09-26-2012, 08:23 AM
بزارید یه خاطره بگم(این خنده زیاد توام با ذوقه قابل توجه الیس)
خاطره بر میگره به دوران دبیرستان(سال اول ) و درس کذایی و تنفر اور تعلیمات اجتماعی
تازه مد شده بود برای مدارس صندلی های فایبر گلاس نو میخریدن و توی کلاس ها میزاشتن
من هم امتحان هایی رو که بلد نبودم مطالبشو روی دسته صندلی با مداد نوکی مینوشتم چون به جز از فاصله 30 سانتی اصلا مطالب قابل مشاهده نبود و بعد از امتحانم یه کف دست میکشیدم روش همشون پاک میشدن
امتحان میان ترم تعلیمات اجتماعی
زنگ قبل از امتحان کل صندلیمو از دستش گرفته تا نشیمنگاه پر کردم از تقلب
زنگ تفریح خورد رفتم بیرون و اومدم که دیدم هم کلاسی های دیوس (در مرحله اول) و حسود(در مرحله دوم)
دستشونو کشیدن روی تقلبا و پاک کردن همه رو
گفتم چرا این کارو کردید ......(فحش)
گفتن این طوری نمیشه که تو به همین راحتی تقلب بکنی و نمره بیاره و ما نمره نیاریم
گفتم پس چی کار کنم؟
گفتن یا باید تقلباتو روی کاغذ بنویسی یا نمیزاریم تقلب کنی
خلاصه توی نیم ساعت هر چی میتونستم تقلب نوشتم روی کاغذ
برگه امتحانی ها که پخش شد کاغذ های تقلب رو گذاشتم زیر برگه امتحانی که معلوم نباشه
معلم بین صندلی ها قدم میزد و هر چه قدر که به من نزدیک تر میشد ضربان قلب و ادرنالین میرفت بالا اصن یه وضی
خلاصه رسید بالای سرم و توقف کرد
همون لحظه بود که خودم فهمیدم به خاطر اینکه کاغذ برگه امتحانی شفاف هست کاغذ های تقلب زیرش معلومه
دیگه چیزی نفهمیدم
فقط یه احساس سوزش و سردی پشت گردنم حس کردم
همراه با چکو لگد که حوالم میشد همراه با فحش
خلاصه که اون امتحان رو افتادیم به همین راحتی
خاطره بر میگره به دوران دبیرستان(سال اول ) و درس کذایی و تنفر اور تعلیمات اجتماعی
تازه مد شده بود برای مدارس صندلی های فایبر گلاس نو میخریدن و توی کلاس ها میزاشتن
من هم امتحان هایی رو که بلد نبودم مطالبشو روی دسته صندلی با مداد نوکی مینوشتم چون به جز از فاصله 30 سانتی اصلا مطالب قابل مشاهده نبود و بعد از امتحانم یه کف دست میکشیدم روش همشون پاک میشدن
امتحان میان ترم تعلیمات اجتماعی
زنگ قبل از امتحان کل صندلیمو از دستش گرفته تا نشیمنگاه پر کردم از تقلب
زنگ تفریح خورد رفتم بیرون و اومدم که دیدم هم کلاسی های دیوس (در مرحله اول) و حسود(در مرحله دوم)
دستشونو کشیدن روی تقلبا و پاک کردن همه رو
گفتم چرا این کارو کردید ......(فحش)
گفتن این طوری نمیشه که تو به همین راحتی تقلب بکنی و نمره بیاره و ما نمره نیاریم
گفتم پس چی کار کنم؟
گفتن یا باید تقلباتو روی کاغذ بنویسی یا نمیزاریم تقلب کنی
خلاصه توی نیم ساعت هر چی میتونستم تقلب نوشتم روی کاغذ
برگه امتحانی ها که پخش شد کاغذ های تقلب رو گذاشتم زیر برگه امتحانی که معلوم نباشه
معلم بین صندلی ها قدم میزد و هر چه قدر که به من نزدیک تر میشد ضربان قلب و ادرنالین میرفت بالا اصن یه وضی
خلاصه رسید بالای سرم و توقف کرد
همون لحظه بود که خودم فهمیدم به خاطر اینکه کاغذ برگه امتحانی شفاف هست کاغذ های تقلب زیرش معلومه
دیگه چیزی نفهمیدم
فقط یه احساس سوزش و سردی پشت گردنم حس کردم
همراه با چکو لگد که حوالم میشد همراه با فحش
خلاصه که اون امتحان رو افتادیم به همین راحتی