انقلاب اسلامی به وضوح ادامه راه مصدق و هوادارنش در برچیدن سیستم پادشاهی بود. اکثریت رهبران و جنبشگران انقلاب 57 به نحوی با مصدق و جریانات وابسته به اون مرتبط اند. از چپی ها و مارکسیست ها و توده ای ها که روزنامه هاشون در خلال سال های 1331 و 1332 دربس در خدمت دولت مصدق بود گرفته تا خود ملیون.
نکته اینجاست که اساسن چرا مصدق خواستار نابودی نظام پادشاهی بود؟ آیا اصلن اینطور بود یا اینکه این فقط ژست سیاسی یا فرار به جلو برای پوشش گذاشتن بر مساله نفت بود؟ این بخش از تحلیل میرفطروس جالبه:
نقل قول:دکتر مصدّق که رضاشاه و رزم آرا و دیگران را بخاطر چنین سیاستی، «خیانتکار» نامیده بود، اینک خود، در زیرِ سنگِ آسیابِ شرایط و در ورطه ای از عصَبیّت ها و احساسات و عوام پسندی و حفظ «وجاهت ملّی»، می کوشید تا راهی به ساحل عافیت بیابد. مصدّق که مسئلهء مالی با شرکت نفت ایران و انگلیس را به یک مسئلهء سیاسی تبدیل کرده بود، اینک با بُن بست یا شکست در «جنگ خارجی» (مذاکرات نفت)، جنگ داخلی (مبارزه با شاه و مخالفان سیاسی خود) را برجسته کرده بود.
اصولن مساله مصدق مساله ی پادشاهی نبود. مصدق کسی بود که در زمان به قدرت رسیدن رضا شاه و در خلال رای مجلس موسسان و شورای ملی برای انحلال سلسله قاجاریه و تاسیس سلسله پهلوی، برای ماندن احمدشاه تلاش های بسیار کرده بود. مصدق احمدشاه رو شاه وطن پرست نامیده بود. ضمن اینکه خود مصدق با عنوان مصدق السلطنه از سران و شاهزادگان قاجار بوده. دکتر مصدق هتا وقتی که فکر جمهوریت در خلال نخست وزیری رضا خان گسترده شد دفاعی از او نکرد. اصولن فکر مخالفت با پادشاهی زمانی در مصدق قوت گرفت که مساله نفت به سرانجامی نمیرسید و مصدق برای حفظ وجهه خود مجبور بود دست به کاری بزنه تا نفت فراموش بشه.
این احتمال زمانی قوت میگیره که بدونیم اعمال افراطی و ضد قانونی دکتر مصدق در همین دوران شدت گرفته بود. اعمالی مثل کسب اختیار قانون گذاری از مجلس برای مدت 6 ماه یا انحلال غیرقانونی مجلس شورای ملی و سنا. یا کسب عنوان فرماندهی کل قوا از پادشاه برخلاف قانون اساسی. جالب اینجاست که وی همون مجلس هفدهم که انتخاباتش به دست دولت مصدق انجام شد و اکثریت کرسی های اون رو هوادارن جبهه ملی اشغال کرده بودند رو هم بر نتابید و دست به انحلالش زد. تازه همین انحلال غیرقانونی هم به خاطر سرپوش گذاشتن بر یک کار غیرقانونی دیگه بود. در شرایطی که کشور بیش از دو سال بود که در مضیقه به سر میبرد و در بسیاری شهرها در این مدت حکومت نظامی برقرار بود و عایدی دولت از نفت به صفر رسیده بود و دولت با کمک مستقیم امریکا زنده و سر پا بود، (بله دولت مصدق امریکا رو دوست صمیمی خود میدونست و امریکا سالانه ده ها میلیون دلار به دولت مصدق کمک مستقیم میکرد) مصدق برای جبران کسری بودجه خود بطور محرمانه مبلغ 312 میلیون تومان اسکناس بی پشتوانه چاپ کرد. این کار خلاف قانون و بدون مصوبه مجلس اکنون میتونست برای مصدق مایه دردسر و هتا استیضاح بشه. چرا که حسین مکی از هواداران سابق و همرزمان جبهه ملی، اکنون از طرف مجلس شورای ملی به عضویت هیات نظارت بر اندوخته اسکناس درآمده بود:
نقل قول:« بطوری که شنیده ام و در بعضی از جراید هم منتشر شده است، آقای نخست وزیر از انتخاب این جانب به سِمتِ نظارت بانک ملی خیلی عصبانی هستند. علّت عصبانیّت ایشان خیلی واضح است، زیرا از دو حال خارج نیست، یا دولت اسکناسِ اضافی منتشر کرده یا نکرده است. اگر منتشر کرده باشد بیم آن دارد که اگر من از آن مسئله خبردار شوم، ملّت ایران را در جریان خواهم گذاشت. پس لابد فعل و انفعالی صورت گرفته که دولت از انتخاب من تا این حد نگران است.» (روزنامــهء اطلاعات، ۶ مرداد ۳۲، به نقل از موحّد، ج ۲، ص ۷۶۱)
چقدر این اعمال مصدق برای من و شما آشناست؟ آیا احمدی نژاد هم چنین بی قانونی ها و اعمال بدعت آمیزی انجام نداده؟ آیا ج.ا در سرسختی خود در مساله هسته ای و برباد دادن میلیاردها دلار نفتی و سوزاندن فرصت ها مشابه دولت مصدق عمل نکرده؟ آیا ج.ا هم مانند دولت مصدق از ترس بر باد رفتن شعارهای خودش و ترس از عقب نشینی لجاجت نمیکنه؟
به هر حال، انحلال مجلس برای سرپوش گذاشتن روی مساله چاپ محرمانه اسکناس و سپس درافتادن با دربار و تغییر موضوع از مساله نفت به مساله حکومت، روش مصدق برای فرافکنی و انحراف اذهان بود. وگرنه چه نیازی بود که به شاه جوان و بی تجربه ای که دقیقن در نقش پادشاه مشروطه فرو رفته بود حمله بشه؟ شاه جوان در خلال 12 سال اولیه سلطنت خودش کمترین نقشی دز مسائل سیاسی داشت. این درست همان چیزی بود که حدود 50 سال قبل مبارزان مشروطه خواستارش بودند. مصدق با دخالت در امور دربار، قطع بودجه دربار، کسب اختیارات فوق العاده و امتیازات فراقانونی، اسباب دیکتاتوری سال های بعد محمدرضا رو فراهم کرد. این مصدق و جبهه ملی بود که با محمدرضا یاد داد که اگر بصورت منفعل و قانونی سلطنت کنه، احتمالن با اخراج از کشور روبرو میشه. دکتر فاطمی یار وفادار مصدق و تئوریسین بسیاری از اعمال فراقانونی او در روز 25 مرداد 1332 تلگرافی به همه سفارت خانه های ایران میزنه و دستور میده که سفارت حق استقبال از محمدرضا رو نداره و او از سلطنت خلع گردیده. با کدام مصوبه مجلس موسسان؟ کدام مجلس موسسانی اصلن تشکیل شده در شرایطی که مجلس شورای ملی خودش منحل هست؟
رفتار محمدرضا شاه در اون زمان برعکس دکتر مصدق ولی بسیار قانونی و قابل قبول بود. هندرسون سفیر امریکا در ایران در تلگراف های خودش به واشنگتن مینویسه که شاه به هیچ وجه مایل به عزل مصدق بصورت دستوری نیست و ترجیح میده این کار از طریق مجلس انجام بشه. البته مصدق با انحلال مجلس و فراهم کردن دوره فطرت، راه رو برای عضل خودش از نخست وزیری به دست شاه فراهم کرد. در صورت نبود مجلس شاه بی نیاز از کسب موافقت مجلس میتونه به صورت دستوری به عزل و نصب وزراء بپردازه. این اتفاق البته مسبوق به سابقه هم بود و چندین بار در دوران احمدشاه این اتفاق افتاده بود. البته مصدق در پاسخ هشدار دکتر سنجابی مبنی بر این احتمال، اشاره میکنه که شاه فرمان عزل مرا نمیدهد به فرض هم بدهد ما به او گوش نمیکنیم. توجه کنید که اشاره مصدق به قانونی یا غیرقانونی بودن این احتمال نیست بلکه میگه ما به اون گوش نمکنیم! مصدق هتا رسید فرمان عزل رو هم امضا کرده ولی پس از اون به گارد دستور داده که حاملین پیام (سرهنگ نصیری) بازداشت بشوند و از فردا در نشریات و روزنامه های خودشون و همچنین رادیو ملی گفتند که کودتا علیه دولت انجام شده!
همونطور که گفتم شاه مایل به تغییر نخست وزیر از راه غیرقانونی نبود و تا آخرین لحظه هم مذاکرات هندرسون با او درباره تغییر نخست وزیر از طریق فرمان یا کودتا به نتیجه نرسیده بود. به همین خاطر امریکا به فکر انجام کودتا هم افتاده بود که در این باره بعدن بیشتر صحبت خواهیم کرد. این بخش از کتاب میرفطروس رو مطالعه کنید:
انجمن پژوهشی ایرانشهر دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست (بخش هشتم)
نقل قول:* شاه، خطاب به هندرسون (سفیر وقت آمریکا در ایران): «من هرقدر که بخواهم قوی و قاطع باشم، نمی توانم برخلاف قانون اساسی و بر ضد جریان نیرومند احساسات ملّی، حرکت کنم».
نقل قول:* گزارش هندرسون: «شاه مایل نیست اقدامی برخلاف قانون اساسی انجام دهد. شاه در یک کودتا شرکت نمی کند».
نقل قول:* شاه: «حلّ مسئلة نفت با خودِ دکتر مصدّق آسان تر خواهد بود تا با جانشین او. چنین راه حلّی – حتّی اگر به ادامهء حکومت مصدّق منجر شود – باز، ارزشِ آنرا دارد که حداکثرِ تلاش در این راه بکار رود».
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]
خردگرایی و ایمان ستیزی