05-12-2013, 09:38 PM
Ouroboros نوشته: عجیب و جالب است که من هیچ دنت را نمیشناسم و از چیزی نخواندهام!البته نظرها میتواند بسته به علایق شخصی میزان آشنایی و تخصص در فلسفه و فرگشت و... میتواند متفاوت باشد،من ولی بازی او با مفاهیم را دوست دارم و تا آنجا که خواندهام به ایده هایش علاقمند هستم،البته فیلسوف ذهن است بیشتر و این گرایش او به علم با توجه به وضع و سابقه فلاسفه در جا ماندن و بی اعتنایی و ضدیت با آن بنظر من نکته مثبت اوست.اگر فرصت کردی بخوانی و نظرات و نقدت را بر استفاده او از فرگشت و داروینیسم بگویی که بسیار ممنون میشوم البته.
یک بار تلاش کردم اما نثری بسیار ملالآور و «داستانسرایانه» دارد و بیشتر از فیلسوف علم به نظر «طرفدار علم» میآید. آیا چیزی را از دست دادهام؟
Ouroboros نوشته: بله سمت که قطعا دارد و آنهم بقای اصلح و سپس تولید مثل است، یعنی جاندار اینست که تا ابد و به هر قیمتی زنده بماند، اگر نشد برود سراغ بهترین گزینهی بعدی: تولید مثل. پیچیدگی، هوشمندی، زیبایی، سرعت، گوناگونی و ... همگی عوارض فرعی این دو رانه هستند و در ۹۹٪ مواقع تاثیر خاصی بروی آنها نداشتهاند، همینطور برپایهی جهشهای کور رخ دادهاند و هرکدام از این هیولاهای جدید(لعنت به این واژه)کمتر عجیبالخلقه بوده و عوامل خودویرانگر کمتری داشته، برمبنای آن دو انگیزش اصلی شانس بالاتری برای بقا پیدا کرده. خلاصه اگر برگدید به نقطهی تقریبا صفر مطلق از منظری فرگشتیکی بهتر آن میبود که ما تک سلولی و در اعماق اقیانوس باقی میماندیم و اینکه نماندیم یا دست خدا بوده، یا شانس کور و ساده.
Ouroboros نوشته: به نظر بدرد بحث با خداباوران میخورد تا بحث علمی دربارهی چگونگی رخ دادن فرگشت و چیز چندانی به دانش ما اضافه نمیکند، طرفداران گولد از طرفداران داوکینز در اینباره سختگیرتر هستند و همان اندک هدفمندی که داروینیسم سنتی برای تکامل قائل میشود را هم رد و تخطئه میکنند. به هرحال من نسبت به ایدهی حرکت پلهپله در برابر ایدهی «هیولای نخستین» در تکامل بیطرف هستم و هنوز شواهد کافی برای پذیرفتن یکی بطور قطعی را پیدا نکردهام. حرکت آهستهآهسته دست بالا «یکی» از انواع معتبر رخ دادن دگرگونیها در جانداران است که میتوان ادعا کرد ارزش عینی نداشته و نقش بسیار ناچیزی در آنچه برپایهی انتخاب طبیعی باقی مانده ایفا کرده: آنها که توسط انتخاب طبیعی دارای برتری برجستهای نسبت به دیگر گونههایی که منقرض شدهاند بودهاند قطعا آنقدر متفاوت بودهاند که بتوان آنها را همان «هیولای اولیه» خواند.
اصل مطلب هم دقیقا همینجاست،این ایده هیولای مفید یا کاملا برخلاف فرگشت و داروینیسم و سنتز مدرن و... بنظر میرسد یا تنها همان حرکت گام بگام است که مقیاس زمانی آن جابجا شده،در مورد حیاتی بودن شانس و حتی موتور محرک بودن آن هم باز سخنی نیست،الگوریتم اتفاقا از همین شانس میتواند حداگثر استفاده را بکند و میتواند بسیار هم بی نظم باشد و وابسته به شرایط ولی آنچه مهم است این است که در آن ایجاد یکسری خصایص از برخی دیگر در آم محتملتر هستند،تفاوت مانند تفاوت مهارت است در برابر شانس در حالی که شانس میتواند در بسیاری جاها بگوییم یک مسابقه فوتبال مثلا حرف بزند و ما بدانیم بسیاری جاها اتفاقات بر اساس شانس میافتند ولی باز هم سخن از مهارت بی معنی نخواهد بود.
درباره جبر ژنتیکی هم یکبار مختصری گفتی امیر جان ،آنرا هم بشکافی خوب خواهد بود.
راستی در آن کتاب گولد در برابر داوکینز در پایانش معرفی منابع بسیار خوبی در پایان هر فصل یافتم ولی نمیدانم کتابهایش را کجا میشود پیدا کرد،تورنتی چیزی برای کتابهای اینکونه بیولوژییک سراغداری امیر جان؟
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound