05-11-2013, 02:51 AM
Russell نوشته: 4-این هم البته نکته جالبیست که برای من هم جالب بود،البته از طرف دیگر اگر انسان را با تاثیر تازه و عظیمش به معادله اضافه کنیم بسیار جالب است.مثلا همینکه میزان سهم زیست توده انسان در زمین از 10000 سالی پیش تا کنون از کمتر از 1% به بالای 98% رسیده هم آنطرف ماجراست. البته من نتیجه از آن را در نعیین رانه فرگشتی متوجه نشدم،خوب این گستردگی در فضای طراحی میتواند بنظرم باعث انقراض یا حتی رقابتی با موجودات ساده نشود چرا که رقابت و انتخابی بین انسان و باکتری نباید آنچنان باشد چرا که انتخاب در گونههایِ نزدیک رخ میدهد که منابع مشنرک برای رقابت داشته باشتد اگر درست متوجه شده باشم،که احتمال دارد نه چندان کمی هست که اشتباه متوجه شده باشم البته ؟!!
شما در نظر نمیگیرید که رقابت میان انسان و باکتری شاید نباشد اما میان اولین یوکاریوتها با پروکاریوتهای موجود قطعا بوده، تصور بکنید ما دو جاندار داریم بنامهای b و c که در موقعیت a زندگی میکنند. اکنون جاندار c ویژگی بدست میآورد که در شرایط a او را نسبت به b در موقعیت برتری قرار میدهد، تصور اینکه این پروسه چند صد میلیارد بار تکرار شده بدون آنکه این «برتری» به انقراض کامل جاندار b بیانجامد به مراتب ناممکنتر است از تصور اینکه فرگشت فاقد هدفمندی بوده. از گولد نقل است که استافیلوکوک اورئوس جانداریست با ساختاری بسیار سادهتر از انسان اما موفقیتی به مراتب درجات بیشتر، زیرا طبق قاعده در دومین هدف فرگشت(تولید مثل بیشتر)به مراتب موفقتر از ما بوده. این ایده که انتخاب طبیعی ما را به تغییر برای زنده ماندن واداشته با این واقعیت که موجودات فاقد آن تغییرات به مراتب درجات موفقتر هستند در تضاد قرار میگیرد و ما را به دردسر میاندازد.
Russell نوشته: 2-من کتاب ایده خطرناک داروین را هم در همینباره خواندم و در واقع بسیاری از آنچه در ذهنم است اکنون از نقد دنت به گولد در اینباره است مخصوصا در فصل 10،و البته نقد تند گولد به کتاب که آنرا اولترا داروینیسم دانسته برایم جالب است.همانطور که گفتم بیشتر جذابیت بحث برای من (باوجود جالب بودن خود بیولوژی البته در خودش) نتایج فلسفی آن است.اینکه چگونه قرار است تفاوت آهنگ گونهزایی قرار است باعث "انقلاب" در فرگشت شود را متوجه نشدم ،در جای خود جالب است ولی بگمانم همانطور که دنت میگوید همه اینها قابل اجماع و اصلاح با داروینیسم هستند ،نه انقلاب.
انقلاب در توقف پیشرفت است، اینکه «نبرد سلاحها»(که داوکینز شیفتهی آنست و از هیچ فرصتی برای اشاره به آن دریغ نمیورزد)در اکثریت مطلق تاریخ حیات بسیار ناچیز و کماثر بوده. بله تحت داروینیسم قابل برسیست اما مستلزم تغییرات گستردهای در نوع نگرش به برخی باورهای تثبیت شده خواهد بود، و انقلاب شاید به اندازهی حرکت از «خلقتباوری به تکامل» برجسته نباشد اما با سنجهی امروزی ما بسیار مهم خواهد بود. البته که تعادلنقطهای هرگز جایگزین انتخاب طبیعی نیست، یک زیرمجموعه از توضیح موجود برای گونهزایی در داروینیسم روز محسوب میشود، اما این بدفهمی عامدانهی مشتی خداپرست است که گمان میکنند گولد راه فراریست برای نپذیرفتن فرگشت و صحبت دربارهی آن اینجا دلیلی ندارد. تعادل نقطهای دگرگونی مهمیست در این.
Russell نوشته: در کل اما من هم احساسم این است که این دو دیدگاه با هم جمع پذیر هستند،مثلا انتخاب در مرحله گونه وقتی برخلاف انتخاب در مرحله ژن نباشد منافاتی با آن نباید داشته باشد (آنچنان که انتخاب گروهی دارد) و همینطور اختلاف بر سر گراجوالیسم اختلاف بر سر آهنگ تغییر است ولو حتی بخش زیادی از آن در نوسان هم باشد باز هم باید این دو دیدگاه با هم جمع پذیر باشند چون هر دو درست بنظر میرسند.
احتمال هم دارد که هرکدام دربارهی بخشی از فرگشت حیات صحت داشته باشند، این چیزی بجز اثبات عینی تعادل نقطهای نیست.
Russell نوشته: مساله جالب دیگر البته بنظرم تاثیر اینها بر علوم انسانی و فلسفه است،مثلا همین امکان بحث بر تاثیر فرگشت بر ذهن و فرهنگ است،یا ریشه اخلاق و... ،گولد با سوشیوبیولوژی مشکل اساسی دارد و حتی آنرا دارای مقاصد بد هم میداند در حالی که بگمانم نتیجه تعادل منقطع و اینها نباید چنین نتایجی را بدهد.
گولد البته مارکسیست بود و این در بدبینی او به زیستجامعهشناسی بیتاثیر نبود، اما این اتهام که او منتقد محور گرفتن انتخاب طبیعی به عنوان رانهی اصلی فرگشت بود چون با نگاه ایدئولوژیک او به جهان تطابق نداشت و میخواست راهحل جایگزینی پیدا بکند اتهام سخیفیست که ادوارد ویلسون با بیاخلاقی نفرتانگیزی که ویژگی اصلی شخصیت منحوس اوست به گولد بست. به راستی که تاکنون آدمی از این موجود رذلتر و چندشآورتر در جهان علم وجود نداشته! اما با اینهمه من با وجود نقرتی که از ویلسون دارم و علاقهای که گولد، با نقد او از تعمیم بیولوژی به انسان و برسی جایگاه و کنشگری انسان به عنوان موجودی تحت رانههای فرگشتیک خود هیچ همنگر نیستم.