10-21-2013, 10:46 AM
فکر نکنم زیاد ربطی داشته باشه ها!
ماجرای این یارو رو میدونم.
این طرف مخالف فناوری مدرن و اینها بوده ظاهرا.
خب این چطوری چه ربطی به حرف من پیدا میکنه.
این طرف که میخواسته با دوتا عملیات تروریستی جلوی این روند رو بگیره، بنظرم احمقی روانی ای چیزی بوده! مریض شده بیچاره. نهایت از اون نابغه های دیوانه بوده.
در ضمن من درمورد قدرت بطور کلی صحبت میکنم. این قدرت هم بیشتر از نوع قدرتهای اصیل و درونی هست، نه انواع و نمودها و ساختارهای خارجی. یعنی مثلا اینکه ما ذهن دانشمند و قوی و تیزهوشی داشته باشیم، نه لزوما اینکه دنیای ما به این شکل باشه، نه شاید یک ذهن واقعا باهوش روش طبیعی تر زندگی رو درست تر تشخیص بده.
بعدم بهرحال ما الان داریم در این دنیا زندگی میکنیم و نمیتونیم تغییرش بدیم. بهمون تحمیل شده، خوب یا بد، درست یا نادرست. پس قدرت تطبیق با این دنیا و استفاده کردن از فرصت هاش هم یک هنره که میتونیم به نفع خودمون استفاده کنیم.
من کاری هم با کلیت و توده و این حرفا ندارم. از بعد شخصی صحبت میکنم. فقط به فکر خودم هستم. به دیگران اعتمادی ندارم. شاید من آدم خودخواهی هستم! بهرحال همینطوری حال میکنم!!
در کل در این لینک و مطلبی که انداختی وسط شخصا ارتباط و استدلال و سند خاصی که با نظریات و تجربیات من مرتبط باشه نمیبینم. اگر فکر میکنی اینطور نیست، روشنتر و دقیقتر توضیح بده چطور و کجاش!
کلی گویی و مبهم گویی نکن.
پناه بردن به کلی گویی و مبهم گویی و انداختن وظیفهء حل مسئله مجددا بر دوش طرف مقابل، کار اصولی و درستی نیست. ابتدا صورت سوال و ادعا باید بقدر کافی واضح و دقیق بشه.
این طرف هم فکر نمیکنم از قدرت بدش میامده. نه؟
خودش اگر قدرتش رو داشت میتونست جامعه رو تغییر بده. ولی این قدرت رو نداشت. غیر از اینه؟
من میگم آدم اینقدر قدرت داشته باشه که حداقل بتونه از خودش محافظت کنه و خودش رو تعالی بده.
درمورد دیگران آدم نمیتونه همینطور نظر و میل خودش رو، بدون رضایت اونا، تعمیم بده.
جامعه خودش دوست داره به هر سمتی بره. وظیفهء ما صرفا آگاهی رسانی و ایفای نقش و وظیفهء شخصی خودمونه. جامعه مال کسی به تنهایی نیست که بخواد توش اعمال نظر شخصی بکنه به تنهایی.
ماجرای این یارو رو میدونم.
این طرف مخالف فناوری مدرن و اینها بوده ظاهرا.
خب این چطوری چه ربطی به حرف من پیدا میکنه.
این طرف که میخواسته با دوتا عملیات تروریستی جلوی این روند رو بگیره، بنظرم احمقی روانی ای چیزی بوده! مریض شده بیچاره. نهایت از اون نابغه های دیوانه بوده.
در ضمن من درمورد قدرت بطور کلی صحبت میکنم. این قدرت هم بیشتر از نوع قدرتهای اصیل و درونی هست، نه انواع و نمودها و ساختارهای خارجی. یعنی مثلا اینکه ما ذهن دانشمند و قوی و تیزهوشی داشته باشیم، نه لزوما اینکه دنیای ما به این شکل باشه، نه شاید یک ذهن واقعا باهوش روش طبیعی تر زندگی رو درست تر تشخیص بده.
بعدم بهرحال ما الان داریم در این دنیا زندگی میکنیم و نمیتونیم تغییرش بدیم. بهمون تحمیل شده، خوب یا بد، درست یا نادرست. پس قدرت تطبیق با این دنیا و استفاده کردن از فرصت هاش هم یک هنره که میتونیم به نفع خودمون استفاده کنیم.
من کاری هم با کلیت و توده و این حرفا ندارم. از بعد شخصی صحبت میکنم. فقط به فکر خودم هستم. به دیگران اعتمادی ندارم. شاید من آدم خودخواهی هستم! بهرحال همینطوری حال میکنم!!
در کل در این لینک و مطلبی که انداختی وسط شخصا ارتباط و استدلال و سند خاصی که با نظریات و تجربیات من مرتبط باشه نمیبینم. اگر فکر میکنی اینطور نیست، روشنتر و دقیقتر توضیح بده چطور و کجاش!
کلی گویی و مبهم گویی نکن.
پناه بردن به کلی گویی و مبهم گویی و انداختن وظیفهء حل مسئله مجددا بر دوش طرف مقابل، کار اصولی و درستی نیست. ابتدا صورت سوال و ادعا باید بقدر کافی واضح و دقیق بشه.
این طرف هم فکر نمیکنم از قدرت بدش میامده. نه؟
خودش اگر قدرتش رو داشت میتونست جامعه رو تغییر بده. ولی این قدرت رو نداشت. غیر از اینه؟
من میگم آدم اینقدر قدرت داشته باشه که حداقل بتونه از خودش محافظت کنه و خودش رو تعالی بده.
درمورد دیگران آدم نمیتونه همینطور نظر و میل خودش رو، بدون رضایت اونا، تعمیم بده.
جامعه خودش دوست داره به هر سمتی بره. وظیفهء ما صرفا آگاهی رسانی و ایفای نقش و وظیفهء شخصی خودمونه. جامعه مال کسی به تنهایی نیست که بخواد توش اعمال نظر شخصی بکنه به تنهایی.