Russell نوشته: در این حساب جمع و تفریق Utilitarianist که من هم با آن تا اندازه زیادی هم عقیده ام مهم باز هم سوال است که کدام بهتر است؟
عشق و دوستی آیا بدون داشتن انگیزش تولید مثل ارزش دارند یا ندارند؟
و با توجه به اینکه عشق از قویترین احساسات انسانیست آیا به ریسکش میارزد یا نه.
از دید utilitarianistic یا سودمندگراییک، بایستی نگاه کرد که هدف و آماج هر خواسته و نیاز چیست و از کجا ریشه گرفته است.
عشق از دیدگاه کاربردی فرآیندی ساده است و بدون "زادوری (تولید مثل)" سودی ندارد، ولی دوستی فرآیندی بسیار پیچیدهتر است و نگرهی بازیها زیاد به آن پرداخته.
دوستی هم دو-سویه است و تنها زمانی کار میکند که هر دو سو به یک اندازه سود و زیان از رابطه ببرند. البته ما در لایه فرهنگی که در آن
زندگی میکنیم آن اندازه این سود و زیانها را پنهان کردهایم که تنها در تراز ناخودآگاه به آنها میاندیشیم، ولی در واقعیت همه دوستیها ریشه در آن دارد.
عشق هم دو-سویه است ولی هزینهبردار و تنها و تنها برای زادوری کاربرد دارد. اگر فرآیند بچهدار
شدن را از آن کم کنیم، تقریبا چیزی برای سود بردن از آن نمیماند، چرا که نه پایدار است، نه منطقی.
Russell نوشته: در واقع بنظر میرسه جواب همون جواب به آزمایش فکری Haydn and the oyster باشه:
You are a soul in heaven waiting to be allocated a life on Earth. It is late Friday afternoon, and you watch anxiously as the supply of available lives dwindles. When your turn comes, the angel in charge offers you a choice between two lives, that of the composer Joseph Haydn and that of an oyster. Besides composing some wonderful music and influencing the evolution of the symphony, Haydn will meet with success and honour in his own lifetime, be cheerful and popular, travel and gain much enjoyment from field sports. The oyster's life is far less exciting. Though this is rather a sophisticated oyster, its life will consist only of mild sensual pleasure, rather like that experienced by humans when floating very drunk in a warm bath. When you request the life of Haydn, the angel sighs, ‘I'll never get rid of this oyster life. It's been hanging around for ages. Look, I'll offer you a special deal. Haydn will die at the age of seventy-seven. But I'll make the oyster life as long as you like...’"
Roger Crisp (Mill on Utilitarianism, 1997)
احساسها و سهشهای آدمی به خودی خود بدرد نخورند. من فکر میکنم بالاترین و لذت بخشترین چیزی که در جهان داریم توانایی پردازش و
دریافت جهان باشد. به یاد دارم مزدک گرامی در جایی گفته بودند که شاید هدف جهان از فرگشت و آدمی تلاشی برای شناخت خودش باشد.
یک صدف دریایی هیچ فهمی از زندگی و خود ندارد و همانگونه که میبینیم، هیچ سهش و احساس خوبی همیشگی نیست و پایندگی ندارد.
هرچند درباره آزمایش فکری بالا من بعید میدانم کسی زندگی صدف را نابرگزیند.
.Unexpected places give you unexpected returns