگوار به نام وشنا, که چون او را خطایی رفت, او را کشت و زن دیگری از بنی اسرائیل با نام استیر (استیژ-اشتر-استر- استاره) اختیار کرد که نام فرزند او کیورش بود.
کدام قسمت این روایت با خشایارشا هخامنشی هم خوانی دارد؟ خشایارشا تا آنجا که می دانیم نه بیت المقدس را با خاک یکسان کرده! نه به هند لشکر کشیده! نه زن خود را کشته! نه زن یهودی داشته! نه نام فرزند او کورش بوده! و نه خودش و پسرش به مذهب یهودی بوده اند! در تمامی کتیبه های هخامنشی قسم به اهورا مزدا و اهورا میترا و آناهیتا است!
پس باید بدانیم که به درستی مشخص نیست، که اخشوروش دقیقا کدام یک از پادشاهان ایران است.
بگفته شائول شاکد، استاد ارشد دانشگاه عبری اورشلیم و پژوهش‌گر نامدار تاریخ یهودیت، در نوشتار مربوط به پوریم در دانشنامه ایرانیکا، گواهی بر صحت این داستان از دیدگاه تاریخی وجود ندارد، و معمولاً در مورد واقعیت تاریخی داستان با شک و تردید نگریسته می‌شود. نظریه‌ هایی وجود دارد که داستان بر مبنای اساطیر ایلامی و یا بابلی است.
برخی محققین کتاب مقدس تاریخ نگارش کتاب استر را به دوران سلوکی‌ها مربوط می‌سازند، ولی عدم وجود کلمات یونانی و شیوه زبان محلی عبری نویسنده بیانگر این است، که کتاب قبل از شکست ایران از سپاه الکساندر نوشته شده‌است.
حال اخشویرش که بوده؟ و چه کسی به انتقام چه چیزی به روایت چه کسی (لابد یونانیان؟) به ایران حمله کرده؟ خودتان قضاوت کنید ببینید فرض و حکم این مسئله شما چقدر دچار تناقض است.
پاسخ
#26

2.ناصر پورپیرار و اسناد جعلی او و پاسخ های شخص ایشان با نام طرفدار به اینجانب :[URL="http://cae.blogfa.com/post/4"]


[/URL]
عزیزان هم میهن، لطف نموده در این بحث شرکت کنید.
این گفتمان با ایمیل و یا در نظر های وبلاگ بوده است، که در این صفحه جمع کردم. عزیزانی که این گفتگوها را مطالعه و پیگیری می کنند، بدانند اینها فقط برای روشن شدن تاریخ و موضوع ها و مسائل تاریخ و تاریخ اجتماعی است. خواهشاً وبلاگ را با دید آزادی اندیشه و قلم، و در محیط دمکرات بررسی کنید. در این وبلاگ ساده که نسبت آن به انبوه وسایل ارتباطی و اطلاعاتی خیلی کم است، به هیچ وجه اتهامی و اهانتی به کسی نمی باشد و روا نمی دارد، هر شخص می تواند با حفظ اصول دمکراسی نظر خودش را بنویسد.
چند پرسش تاریخی از آقای ناصر پورپیرار
پرسش پژوهشگر پرنیان حامد: با سلام با خواندن مقاله شما " برآمدن مردم، مقدمه 6" سوالاتی در ذهن این حقیر شکل گرفته، و از آنجا که خود شخصا پژوهشگر دروغ های تاریخ ایران می باشم، و به طور مثال اسکندر تاریخ ایران , الکساندر یونانی نیست را با 280 صفحه سند، به صورت کتاب چاپ کرده و در اختیار ملت ایران قرار دادم، تا بخوانند و بدانند که با تاریخمان چه کرده اند! از شما تقاضا دارم بزرگواری بفرمایید و سوالات این حقیر را پاسخ گو باشید:
* 1 ــ "اعتراض آقای رهبر هنوز با اعتقاد به حضور و قبول سلسله های سنگین اسلحه هخامنشی و اشکانی و ساسانی است، که گویا چند قرن با رومیان و یونانیان جنگیده اند". اسناد شما در رد سلسله های هخامنشی, اشکانیان و ساسانیان کدامند؟
* 2 ــ “کورش دروغین " ؟؟ آثار شخصی با نام کی اورش در تاریخ ایران, در تاریخ یونانی با نام هرودت (2300 سال پیش), در کتیبه های ایران, و منشوری در بابل یافت شده است، که قبر او نیز می گویند در محلی در شیراز که امروزه به آن تخت جمشید می گویند میباشد. منظور شما از دروغین چیست و به چه سندی؟
* 3 ــ " فارسیان را سرپرست بلامعارض مردم اقالیمی معرفی کنند، که از هند تا مصر و..."، اگر پارس ها حاکم اقلیم های یاد شده نبودند, کتیبه داریوش هخامنشی در کانال سوئز چه می کند، و این پادشاه به چه مناسبت فضولی به ساختن کانالی کرده که در منطقه حکومتی اش نبوده؟
متاسفانه از مقاله شما نتوانستم دقیقا موضع شما را در موارد زیر درک کنم:
1. شما شاهنامه فردوسی را اشعار پارسی نوشته ابوالقاسم فردوسی میدانید، یا این اثر نوشته یهودیان و کنیسه هاست؟ یا شاید منظورتان این است که فردوسی از یهودیان پول گرفته، و این اثر را برای آنان تهیه کرده است، تا آنها بتوانند "با تزریق داستان های شاه نامه ای، به ذهن عامی ترین مردم، در قهوه خانه ها و امروز در کانال های مختلف تلویزیون و نمایش بی توقف چند سنگ نیمه تراش در بنایی نیمه تمام، با نام گذاری تخت جمشید، فارسیان را سرپرست بلامعارض مردم اقالیمی معرفی کنند، که از هند تا مصر و یونان امتداد دارد، تا ضمن صورت سازی خصمانه میان اقوام ساکن این حوزه، رد پای قوم یهود در کشتار پوریم را، با اختراع ده ها و صدها نمایه جاعلانه تاریخی، محو کرده باشند."؟
2. این سنگهای نیمه تراش در این بنای نیمه تمام، که شما می فرمایید نام آن هم تخت جمشید نیست (محبت بفرمایید نام باستانی و اصیل آن را ذکر کنید)، مربوط به چه کسانی و جه زمانی است؟
3. شما افسانه پوریم را با عنوان تاریخ و حقیقت و کشته شدن ایرانیان را قبول دارید، یا آن را رد می کنید؟ اگر قبول دارید پس مجبوریم به استناد خود این روایت پادشاهان شوش در این داستان را نیز با عنوان قدرتمندترین پادشاهان آن زمانه بپذیریم. ! اگر هم قبول ندارید که دیگر دلیلی بر تغییر لباس خاخام ها به صورت باستان شناس نیست!
4. در مورد نادر شاه هم متاسفانه موضع شما به درستی مشخص نیست. آیا منظورتان این است که اصلا نادر شاهی نبوده؟ یا منظور این است که چند مورخ طبق معمول برای چاپلوسی اغراق نوشته اند؟ در مورد این مورخین چاپلوس, زیاد خودتان را ناراحت نکنید, فراوانند در تاریخ ایران که زیاده روی کرده اند. اگر واقعا دوست دارید متاثر و متاسف شوید بروید ببینید شاه یک کشور ( ناصرالدین شاه) پس از هدر کردن سرمایه های ملی حداقل چه سفرنامه کامل و منظومی برایمان باقی گذاشته است! صد رحمت به حکایت های ملانصر الدین! اما متاسفانه به علت مزخرفات ناصرالدین شاه در سفرنامه اش، نمی توانیم موجودیت این پادشاه را رد کنیم. با سپاس از شما پرنیان حامد
پاسخ آقای پور پیرار (اصل کپی): آقای حامد. شما اگر لااقل ۳۰۰ یادداشت ایران شناسی بدون دروغ و یا کتاب اشکانیان مرا بخوانید سئوال بی جواب مانده ای نخواهید داشت. در بادی امر با رجوع به یادداشت فوق، معلوم است که به کلی با مطالب این ویلاگ بیگانه اید.
متقابلاً جواب خانم پرنیان حامد، (اصل کپی): با سپاس از شما همان طور که شما هم فرمودید من با وبلاگ شما هیچ اشنایی ندارم و همانطور که در بالای سوالات بیان شده تنها با خواندن یک مقاله شما "بر امدن مردم مقدمه 6" سوالات فوق پیش آمده است. امید است با خواندن کتاب اشکانیان شما سوالات بی جواب مانده ای نماند. باز هم با سپاس از راهنمایی های شما. خانم پرنیان حامد.
نظر انوش راوید: همانگونه که بارها نوشته ام بسیاری از ایرانیها برابر با اصول انبوه سازی قرن 20 عادت کرده اند، فوری و بدون تحقیق و تحلیل بپرسند و پاسخ دهند، آقای پور پیرار یا هوا دار ایشان، گویا خیلی عجله داشتند که پاسخ گویند، و حتی نتوانستند و وقت نکردند نگاهی به جلد کتاب: اسکندر تاریخ ایران، الکساندر یونانی نیست، بیاندازند، که در چند جای وبلاگ است، و ببینند پرنیان حامد، خانم هستند نه آقا، و ممکن است حرف های جدیدی داشته باشند. ایشان و بسیاری از ایرانیان مطابق معمول همان اندیشه قرن 20 فکر می کنند، علم همان است که گفته اند، و آنرا منجمد کرده و در چند نوشته بسته و تمام کرده اند. در واقع برای علم پایانی نیست، و آنچه که ما می دانیم اول آن است، بویژه در علم تاریخ و تاریخ و اجتماعی، هر آن ممکن است با کشف جدیدی، تحولی و دگرگونی پیش آید.
توجه ــ جای نظر شما عزیز: . . . . .
بخش دیگری از پرسش های بانو پرنیان حامد از آقای ناصر پور پیرار و پاسخ ایشان:
پاسخ آقای ناصر پور پیرار: آقای حامد. به ادرس زیر بروید. wwww.naria.ir
[B] و 300 یادداشت ایران شناسی بدون دروغ را از شماره 1 به بعد بخوانید. دقت کنید که این سایت با 4 عدد دبلیو باز می شود. در پایان سئوال بی جوابی نخواهید داشت.
[/B]

پرسش خانم پرنیان حامد: با سلام حضور محترم آقای ناصر پورپیرار
غرض از این مزاحمت تنها تبادل نظر و تحصیل علم برای پیشرفت و بیان و اشاعه ی واقعیات تاریخ و فرهنگ کشورمان می باشد و اینجانب هیچ عمدی در ایرادگیری یا توهین به شما ندارم اما با کمال تاسف پس از مطالعه وب لاگ شما, نه تنها به سوالات این حقیر پاسخی داده نشد که سوالات بیشمار دیگری نیز پدیدار شد از شما تقاضا دارم علاوه بر سوالات مطرح شده بالا حداقل به دو سوال زیر نیز پاسخ گویید.
[B]1 ــ شما با کوشش فراوان سعی در رد خاندان هخامنشی در ایران کردید , لاجرم افرادی چون کوروش, داریوش و خشایارشا در نظریه شما وجود خارجی ندارند, سپس خود می فرمایید به زمان خشایارشا هخامنشی (از کجا آمد؟) که زن یهودی داشته است یهودیان به ایران حمله کرده و اثری از ایرانیان باقی نگذاشتند. نظر شخص شما در مورد این ضد و نقیض چیست؟ [/B]
(اسناد شما برای رد کتیبه های هخامنشی در تخت جمشید متاسفانه قابل قبول نیست شما به طور مثال با بزرگ کردن عکسی که آقای پور ترک در اختیارتان گذاشته اند سایه های اصلی عکس که بیانگر کتبیه آن است, بدون توجه به سایه ای که از ستون مقابل روی این کتیبه است, و بدون توجه به دوربین و لنزی که قبل از سال 1300 این عکس با آن گرفته شده است, و بدون توجه به مقدار گلی که قبل از حفاری و تمیز کاری بر روی این کتیبه بوده است آن را با عکس امروزی که در آفتاب کامل و لنز عالی و ... گرفته شده است مقایسه می کنید! یا بفرمایید برای مرمت سرستونی که کنده شده و متاسفانه یکی از کتیبه ها هم روی آن است, سنگ و سیمان 2500 سال پیش را از کجا بیاورند که خط نیفتد! و .....)
2 ــ شما در مقاله های: مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بینقاب، ۱۹ ,20 , 21 , 22 ,23 ,24 در نهایت تاسف با توهین بی مورد به اساتید ایران! از جمله مرحوم ایرج افشار, مرحوم مجتبی مینوی و .... با به در و تخته زدن ثابت فرمودید که شاهنامه به دستنویس فردوسی در جهان موجود نمی باشد. بفرمایید: دستنویس اصلی رخداد پوریم, در کدام موزه جهان است؟
دستنویس تورات توسط حضرت موسی, دستنویس انجیل توسط حضرت عیسی, دستنویس قران توسط حضرت محمد (ص) در کدام موزه می باشد؟ آیا می خواهید وجود این پیامبران را به علت نبودن اصل نوشته آنان رد کنید ؟ در کتاب قران از وجود افرادی چون ذولقرنین , اصحاب کهف .... در منطقه ای که شما خالی از سکنه نام بردید سخن به میان است ! در این جا توجه به قران ندارید, چند سطر بعد قران را به سندیت می آورید! نظر شخصی خود را در مورد اینهمه ضد و نقیضی که خواننده در مقالاتتان دچار آن می شود بفرمایید؟ فردوسی و شاهنامه اش مزخرف و دروغ و ساخته یهودیان! تاریخ بلعمی, تاریخ طبری, آثارالباقیه ابوریحان بیرونی, تاریخ مسعودی, بندهش, نوشته های راویان عرب و .......... ببخشید اینها همه دیوانه بودند که همان تاریخ را هی تکرار کرده اند؟ آقای پورپیرار آیا واقعا در مرام یک پژوهش گر است که فرضیه خود را با توهین به دیگران ابراز کند؟ خانم پرنیان حامد
نظر انوش راوید: در گفتمان های تاریخی برای تنویر افکار عمومی هیچ مطلبی نباید پنهانی باشد، بلکه باید همه در اینترنت منتشر شود، تا جوانان با هوش متخصص ایرانی بتوانند سبک کارها و روش های تاریخ نویسی را بسنجند و مدل های انبوه سازی قرن 20 را کنار بگذارند، و دید جدید بیابند.
پاسخ هوادار آقای پور پیرار: با سلام خدمت آقای حامد! (می بینید من چه قدر بی سوادم خانم پرنیان؟!)
به حضور شما عارضم که از دیدار نوشته شما خیلی خوشحال شدم. همان طور که گوشه وبلاگ باید موجود باشد، نوشته ام که من آقای پورپیرار نیستم ، این وبلاگ نه متعلق به ایشان ولی در خدمت ایشان است و به همین دلیل، نوشته شما برای ایشان ارسال گردیده است که احتمالا چنین پاسخی خواهید شنید که:
«پاسخ:
آقای حامد. به ادرس زیر بروید.
wwww.naria.ir.
و 300 یادداشت ایران شناسی بدون دروغ را از شماره 1 به بعد بخوانید. دقت کنید که این سایت با 4 عدد دبلیو باز می شود. در پایان سئوال بی جوابی نخواهید داشت.»
و برای اینکه خیال همه راحت شود، اضافه می کنم که از عناصر مطرود و ملعون و منفوری هستم که مهر آنوسی را بر پیشانی من با تمام قدرت کوبیده اند!
اما با این همه، حقیقت را با هیچ چیز معاوضه نمی کنم و انصافا و عقلا باید به شما همان جوابی را بدهم که خود آقای پورپیرار در همین پستی که برای آن نظر نوشته اید، داده اند و بار دیگر من باب تاکید، فاقا قرار داده ام. از آنجا که خیلی به یهودای اسخریوطی علاقه دارم، دوست دارم همچنان خائن به آرمان ها شمرده شوم، بنابراین با سوابق جسته و گریخته ای که از شما در ذهن دارم، دوستانه به شما پیشنهاد می کنم به طور کلی درگیر این مباحث نشوید، به زندگی و کسب و کار خود بپردازید و قید آقای پورپیرار و نظریاتش را بزنید که هیچ امیدی به ارشاد ایشان توسط کسی نیست و ما چند نفری که بیکار هستیم، از زور بیکاری، کار برای خودمان درست کرده ایم! یکبار گفتم کورش ... ، بلافاصله آقای پورپیرار فرمودند کدام کورش؟! کورش کیه اصلا؟! (جرات ندارم بقیه را بنویسم!)
حال شما در مقدمه کتابتان که در وبلاگ هایتان موجود است، نوشته اید:
شخصی که در تاریخ ایران با نام اسکندر از او یاد شده است, نه تنها یونانی نیست, بلکه یک ابر مرد تاریخ ایران , از نژاد مادها و مذهب میترائی بوده است, که همچون دیگر دلاوران ایرانی, رستم, اسفندیار, گیو, کی خسرو (هوخشتره), کورش کبیر ... از افتخارات این مرز و بوم می باشد.
واویلا! در همین وبلاگ حقیر، ببینید که چه یادداشت هایی در مورد شاهنامه نوشته شده؟!! اصلا فاجعه است! ردیه پشت ردیه، گاف گیری پشت گاف گیری، ...! اصلا فردوسی از سر تا پا، گلاب گیری و آفتابه گیری شده و هنوز هم آب آن خشک نشده! در مورد حافظ هم همین طور است! سعدی که نگو! اصلا برایش کتاب نوشته به اسم مگر این پنج روزه! می بینید؟ بدتر از همه، رنگ جلد آن کتاب است! سیاه!
من موکدا به شما و دیگر دوستانی که چنین سوالات پایه ای و بنیانی دارند و معلوم است که یا کتابهای ایشان را اصلا نخوانده اند و یا بعد از نیمه شب تا طلوع آفتاب خوانده اند، پیشنهاد می کنم بیخیال آقای پورپیرار شوید، به جواب درستی برای این بهانه ها نخواهید رسید و فاصله های فیمابین، عمیق تر و وسیع تر از آن چیزی است که حتی تصور شود! همین پاسخ من به شما، گویای همه چیز هست وبلکه بیشتر! مثلا همین یک یادداشت را هم از آقای پورپیرار بخوانید تا بدانید که او، چگونه فردی است! (خداوند به او خیر کثیر عنایت کند و ما را در صراط مستقیم قرار دهد) :

http://purpirar.blogsky.com/pages/jezyeh/

مخصوصا چند پاراگراف آخر! و بعد با پاراگرافی که از شما نقل کرده ام، مقایسه کنید! تهوع آور نیست؟!

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پاسخ متقابل خانم پرنیان حامد: باسلام
چنانچه پاسخ آقای پورپیرار به حدس شما اینگونه خواهد بود به ایشان بفرمایید :
1.صحت گفته شما در از میان رفتن ایلام به هم کاری کوروش اول هخامنشی به سندیت دو کتاب شاهنامه فردوسی و ایلیاد هومر آشوری ( و نه یونانی) تایید می شود که متاسفانه شما هر دو کتاب را رد کرده اید .
2. آنکه شما دائما از او سخن می گویید نه داریوش هخامنشی است و نه پسرش . این شخص فردی با نام یا لقب گشتاسپ است که به سندیت نوشته های یاد شده حامی یهودیان بوده است . کاش یک بار هم که شده به تاریخ مکتوب ایران (شاهنامه فردوسی , تاریخ بلعمی , تاریخ طبری , ابوریحان بیرونی .....) رجوع می کردید و برای مردم از هم آنچه که می پذیرند در تایید سخنانتان سند می آوردید ! یا کاش با یک مطالعه کوچک نژاد مو بور و چشم آبی کاسهای ایرانی را که حداقل 4000 سال است در شمال ایرانند را به بی ناموسی پیوند با رومی که اصلا ایتالیا نبوده و همان مدائن خودمان است نمی کشاندید .
3. اگر از مقدمه کتاب خودم برایم سندیت می اورید کاش آن را تا خط آخر مطالعه می فرمودید :
کورش کبیر هخامنشی , البته از بزرگترین افتخارات این مرز و بوم است , اما او نیز همچون فردوسی , ابوریحان بیرونی , بلعمی, طبری ... , شما و من , وارث و حافظ فرهنگ و تمدن بزرگی بود که از گذشتگانی همچون جمشید , رستم, گیو , کی خسرو (پدر بزرگ او) و هزاران دلاور و شخصیت تاریخ ایران ,که متاسفانه ما آنان را افسانه انگاشتیم , به او رسیده بوده است . اگر هرودوت یونانی را پدر تاریخ جهان گفته اند ! خود هرودوت میگوید : " به گفته ایرانیان که در تاریخ تبحر دارند" ماخذ تاریخ هرودوت تاریخ ایران است . ودریغا که ما ایرانیان تاریخ واقعی جهان را که به همت بزرگانی چون فردوسی , ابوریحان بیرونی , بلعمی, طبری..... در دسترس ماست افسانه پنداشتیم , و از یاوه های مفسرین تاریخ یونان و اروپا برای خود تاریخی جدید خلق کرده , به هیچ افتخار می کنیم !
کاش به یکی دو سوال در این وبلاگ نگاهی می کردید:
پرسش: آیا نوشتن عیلام درست است؟ پرسش: در کتاب استر آمده خشایارشا چند هزار ایرانی را کشت، و در ادامه تاریخ آمده که اسکندر برای انتقام به پارس حمله کرد. ...
4. کاش به جای تصور جواب سربالا دادن به دختر بچه ی تازه از فرنگ آمده ‍! به مریدانتان می آموختید که یکی از راه های کسب علم و پیشرفت سوال و جواب مودبانه می باشد و نیازی نیست که با فحش بر روی وبلاگ دیگری از شما دفاع کنند اینجا میدان جنگ نیست !
به نصیحت شما من می روم پی کار و زندگی خودمما را به خیر شما را به سلامت. پرنیان حامد
پاسخ هوادارآقای ناصر پور پیرار:
با سلام، دوست عزیز، بارها و بارها مکررا به شما گفته شده است که مجموعه 8 جلدی تاملی در بنیان تاریخ ایران نوشته آقای ناصر پورپیرار را بخوانید و سپس یادداشت های ایشان تحت عنوان ایران شناسی را بخوانید و آنگاه ما جهت پاسخ در خدمتیم. ولی شما یا نخوانده اید و یا خوانده اید و عمدا مزاحم می شوید. اصلا شما چرا از خود ایشان مستقیما نمی پرسید؟! ضمن اینکه ایشان نیازی به دفاع ما هم ندارند!
کامنت شما را تایید کردم تا آیندگان ببینند که چه کسانی خاک در چشم حقیقت می پاشند و می کوشند با یاوه بافی، توهمات اذهان مشوش ملهم از تریاک و بنگ را در قالب جملات زیبای بی بها، وقت دیگران را تلف کنند. با گفتن شما را به خیر و ما را به سلامت که البته از نظر ادبی هم غلط است، خود را طلبکار جلوه ندهید و از تکنیک فرار رو به جلو استفاده نکنید.


.............................................................................
نظر خانم پرنیان حامد: آقای راوید همانگونه که مشاهده می فرمایید امکان هیچگونه تبادل علمی با آقای ناصرپورپیرار میسر نمی باشد. با توجه به تناقض های موجود در فرضیه ارائه شده ایشان بدون جواب صریح و رسمی ایشان به سوالات مطرح شده گفتار ایشان هیچگونه ارزش و سندیت علمی و تاریخی ندارد و قابل قبول نمی باشد . با توجه به پاسخ های غیر علمی و به دور از نزاکت اجتماعی از سوی این فرقه از شما تقاضا دارم مرا از این مهم معاف بفرمایید و این فرقه را در خیال واهی کشف حقیقت با جعل اسناد و عوام فریبی با سیاست ضد و نقیض و توهین به اساتید و بزرگان ایران به حال خود بگذارید.

نظر انوش راوید: با سپاس از این تبادل نظرات، امیدوارم ادامه و گسترش پیدا کند، و همه عزیزان در این بحث شرکت کنند.
پاسخ
#27

شگفتا !!
این کتاب استر یهودیان که هیچ بزرگترش که تلمود هست اگه نوشته های تلمود رو بخوانید بعضی جاهاش میمیرید از خنده بعضی جاهاش خونتون به جوش میاد و بعضی جاهاش خیلی خیلی ببخشید از ترس خودتان را خیس می کنید!
یه نفر الان داره یه گوشه ای با خوندن خبر های اینچنینی غیرت دینیش به جوش میاد، قرینه توی ذهنش به دست میاد و از به لیست دشمنی ها از خیبر تا فلسطین، این ماجرا رو هم اضافه می کنه، از اون بدتر توی دور تسلسل تئوری توطئه فراماسون و یهودیت و … میوفته !
پاسخ
#28

به تازگی به خاطر این داستان مورد حملات ددمنشانه ای قرار گرفته ام. الان میرم جواب دندان شکن میدهم بهشان.
پاسخ
#29

Persepolis نوشته: این کتاب استر یهودیان که هیچ بزرگترش که تلمود هست اگه نوشته های تلمود رو بخوانید بعضی جاهاش میمیرید از خنده بعضی جاهاش خونتون به جوش میاد و بعضی جاهاش خیلی خیلی ببخشید از ترس خودتان را خیس می کنید!
هیچ کدام از دیگری بزرگتر یا کوچکتر نیست. کتاب استر بخشی از کتاب‌های مقدس یهودی است که مجموعاً تناخ نامیده میشود ، تلمود هم oral Torah است.

Tanakh - WiKi

Oral Torah - WiKi

"A Land without a People for a People without a Land"


پاسخ
#30

Theodor Herzl نوشته: هیچ کدام از دیگری بزرگتر یا کوچکتر نیست. کتاب استر بخشی از کتاب‌های مقدس یهودی است که مجموعاً تناخ نامیده میشود ، تلمود هم oral Torah است.

Tanakh - WiKi

Oral Torah - WiKi

بزرگ یا کوچک بودنش فرقی نمی کند اصل سخن چیز دیگریست که گفته شد! البته شما اگر در ایران درس خوانده باشید یهودیان را با کتاب تلمود معرفی می کنند مثل زرتشتیان که با کتاب اوستا و مسلمانان با قرآن و مسیحیان با انجیل.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 4 مهمان