نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داروینیسم
#10

عجیب و جالب است که من هیچ دنت را نمی‌شناسم و از چیزی نخوانده‌ام!
یک بار تلاش کردم اما نثری بسیار ملال‌آور و «داستان‌سرایانه» دارد و بیشتر از فیلسوف علم به نظر «طرفدار علم» می‌آید. آیا چیزی را از دست داده‌ام؟

Russell نوشته: همینطور در حوزه‌هایِ انسانی مانند اخلاق، معنی،زبان و... نظرت چیست؟


درباره‌ی نقش فرگشت در روانشناسی انسان(و دیگر حوزه‌های مطروحه)یک پرسش بسیار مهم وجود دارد که می‌تواند تکلیف ما را یک بار برای همیشه مشخص بکند: «آیا مغز انسان از منظر ژنتیکی آنقدر مشخص‌شده هست که بتواند ماژولهای تکاملی داشته باشد»، که پاسخ آن هنوز مشخص نیست. ما «می‌دانیم» که مثلا مدار عصبی کرمهای لوله‌ای کاملا از نظر ژنتیکی مشخص‌شده است، اما وقتی کار به مغز پستانداران می‌رسد تفکیک میان فاکتورهای ژنتیکی و پلاستیسیتی وابسته به کنشگری جاندار بسیار دشوارتر می‌شود و به نظر می‌رسد ترکیبی درهم‌تنیده از هر دو عامل نقش برجسته‌ای ایفا می‌کنند و مثلا عوامل ژنتیکی «بستر لازم» برای طرح‌بندی مدار را فراهم می‌کنند و سپس پلاستیسیتی وابسته به کنشگری این طرح‌بندی را بازنویسی و دگرگون می‌کند. حال اینکه چقدر از پروسه‌ی دوم وابسته به عوامل ژنتیکی/فرگشتیکی‌ست را فعلا هیچ جور نمی‌توان بازشناخت و باید منتظر پیشرفتهای جدیدتری در این رابطه شد

با آنچه که اکنون می‌دانیم وابسته دانستن چیزهای حتی سطحی و ابتدایی مثل ترس از عنکوب یا ارتفاع را به ماژولهای تکاملی(و اینکه «ما از بوی غذای گندیده بدمان می‌آید چون انتخاب طبیعی آنها که بدشان نمی‌آمده را نابود کرده» و گزاره‌های مشابه)هیچ بنیان علمی ندارد و هرگز نمی‌توان با قطعیتی قابل قبول ادعا کرد رفتارهایی چنین فوق‌تخصصی با ژنها مشخص‌شده هستند یا نه، پس هرچه هست، حتی در چنین مرحله‌ی ابتدایی و ساده‌ای، حدس و گمان ساده است و ولو اینکه واقعا حدس و گمان قدرتمندی هم باشد تا وقتی ژن اختصاصی را برای آن پیدا نکرده‌ایم اینهم تزی‌ست در میان تزهای دیگر(مثلا این توضیح که ترس و نفرت به تقویت حافظه کمک می‌کنند و روشهایی هستند برای بادگیری سریع‌تر، که بسیار بیش از آنچه تصور بکنید هم مدرک برای آن هست).

اینکه «ترسیدن از عنکبوت» ژن خاصی داشته باشد هم راستش به نظر من اندکی مسخره می‌آید، یعنی مکانیزم آنچه ممکن است رخ بدهد و درباره‌ی آن صحبت کردیم که سندی برای آن نیست هم از آنچه مردم گمان می‌کنند احتمالا بسیار متفاوت خواهد بود و آنچه برای یافتن هست و هنوز آنرا نیافته‌ایم حساسیت ژنتیکی ما برخی امضاهای ملکولی خاص(مثل بو و مزه‌ی شیرین)یا حرکات بصری مشخص(مثل خزیدن و جهیدن)است که خیلی بیشتر از آنچه باید غیرتخصصی و کور هستند(یعنی اینکه ما ژنتیکی برنامه‌ریزی شده‌ایم که هرچه می‌خزد بترسیم، خواه مار واقعی باشد، خواه یک تکه پلاستیک، و از هرچه بوی تلخی می‌دهد بیزار و هراسان باشیم، خواه شربت مسکن باشد، خواه غذای یک ماه مانده و فاسد شده). ذکر این ماجرا مهم است چون اینکه ما «برنامه ریزی شده‌ایم تا از عنکبوت بترسیم» و ... اغلب به این تصور در عوام منجر می‌شود هر کدام از اینها لابد یک خاستگاه ژنتیکی منحصربفرد و تخصصی‌شده دارند که ما آنها را می‌شناسیم.

Russell نوشته: از طرف دیگر بنظرت جهتمندی فرگشت بکدام سمت است و آیا سمتی دارد؟
بالاخره فرگشت به تنوع بسیار بیشتر گونه‌ها انجامیده حتی اگر رانه خاصی بجز شانس برای گسترش نباشد (از آنجا که حرکت به سوی سادگی بیشتر ممکن نیست ناچار باید به سمت پیچیدگی در تولید گونه‌هایِ جدید حرکت شود) باز هم خلق موجودات هوشمندی چون انسان (جدا از تقدیر الهی و ...) بنوعی میتواند دارای توضیح باشد،موتور این تنوع میتواند بدون قطعیت خاص و تنها تنوع بیشتر با کمک شانس باشد ولی آیا نمیشود گفت که هوشمندی بیشتر (وقتی توسط شانس به آن رسیدیم) در فضای طراحی برتری معنا داری دارد؟

بله سمت که قطعا دارد و آنهم بقای اصلح و سپس تولید مثل است، یعنی جاندار اینست که تا ابد و به هر قیمتی زنده بماند، اگر نشد برود سراغ بهترین گزینه‌ی بعدی: تولید مثل. پیچیدگی، هوشمندی، زیبایی، سرعت، گوناگونی و ... همگی عوارض فرعی این دو رانه هستند و در ۹۹٪ مواقع تاثیر خاصی بروی آنها نداشته‌اند، همینطور برپایه‌ی جهشهای کور رخ داده‌اند و هرکدام از این هیولاهای جدید(لعنت به این واژه)کمتر عجیب‌الخلقه بوده و عوامل خودویرانگر کمتری داشته، برمبنای آن دو انگیزش اصلی شانس بالاتری برای بقا پیدا کرده. خلاصه اگر برگدید به نقطه‌ی تقریبا صفر مطلق از منظری فرگشتیکی بهتر آن می‌بود که ما تک سلولی و در اعماق اقیانوس باقی می‌ماندیم و اینکه نماندیم یا دست خدا بوده، یا شانس کور و ساده.

Russell نوشته: راستی درباره نگاه الگریتمی به انتخاب طبیعی و همینطور این نگاه دنت و داوکینز در تمثیل ارگانیسم‌ها و ژن ها به کتابخانه مندل و حرکت در آن چیست؟

به نظر بدرد بحث با خداباوران می‌خورد تا بحث علمی درباره‌ی چگونگی رخ دادن فرگشت و چیز چندانی به دانش ما اضافه نمی‌کند، طرفداران گولد از طرفداران داوکینز در اینباره سخت‌گیرتر هستند و همان اندک هدفمندی که داروینیسم سنتی برای تکامل قائل می‌شود را هم رد و تخطئه می‌کنند. به هرحال من نسبت به ایده‌ی حرکت پله‌پله در برابر ایده‌ی «هیولای نخستین» در تکامل بی‌طرف هستم و هنوز شواهد کافی برای پذیرفتن یکی بطور قطعی را پیدا نکرده‌ام. حرکت آهسته‌آهسته دست بالا «یکی» از انواع معتبر رخ دادن دگرگونی‌ها در جانداران است که می‌توان ادعا کرد ارزش عینی نداشته و نقش بسیار ناچیزی در آنچه برپایه‌ی انتخاب طبیعی باقی مانده ایفا کرده: آنها که توسط انتخاب طبیعی دارای برتری برجسته‌ای نسبت به دیگر گونه‌هایی که منقرض شده‌اند بوده‌اند قطعا آنقدر متفاوت بوده‌اند که بتوان آنها را همان «هیولای اولیه» خواند.
پاسخ


پیام‌های این موضوع
داروینیسم - توسط Russell - 05-09-2013, 06:42 PM
داروینیسم - توسط Russell - 05-10-2013, 01:22 PM
داروینیسم - توسط Ouroboros - 05-10-2013, 02:47 PM
داروینیسم - توسط Russell - 05-10-2013, 07:36 PM
داروینیسم - توسط Ouroboros - 05-11-2013, 02:51 AM
داروینیسم - توسط Russell - 05-11-2013, 10:04 AM
داروینیسم - توسط undead_knight - 05-12-2013, 11:38 AM
داروینیسم - توسط undead_knight - 05-12-2013, 12:41 PM
داروینیسم - توسط Russell - 05-12-2013, 01:15 PM
داروینیسم - توسط Ouroboros - 05-12-2013, 04:22 PM
داروینیسم - توسط Russell - 05-12-2013, 09:38 PM
داروینیسم - توسط Ouroboros - 05-13-2013, 06:55 PM
داروینیسم - توسط Russell - 05-14-2013, 04:28 PM
داروینیسم - توسط Ouroboros - 05-17-2013, 03:28 AM
داروینیسم - توسط Russell - 05-17-2013, 03:44 AM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان