05-01-2012, 08:02 PM
با درود بر تمامي دوستان اين نخستين پست منه و فكر كنم بسيار جالب باشه بگم من از طريق يك سايت مذهبي اينجا رو پيدا كردم!!
در اونجا با پخ از كاربرا مي خواستن بيان اينجا و به قول خودشون اسلام رو نجات بدن !
من بحث هايي اونجا داشتم كه در زير چند لينك از اونا قرار مي دم تا وضعيت تاسف بار مسلمون ها در مواجهه با عقل و منطق و علم رو بهتون نشون بدم
http://www.askquran.ir/thread30361-7.html
http://www.askquran.ir/thread27390.html
http://www.askquran.ir/thread30841-5.html
http://www.askquran.ir/thread30925-4.html
http://www.askquran.ir/thread30375-6.html
http://www.askquran.ir/thread30884-10.html
مي دونم مرتبط با موضوع تاپيك نبود ولي بزاريد به حساب جديد بودنم ولي به هر حال ديدن چنين جاهايي هم مي تونه بسياري از واقعيت ها رو به وضوح نشون بده
اما در مورد موضوع تاپيك به عقيده من بايستي ابتدا مشخص بشه منظور كدوم خدا هست ؟ اگه منظور خدايي هست كه اديان ابراهيمي تعريف مي كنن (گرچه خود اون ها هم تعاريف متفاوتي دارن) به نظر من با بررسي اديان و تجزيه تحليل اون ها به راحتي مي شه به پاسخ رسيد و همون طور كه در دويست سيصد سال اخير شاهد هستيم نقد هاي اساسي از اون اديان شده و حتي نشون داده شده كه علاوه بر اون كه وجود اون خدايان قابل قبول نيست بلكه چندان مطلوب هم نيست و اثار سوء اون ها بيشتر از اثار مطلوبشون هست با اين تفاسير همون طور كه مي بينيم گرايش به اين خدايان روند نزولي به خودش گرفته.
ولي مفهوم خدا محدود به خداي اديان نمي شه و براي مثال ما مي تونيم خدايي رو كه اسپينوزا تعريف مي كنه رو در نظر بگيريم كه من به شخصه به وجود چنين خدايي ترجيح مي دم ندانم گرايي رو پيش بگيرم كه فكر مي كنم همون طور كه وجود اون خدا در حاله اي از ابهامه لزوم اون هم همون طور هست .
مورد بعدي كه به نظر من مي تونه بيشترين ارتباط رو به اين تاپيك داشته باشه خدايي هست كه معلول ضعف و نياز انسان ها هست اون خدايي كه برخي افارد در مواجهه با ترس اون رو به ياد ميارن و بدين ترتيب ترسشون رو كاهش مي دن و بر اون غلبه مي كنن شايد بشه گفت اين چنين خدايي هست كه براي برخي لزوم وجودش غير قابل انكاره و نكته جالبي هم كه داره اينه كه برخي هم گرچه ظاهرا دين و خداي ديني رو پذيرفتن ولي در حقيقت خدايي كه بهش اعتقاد دارن خدايي هست كه بهش نياز دارن و اين خدا در بين چنين افرادي لزوما يكسان نيست و كاربردش در افارد مختلف متفاوته شايد در زمان هاي گذشته چنين خداياني بار حقيقي داشتن ولي امروزه با پيشرفت علم (به ويژه روان شناسي در اين مورد) نبود نمود واقعي چنين خداياني ثابت شده و لزوم چنين خداياني براي افراد در حد لزوم دوست خيالي دوران كودكي يا همسر خيالي مردي كهن سال هست كه به تازگي از دنيا رفته و اون مرد به همون ميزان وجود اون همسر (ولو خيالي كه در ذهن اون حقيقي هست) رو لازم مي دونه كه افرادي لزوم وجود خدارو
و شايد بشه گفت عامل مهمي كه در كنار انتقال مفاهيم دوران كودكي موجب حيات اديان شده همين مسئله اشتباه گرفتن خدايي هست كه فرد به دليل نياز اون رو مي افرينه با خدايي كه افريننده هست و به نظر من با قدرتمند شدن انسان ها (از جنبه رواني) لزوم چنين خدايي هم كم رنگ تر مي شه و فكر كنم روزي تعداد افرادي كه اين لزوم رو احساس مي كنن به قدري كم بشه كه مانند ساير بيماران رواني اقدام به درمان اون ها به عملي عادي تبديل بشه.
پست اولم بود كمي ،كاستي بود بگزاريد به حساب تازه كار بودن
در اونجا با پخ از كاربرا مي خواستن بيان اينجا و به قول خودشون اسلام رو نجات بدن !
من بحث هايي اونجا داشتم كه در زير چند لينك از اونا قرار مي دم تا وضعيت تاسف بار مسلمون ها در مواجهه با عقل و منطق و علم رو بهتون نشون بدم
http://www.askquran.ir/thread30361-7.html
http://www.askquran.ir/thread27390.html
http://www.askquran.ir/thread30841-5.html
http://www.askquran.ir/thread30925-4.html
http://www.askquran.ir/thread30375-6.html
http://www.askquran.ir/thread30884-10.html
مي دونم مرتبط با موضوع تاپيك نبود ولي بزاريد به حساب جديد بودنم ولي به هر حال ديدن چنين جاهايي هم مي تونه بسياري از واقعيت ها رو به وضوح نشون بده
اما در مورد موضوع تاپيك به عقيده من بايستي ابتدا مشخص بشه منظور كدوم خدا هست ؟ اگه منظور خدايي هست كه اديان ابراهيمي تعريف مي كنن (گرچه خود اون ها هم تعاريف متفاوتي دارن) به نظر من با بررسي اديان و تجزيه تحليل اون ها به راحتي مي شه به پاسخ رسيد و همون طور كه در دويست سيصد سال اخير شاهد هستيم نقد هاي اساسي از اون اديان شده و حتي نشون داده شده كه علاوه بر اون كه وجود اون خدايان قابل قبول نيست بلكه چندان مطلوب هم نيست و اثار سوء اون ها بيشتر از اثار مطلوبشون هست با اين تفاسير همون طور كه مي بينيم گرايش به اين خدايان روند نزولي به خودش گرفته.
ولي مفهوم خدا محدود به خداي اديان نمي شه و براي مثال ما مي تونيم خدايي رو كه اسپينوزا تعريف مي كنه رو در نظر بگيريم كه من به شخصه به وجود چنين خدايي ترجيح مي دم ندانم گرايي رو پيش بگيرم كه فكر مي كنم همون طور كه وجود اون خدا در حاله اي از ابهامه لزوم اون هم همون طور هست .
مورد بعدي كه به نظر من مي تونه بيشترين ارتباط رو به اين تاپيك داشته باشه خدايي هست كه معلول ضعف و نياز انسان ها هست اون خدايي كه برخي افارد در مواجهه با ترس اون رو به ياد ميارن و بدين ترتيب ترسشون رو كاهش مي دن و بر اون غلبه مي كنن شايد بشه گفت اين چنين خدايي هست كه براي برخي لزوم وجودش غير قابل انكاره و نكته جالبي هم كه داره اينه كه برخي هم گرچه ظاهرا دين و خداي ديني رو پذيرفتن ولي در حقيقت خدايي كه بهش اعتقاد دارن خدايي هست كه بهش نياز دارن و اين خدا در بين چنين افرادي لزوما يكسان نيست و كاربردش در افارد مختلف متفاوته شايد در زمان هاي گذشته چنين خداياني بار حقيقي داشتن ولي امروزه با پيشرفت علم (به ويژه روان شناسي در اين مورد) نبود نمود واقعي چنين خداياني ثابت شده و لزوم چنين خداياني براي افراد در حد لزوم دوست خيالي دوران كودكي يا همسر خيالي مردي كهن سال هست كه به تازگي از دنيا رفته و اون مرد به همون ميزان وجود اون همسر (ولو خيالي كه در ذهن اون حقيقي هست) رو لازم مي دونه كه افرادي لزوم وجود خدارو
و شايد بشه گفت عامل مهمي كه در كنار انتقال مفاهيم دوران كودكي موجب حيات اديان شده همين مسئله اشتباه گرفتن خدايي هست كه فرد به دليل نياز اون رو مي افرينه با خدايي كه افريننده هست و به نظر من با قدرتمند شدن انسان ها (از جنبه رواني) لزوم چنين خدايي هم كم رنگ تر مي شه و فكر كنم روزي تعداد افرادي كه اين لزوم رو احساس مي كنن به قدري كم بشه كه مانند ساير بيماران رواني اقدام به درمان اون ها به عملي عادي تبديل بشه.
پست اولم بود كمي ،كاستي بود بگزاريد به حساب تازه كار بودن