09-12-2013, 10:51 PM
عبور مرغ از خیابان از دید گاههای مختلف؟!!!
چرا مرغ از خیابان رد شد؟
ارسطو: طبیعت مرغ اینست که از خیابان رد شود.
موسی: و آنگاه پروردگار از آسمان به زمین آمد و به مرغ گفت "به آن سوی خیابان برو" و مرغ چنین کرد و پروردگار خشنود همی گشت.
مارکس: مرغ باید از خیابان رد می شد، این از نظر تاریخی اجتناب ناپذیر بود.
خاتمی: چون می خواست با مرغهای آن طرف خیابان گفتگوی تمدنها بکند.
ریاضیدان: مرغ را چگونه تعریف می کنید؟
شاگرد تنبل: والا آقا به خدا همین الآن می دونستیم ها... آقا یه دقه...
نیچه: چرا که نه؟
فروید: اصولاً مشغول شدن ذهن شما با این سؤال نشان می دهد که به نوعی عدم اطمینان جنسی دچار هستید، آیا در بچگی شصت خود را می مکیدید؟
داروین: طبیعت با گذشت زمان مرغ را برای این توانمندی رد شدن از خیابان انتخاب کرده است.
همینگوی: برای مردن، در زیر باران.
اینشتین: رابطه ی مرغ و خیابان نسبی است.
سیمون دوبوار: مرغ نماد زن و هویت پایمال شده ی اوست. رد شدن از خیابان در واقع کوشش بیهوده ی او در فرار از سنتها و ارزشهای مردسالارانه را نشان می دهد.
پاپ اعظم: باید بدانیم که هر روز میلیونها مرغ در مرغدانی می مانند و از خیابان رد نمی شوند، توجه ما باید به آنها معطوف باشد، چرا همیشه فقط باید درباره ی مرغی صحبت کنیم که از خیابان رد می شود؟
صادق هدایت: از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده بود، غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، بلکه بدتر.
خواننده ی آهنگهای آبدوغ خیاری: چرا رفتی مرغ جونم، دوستت دارم، دوستت دارم...
شیرین عبادی: نباید گمان کرد که رد شدن مرغ از خیابان به خاطر اسلام بوده است، در تمام دنیا پذیرفته شده که اسلام کسی را فراری نمی دهد.
روانشناس: آیا هر کدام از ما در درون خود یک مرغ نیست که می خواهد از خیابان رد شود؟
نیل آرمسترانگ: یک قدم کوچک برای مرغ، و یک قدم بزرگ برای مرغها.
حافظ : عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
کافکا: ک. به آن سوی خیابان کثیف رفت، مرغ این را دید و به سوی دیگر خیابان فرار کرد، ضمن اینکه به ک. نگاهی بی توجه و وحشتزده انداخت، این ک. را مجبور کرد که دوباره به سوی دیگر خیابان برود، تا مرغ را با حضور فیزیکی خود مواجه کند و دست کم او را به احترامی وادارد که باعث گریختن مجدد او شود، کاری که برای مرغ دست کم از نظر اندازه ی کوچک جثهاش دشوارتر می نمود.
بیل کلینتون: من هرگز با مرغ تنها نبودم.
فردوسی: بپرسید بسیارش از رنج راه، ز کار و ز پیکار مرغ و سپاه.
ناصرالدین شاه: یک حالتی به ما دست داد و ما فرمودیم از خیابان رد شود، آن پدر سوخته هم رد شد.
سهراب سپهری: مرغ را در قدمهای خود بفهمیم، و از درخت کنار خیابان، شادمانه سیب بچینیم.
طرفدار داستانهای علمی تخیلی: این مرغ نبود که از خیابان رد شد، مرغ خیابان و تمام جهان هستی را ۷ متر و ۲۰ سانتیمتر به عقب راند.
اریش فون دنیکن: مثل هر بار دیگر که صحبت موجودات فضاییست، جهان دانش واقعیات را کتمان می کند. مگر آنتنهای روی سر مرغ را ندیدید؟
جرج دبلیو بوش: این عمل تحریکی مجدد از سوی تروریسم جهانی بود و حق ما برای هر نوع اقدام متقابلی که از امنیت ملی ایالات متحده و ارزشهای دموکراسی دفاع کند محفوظ است.
سعدی: و مرغی را شنیدم که در آن سوی خیابان و در راه بیابان و در مشایعت مردی آسیابان بود، وی را گفتم: از چه رو تعجیل کنی؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگویم و اگر گویم انکار کنم.
احمد شاملو: و من مرغ را، در گوشههای ذهن خویش، می جویم. من، می مانم، و مرغ، می رود، به آن سوی خیابان. و من، تهی هستم، از گلایههای دردمند سرخ.
رنه دکارت: از کجا می دانید که مرغ وجود دارد؟ یا خیابان؟ یا من؟
لات محل: به گور پدرش می خنده! هیشکی نمی تونه تو محل ما از خیابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده. آی نفس کش!
بودا: با این پرسش طبیعت مرغانه ی خود را نفی می کنی.
پدرخوانده: جای دوری نمی تواند برود.
فروغ فرخزاد: از خیابانهای کودکی من، هیچ مرغی رد نشد.
رفسنجانی: اینجور نیست که مرغ از خیابان رد شده باشد، حالا بعضی از اشخاص یک چیزی گفتهاند و ممکن است این شبهه به وجود آمده باشد که چنین چیزی شده، اما بهرغم همه ی اینها امت اسلامی آمادگی کامل دارد و به امید خداوند در برابر این توطئهها مقاومت می کند.
ماکیاولی: مهم اینست که مرغ از خیابان رد شد، دلیلش هیچ اهمیتی ندارد، رسیدن به هدف، هر نوع انگیزه را توجیه می کند.
پاریس هیلتون: خوب لابد اونور خیابون یه بوتیک باحال دیده بود.
هیتلر: اگر اراده ی ما همچنان قوی بماند، مرغ را نابود خواهیم کرد! فولاد آلمانی از خیابان رد خواهد شد.
احمدی نژاد: خیابان و فناوری رد شدن از خیابان که کشورمان از آن برخوردار است حاصل رشد علمی جوانان ایران و حق ملت ایران است، ما به رد شدن از خیابان ادامه خواهیم داد، موج معنویت و بیداری در دنیای اسلام، به امید خدا به زودی این مرغ را از دامان دنیای اسلام پاک خواهد کرد.
فوتبالیست: آفساید بود آقا! ما هر چی به این داور گفتیم بیانصاف قبول نکرد.
کودک: میخواستش که به اون طرف خیابون برسه!
چرا مرغ از خیابان رد شد؟
ارسطو: طبیعت مرغ اینست که از خیابان رد شود.
موسی: و آنگاه پروردگار از آسمان به زمین آمد و به مرغ گفت "به آن سوی خیابان برو" و مرغ چنین کرد و پروردگار خشنود همی گشت.
مارکس: مرغ باید از خیابان رد می شد، این از نظر تاریخی اجتناب ناپذیر بود.
خاتمی: چون می خواست با مرغهای آن طرف خیابان گفتگوی تمدنها بکند.
ریاضیدان: مرغ را چگونه تعریف می کنید؟
شاگرد تنبل: والا آقا به خدا همین الآن می دونستیم ها... آقا یه دقه...
نیچه: چرا که نه؟
فروید: اصولاً مشغول شدن ذهن شما با این سؤال نشان می دهد که به نوعی عدم اطمینان جنسی دچار هستید، آیا در بچگی شصت خود را می مکیدید؟
داروین: طبیعت با گذشت زمان مرغ را برای این توانمندی رد شدن از خیابان انتخاب کرده است.
همینگوی: برای مردن، در زیر باران.
اینشتین: رابطه ی مرغ و خیابان نسبی است.
سیمون دوبوار: مرغ نماد زن و هویت پایمال شده ی اوست. رد شدن از خیابان در واقع کوشش بیهوده ی او در فرار از سنتها و ارزشهای مردسالارانه را نشان می دهد.
پاپ اعظم: باید بدانیم که هر روز میلیونها مرغ در مرغدانی می مانند و از خیابان رد نمی شوند، توجه ما باید به آنها معطوف باشد، چرا همیشه فقط باید درباره ی مرغی صحبت کنیم که از خیابان رد می شود؟
صادق هدایت: از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده بود، غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، بلکه بدتر.
خواننده ی آهنگهای آبدوغ خیاری: چرا رفتی مرغ جونم، دوستت دارم، دوستت دارم...
شیرین عبادی: نباید گمان کرد که رد شدن مرغ از خیابان به خاطر اسلام بوده است، در تمام دنیا پذیرفته شده که اسلام کسی را فراری نمی دهد.
روانشناس: آیا هر کدام از ما در درون خود یک مرغ نیست که می خواهد از خیابان رد شود؟
نیل آرمسترانگ: یک قدم کوچک برای مرغ، و یک قدم بزرگ برای مرغها.
حافظ : عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.
کافکا: ک. به آن سوی خیابان کثیف رفت، مرغ این را دید و به سوی دیگر خیابان فرار کرد، ضمن اینکه به ک. نگاهی بی توجه و وحشتزده انداخت، این ک. را مجبور کرد که دوباره به سوی دیگر خیابان برود، تا مرغ را با حضور فیزیکی خود مواجه کند و دست کم او را به احترامی وادارد که باعث گریختن مجدد او شود، کاری که برای مرغ دست کم از نظر اندازه ی کوچک جثهاش دشوارتر می نمود.
بیل کلینتون: من هرگز با مرغ تنها نبودم.
فردوسی: بپرسید بسیارش از رنج راه، ز کار و ز پیکار مرغ و سپاه.
ناصرالدین شاه: یک حالتی به ما دست داد و ما فرمودیم از خیابان رد شود، آن پدر سوخته هم رد شد.
سهراب سپهری: مرغ را در قدمهای خود بفهمیم، و از درخت کنار خیابان، شادمانه سیب بچینیم.
طرفدار داستانهای علمی تخیلی: این مرغ نبود که از خیابان رد شد، مرغ خیابان و تمام جهان هستی را ۷ متر و ۲۰ سانتیمتر به عقب راند.
اریش فون دنیکن: مثل هر بار دیگر که صحبت موجودات فضاییست، جهان دانش واقعیات را کتمان می کند. مگر آنتنهای روی سر مرغ را ندیدید؟
جرج دبلیو بوش: این عمل تحریکی مجدد از سوی تروریسم جهانی بود و حق ما برای هر نوع اقدام متقابلی که از امنیت ملی ایالات متحده و ارزشهای دموکراسی دفاع کند محفوظ است.
سعدی: و مرغی را شنیدم که در آن سوی خیابان و در راه بیابان و در مشایعت مردی آسیابان بود، وی را گفتم: از چه رو تعجیل کنی؟ گفت: ندانم و اگر دانم نگویم و اگر گویم انکار کنم.
احمد شاملو: و من مرغ را، در گوشههای ذهن خویش، می جویم. من، می مانم، و مرغ، می رود، به آن سوی خیابان. و من، تهی هستم، از گلایههای دردمند سرخ.
رنه دکارت: از کجا می دانید که مرغ وجود دارد؟ یا خیابان؟ یا من؟
لات محل: به گور پدرش می خنده! هیشکی نمی تونه تو محل ما از خیابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده. آی نفس کش!
بودا: با این پرسش طبیعت مرغانه ی خود را نفی می کنی.
پدرخوانده: جای دوری نمی تواند برود.
فروغ فرخزاد: از خیابانهای کودکی من، هیچ مرغی رد نشد.
رفسنجانی: اینجور نیست که مرغ از خیابان رد شده باشد، حالا بعضی از اشخاص یک چیزی گفتهاند و ممکن است این شبهه به وجود آمده باشد که چنین چیزی شده، اما بهرغم همه ی اینها امت اسلامی آمادگی کامل دارد و به امید خداوند در برابر این توطئهها مقاومت می کند.
ماکیاولی: مهم اینست که مرغ از خیابان رد شد، دلیلش هیچ اهمیتی ندارد، رسیدن به هدف، هر نوع انگیزه را توجیه می کند.
پاریس هیلتون: خوب لابد اونور خیابون یه بوتیک باحال دیده بود.
هیتلر: اگر اراده ی ما همچنان قوی بماند، مرغ را نابود خواهیم کرد! فولاد آلمانی از خیابان رد خواهد شد.
احمدی نژاد: خیابان و فناوری رد شدن از خیابان که کشورمان از آن برخوردار است حاصل رشد علمی جوانان ایران و حق ملت ایران است، ما به رد شدن از خیابان ادامه خواهیم داد، موج معنویت و بیداری در دنیای اسلام، به امید خدا به زودی این مرغ را از دامان دنیای اسلام پاک خواهد کرد.
فوتبالیست: آفساید بود آقا! ما هر چی به این داور گفتیم بیانصاف قبول نکرد.
کودک: میخواستش که به اون طرف خیابون برسه!
آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!