12-16-2013, 05:16 PM
Russell نوشته: خدا که خودش ذهن و ایده و اینهاست؛ هر چه هست، فرای زمان است و مادی نیست و خودش خودش را نیافریده.و البته اندیشهیِ جهانهایِ دیگر (بدون محمد و رفقا) بدهنش رسیده ولی از میان آنها بهترین را خلق کرده.اینچیزی هم که میگویی تضاد بین جبر و اختیار خدا بیشتر بنظر میرسد نه اینکه خدا قبل از خلق محمد لازم بوده آنرا خلق کند و پارادوکس مرغ و تخم مرغ.میدانیم خدا همیشه بهترین را خلق میکند ولی این بری از نقص بودن خودش با اختیار خدا متضاد بنظر میرسد (نمیتوانسته دنیایی جز این (مثلا بدون محمد) خلق کند چراکه آنوقت عملش بینقص نبوده).
ساختن: دگراندن مادهیِ هستومند به چهرهیِ دلخواه
آفریدن: از نیستی پدیدآوردن هستی.
آفریدن: از نیستی پدیدآوردن هستی.
یک نویسنده نسکی را مینویسد, چون یکی از کاراکترهایِ داستان را بسیار میدوسد = سازش
یک آفریدگار جهانی را میآفریند, چون یکی از جاندارانِ جهان اش را بسیار میدوسد = همچنان, سازش
یک آفریدگار جهانی را میآفریند, چون یکی از جاندارانِ جهان اش را بسیار میدوسد = همچنان, سازش
برای نویسنده, بود و نبود اندیشهیِ یک کاراکتر از بیرون است کاراکتر از خود اش, ولی
برای آفریدگار بود و نبود جاندار و بود و نبود اندیشهیِ جاندار, هر دو از خود اش.
اگر آفریدگار جهان را آفریده چون محمد را دوست داشته, پس دیگر آفریدگار
نیست, چون اندیشهیِ محمد (که دیرتر شده باشندهیِ محمد) را خودش نیافریده.
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns