08-19-2016, 02:48 PM
این روزها اخبار بسیار تاسف باری به گوشمان میرسد. ..قتل عام، کشتار کودکان، اسارت زنان، چیدن سرها، قطع ید، مثله کردن ابدان،…آتش زدن انسان توسط پیروان ابوبکر بغدادی!(۱)
یکی از جنایات غیرقابل انکاری که اول خلیفه پیامبر اسلام ابوبکر بن ابی قحافه مرتکب شد و در آخرین لحظات زندگیاش از انجام آن سخت پشیمان گردید؛ کشتن «ایاس بن عبد الله»، معروف به فجائه سلمی بود که به طرز بسیار فجیع درحالی که او ندا میداد “أنا مسلم” و “شهادتین” بر زبان جاری میکرد زنده زنده در آتش سوزانده شد.(۲)
فجائه به جای جنگ با مرتدینی که حاضر به پذیرفتن خلافت ابوبکر نبوده و زکات مالشان را به نماینده ی خلیفه ی خدا در روی زمین نمیدادند به راهزنی مشغول شده بود؛ به اعتراف نصوص معتبر از جمله طبری او مسلمان بود و از زنادقه نبود. ابوبکر در آخرین لحظات عمرش از زنده سوزی و کشتن فجیع او احساس پشیمانی میکند، این رفتار نشان دهنده این است که وی دچار عذاب وجدان بوده است. خلیفه وظیفه داشت به جرمهای او رسیدگی و بر طبق دستور اسلام حد را بر او جاری کند. اگر جرم او سرقت بود، دستش را قطع و اگر مرتکب قتل شده بود، قصاصش میکرد. نه این که بدون محاکمه، او را زنده زنده در آتش بسوزاند!
سؤال این است که چگونه یک انسان میتواند دستور اعدام وحشیانه هم کیش و دین خود را صادر کند؟ آیا خلیفه بودن به او همچین جسارتی داده بود؟ یا کلام خدای مسلمانان؟
تا آخر این یادداشت همراه ما باشید.
سوگند ابوبکر به کشتن کسانی که زکات ندهند:
در کتاب بخاری (تصویر شماره ۱) از ابوهریره نقل شده که گفت:
۶۹۲۴ – حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُكَیْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّیْثُ، عَنْ عُقَیْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، أَنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّیَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَاسْتُخْلِفَ أَبُو بَكْرٍ، وَكَفَرَ مَنْ كَفَرَ مِنَ العَرَبِ، قَالَ عُمَرُ: یَا أَبَا بَكْرٍ، كَیْفَ تُقَاتِلُ النَّاسَ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: ” أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یَقُولُوا: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَمَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَقَدْ عَصَمَ مِنِّی مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ ”
۶۹۲۵ – قَالَ أَبُو بَكْرٍ: وَاللَّهِ لَأُقَاتِلَنَّ مَنْ فَرَّقَ بَیْنَ الصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ، فَإِنَّ الزَّكَاةَ حَقُّ المَالِ، وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِی عَنَاقًا كَانُوا یُؤَدُّونَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهَا…
منبع :صحیح البخاری ج ۴ص۲۷۹ و ۲۸۰،المؤلف: محمد بن إسماعیل البخاری الجعفی،المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر،الناشر: دار طوق النجاة القاهرة (مصورة عن السلطانیة بإضافة ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)،الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲هـ
وقتی ابوبکر تصمیم گرفت با اصحاب رده بجنگد، خلیفه دوم بر وی اعتراض كرد و گفت: چگونه میخواهی با مردم قتال کنی با اینکه پیغمبر فرمود: من مأمورم با كفار بجنگم تا اینكه اینها لاإله إلا الله بگویند و هر كس لا اله الا الله بگوید و مسلمان شود مال و جان او كاملاً در امان است مگر اینكه از حدّ اسلام و حدّ توحید بیرون رفته باشد؛ ولی ابوبكر گفت: قسم به خدا با هر كس كه بین نماز و زكات فرق بگذارد خواهم جنگید حتی اگر یك بزغالهای كه به پیغمبر میدادند و به من ندهند با او خواهم جنگید.
زنده سوزاندن إِیَاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ یَالِیلَ مشهور به فجائه
طبری در تاریخ خود(تصویر شماره ۲) می گوید:
قال السری قال شعیب عن سیف عن سهل وأبی یعقوب قالا كان من حدیث الجواء وناعر أن الفجاءة إیاس بن عبد یالیل قدم على أبی بكر فقال أعنی بسلاح ومرنی بمن شئت من أهل الردة فأعطاه سلاحا وأمره أمره فخالف أمره إلى المسلمین فخرج حتى ینزل بالجواء وبعث نجبة بن أبی المیثاء من بنی الشرید وأمره بالمسلمین فشنها غارة على كل مسلم فی سلیم وعامر وهوازن وبلغ ذلك ابا بكر فأرسل إلى طریفة بن حاجز یأمره أن یجمع له وأن یسیر إلیه وبعث إلیه عبدالله بن قیس الجاسی عونا ففعل ثم نهضا إلیه وطلباه فجعل یلوذ منهما حتى لقیاه على الجواء فاقتتلوا فقتل نجبة وهرب الفجاءة فلحقه طریفة فأسره ثم بعث به إلى أبی بكر فقدم به على أبی بكر فأمر فأوقد له نارا فی مصلى المدینة على حطب كثیر ثم رمی به فیها مقموطا قال أبو جعفر وأما ابن حمید فإنه حدثنا فی شأن الفجاءة عن سلمة عن محمد بن إسحاق عن عبدالله بن أبی بكر قال قدم على أبی بكر رجل من بنی سلیم یقال له الفجاءة وهو إیاس بن عبدالله بن عبد یالیل بن عمیرة بن خفاف فقال لأبی بكر إنی مسلم وقد أردت جهاد من ارتد من الكفار فاحملنی وأعنی فحمله أبو بكر على ظهر وأعطاه سلاحا فخرج یستعرض الناس المسلم والمرتد یأخذ أموالهم ویصیب من امتنع منهم ومعه رجل من بنی الشرید یقال له نجبة بن أبی المیثاء فلما بلغ أبا بكر خبره كتب إلى طریفة بن حاجز إن عدو الله الفجاءة أتانی یزعم أنه مسلم ویسألنی أن أقویه على من ارتد عن الإسلام فحملته وسلحته ثم انتهى إلی من یقین الخبر أن عدو الله قد استعرض الناس المسلم والمرتد یأخذ أموالهم ویقتل من خالفه منهم فسر إلیه بمن معك من المسلمین حتى تقتله أو تأخذه فتأتینی به فسار طریفة بن حاجز فلما التقى الناس كانت بینهم الرمیا بالنبل فقتل نجبة بن أبی المیثاء بسهم رمی به فلما رأى الفجاءة من المسلمین الجد قال لطریفة والله ما أنت بأولى بالأمر منی أنت أمیر لأبی بكر وأنا أمیره فقال له طریفة إن كنت صادقا فضع السلاح وانطلق معی إلى أبی بكر فخرج معه فلما قدما علیه أمر أبو بكر طریفة بن حاجز فقال اخرج به إلى هذا البقیع فحرقه فیه بالنار فخرج به طریفة إلى المصلى فأوقد له نارا فقذفه فیها فقال خفاف بن ندبة وهو خفاف بن عمیر یذكر الفجاءة فیما صنع … لم یأخذون سلاحه لقتاله … ولذاكم عند الإله أثام … لا دینهم دینی ولا أنا منهم … حتى یسیر إلى الصراة شمام …
منبع : تاریخ الطبری ج۳ ص۲۶۴ و ۲۶۵ المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن كثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: ۳۱۰هـ)، الناشر: دار التراث – بیروت، الطبعة: الثانیة – ۱۳۸۷ هـ، عدد الأجزاء: ۱۱ .
« مردی از بنی سلیم که به او فجائه گفته می شد نزد ابو بکر آمد. او أیاس بن عبد الله بن عبد یالیل ابن عمیرة بن خفاف نام داشت. به ابوبکر گفت: من مسلمانم و می خواهم با مرتدین جهاد کنم، من را کمک کن. ابو بکر نیز به او مرکب و سلاح داد. فجائه نیز به همراه مردی از بنی لاشرید به نام نجبة بن أبی المیثاء اموال مسلمانان و مرتدین را گرفتند و آنان که مخالفت کردند کشتند.
زمانی که خبر به ابو بکر رسد، به طریفة بن حاجز نوشت: همانا دشمن خدا فجائه نزد من آمد گمان می کرد مسلمان است و از من خواست تا او را در مقابل مرتدّین تقویت کنم، من نیز به او مرکب و سلاح دادم اما خبر قطعی به من رسیده که او به مسلم و مرتد متعرّض شده اموال آنان را می گیرد و آن کس که مخالفت کند می کشد. با مسلمانانی که نزد تو هستند به سوی او برو، او را بکش یا نزد من بیاور.
طریفة بن حاجز به سوی او رفت و زمانی که به او رسید، بین دو طرف تیر اندازی شد که در نتیجه نجبة بن أبی المیثاء به تیری کشته شد. فجائه نیز با دیدن تلاش مسلمانان به طریفه گفت: به خدا قسم تو اولی (برتر) از من نیستی تو امیر ابوبکری و من نیز امیر او هستم. طریفه جواب داد: اگر راست می گویی سلاحت را زمین بگذار و با من نزد ابوبکر بیا.
فجائه نیز با طریفه نزد ابوبکر آمد. زمانی که به ابوبکر رسیدند، ابوبکر به طریفة بن حاجز امر کرد و گفت: فجائه را به بقیع ببر و با آتش بسوزان.
عسقلانی در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابة(تصویر شماره ۳) می نویسد:
قال أبو عمر: مذكور فی الصّحابة، وذكر سیف أنه هو الّذی كتب إلیه أبو بكر فی قصة الفجاءة السّلمی، فسار طریفة فی طلبة حتى ظفر به طریفة، فأنفذه إلى أبی بكر فحرقه بالنّار، وكان طریفة وأخوه معن بن حاجر مع خالد بن الولید.
منبع : الإصابة فی تمییز الصحابة ج۲ص۲۸۵ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: ۸۵۲هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، الناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى – ۱۴۱۵هـ، عدد الأجزاء: ۸.بازنویسی شده از روی نسخه خطی موجود در دانشگاه الازهر مصر
ابن کثیر در کتاب البدایه والنهایه (تصویر شماره ۴) می نویسد:
وَاسْمُهُ إِیَاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ یَالِیلَ بْنِ عُمَیْرَةَ بْنِ خِفَافٍ من بنی سُلیم، قاله ابن إسحاق،وَقَدْ كَانَ الصِّدیق حرَّق الْفُجَاءَةَ بِالْبَقِیعِ فِی الْمَدِینَةِ، وَكَانَ سَبَبُهُ أنَّه قَدِمَ عَلَیْهِ فَزَعَمَ أنَّه أسلم، وَسَأَلَ مِنْهُ أَنْ یجهِّز مَعَهُ جَیْشًا یُقَاتِلُ بِهِ أَهْلَ الرِّدَّة، فجهَّز مَعَهُ جَیْشًا، فلمَّا سَارَ جَعَلَ لَا یمرُّ بِمُسْلِمٍ وَلَا مُرْتَدٍّ إِلَّا قَتَلَهُ وَأَخَذَ مَالَهُ، فلمَّا سَمِعَ الصِّدیق بَعَثَ وَرَاءَهُ جَیْشًا فردَّه، فلمَّا أَمْكَنَهُ بَعَثَ بِهِ إِلَى الْبَقِیعِ، فَجُمِعَتْ یَدَاهُ إِلَى قَفَاهُ وألقی فی النَّار فحرقه وهو مقموط.
{البدایة والنهایة ج۹ص۴۵۶ المؤلف: أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن كثیر القرشی البصری ثم الدمشقی (المتوفى: ۷۷۴هـ)، المحقق: علی شیری، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة: الأولى ۱۴۰۸، هـ – ۱۹۸۸م.}
پشیمانی و اعتراف ابوبکر از آتش زدن فجائه:
قال ابو بكر رضى الله عَنْهُ: أَجَلْ، إِنِّی لا آسَى عَلَى شَیْءٍ مِنَ الدُّنْیَا إِلا عَلَى ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی تَرَكْتُهُنَّ، وَثَلاثٌ تَرَكْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلاثٌ وَدِدْتُ أَنِّی سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَّا الثَّلاثُ اللاتِی وَدِدْتُ أَنِّی تَرَكْتُهُنَّ، فَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَكْشِفْ بَیْتَ فَاطِمَةَ عَنْ شَیْءٍ وَإِنْ كَانُوا قَدْ غَلَّقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ، وَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَكُنْ حَرَقْتُ الْفُجَاءَةَ السُّلَمِیَّ، وَأَنِّی كُنْتُ قَتَلْتُهُ سَرِیحًا أَوْ خَلَّیْتُهُ نَجِیحًا وَوَدِدْتُ أَنِّی یَوْمَ سَقِیفَةَ بَنِی سَاعِدَةَ
(تصویر شماره ۵)
منبع : تاریخ الطبری ج۳ ص۴۲۹،۴۳۰،۴۳۱ المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن كثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: ۳۱۰هـ)، الناشر: دار التراث – بیروت، الطبعة: الثانیة – ۱۳۸۷ هـ، عدد الأجزاء:۱۱.
ابوبكر بعدها از فرمانش درباره فجائه، سخت پشیمان شد و در بستر بیمارى -كه از آن برنخاست- مى گفت: مرتكب سه كار شده ام كه اى كاش آنها را انجام نداده بودم: اى كاش در خانه زهرا را نگشوده بودم، اگر چه آن در براى جنگ به روى من بسته شده بود. و اى كاش فجائه را به آتش نمى سوزانیدم، بلكه دستور مى دادم تا او را به طور معمول اعدام كنند و یا به زندانش مى افكندم. و اى كاش در سقیفه بنى ساعده امر خلافت را به گردن یكى از آن دو یعنى عمر یا ابو عبیده مى انداختم.
قرآن و خشونت
بی تردید عملکرد مومنان هر ایدئولوژی نشات گرفته از فرامین مقدس مآبانه ی آن است. یکی از درون مایه های قرآن تندی و خشونت های افراطی است. این مضامین در آیات بسیاری چون بقره آیه ۱۹۱، توبه آیه ۵، توبه آیه ۱۲، نساء آیه ۸۹، انفال آیه ۱۲، توبه آیه ۲۸، توبه آیه ۲۹، مائده آیه ۳۸، انفال آیه ۳۹، احزاب آیه ۶۱، توبه آیه ۱۲۳، محمد آیه ۴ و… به چشم میخورد. به عنوان مثال در سوره مائده آیه ۳۳ بیان میدارد:
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ.
سزاى كسانى كه با خدا و پیامبر او میجنگند و در زمین به فساد می كوشند، جز این نیست كه كشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یكدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
و یا در سوره انفال در آیات ۱۲ تا ۱۷ بیان میکند که خدا در دل کفار وحشت می اندازد پس فراز گردن ها را بزنید و هرکسی که به مخالفت برخیزد بر او سخت گرفته میشود و جزای کافران آتش سوزان است و در انتها خاطر نشان میکند که قلع و قمع کفار به دست شما نبوده است بلکه…:
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و شما آنان را نكشتید بلكه خدا آنان را كشت و چون [ریگ به سوى آنان] افكندى تو نیفكندى بلكه خدا افكند و بدین وسیله مؤمنان را به آزمایشى نیكو بیازماید قطعا خدا شنواى داناست
پر واضح است که امثال این آیات نیروی محرکه شقاوت و جنایات امثال ابوبکر و سایر مسلمین زمامدار بوده است، آیا بهتر نیست که دست از تعصبات مبهم برداریم؟
منابع:
۱- وقتی-آتش-زدن-خلبان-اردنی-اعراب-ر… اینجا را گلیک کنید.
۲- به نقل از شرح مواقف النفری/ شیخ عفیف الدین تلمسانی
ابوبکر انسانهارا میسوزاند
ابوبکر انسانهارا میسوزاند
یکی از جنایات غیرقابل انکاری که اول خلیفه پیامبر اسلام ابوبکر بن ابی قحافه مرتکب شد و در آخرین لحظات زندگیاش از انجام آن سخت پشیمان گردید؛ کشتن «ایاس بن عبد الله»، معروف به فجائه سلمی بود که به طرز بسیار فجیع درحالی که او ندا میداد “أنا مسلم” و “شهادتین” بر زبان جاری میکرد زنده زنده در آتش سوزانده شد.(۲)
فجائه به جای جنگ با مرتدینی که حاضر به پذیرفتن خلافت ابوبکر نبوده و زکات مالشان را به نماینده ی خلیفه ی خدا در روی زمین نمیدادند به راهزنی مشغول شده بود؛ به اعتراف نصوص معتبر از جمله طبری او مسلمان بود و از زنادقه نبود. ابوبکر در آخرین لحظات عمرش از زنده سوزی و کشتن فجیع او احساس پشیمانی میکند، این رفتار نشان دهنده این است که وی دچار عذاب وجدان بوده است. خلیفه وظیفه داشت به جرمهای او رسیدگی و بر طبق دستور اسلام حد را بر او جاری کند. اگر جرم او سرقت بود، دستش را قطع و اگر مرتکب قتل شده بود، قصاصش میکرد. نه این که بدون محاکمه، او را زنده زنده در آتش بسوزاند!
سؤال این است که چگونه یک انسان میتواند دستور اعدام وحشیانه هم کیش و دین خود را صادر کند؟ آیا خلیفه بودن به او همچین جسارتی داده بود؟ یا کلام خدای مسلمانان؟
تا آخر این یادداشت همراه ما باشید.
سوگند ابوبکر به کشتن کسانی که زکات ندهند:
در کتاب بخاری (تصویر شماره ۱) از ابوهریره نقل شده که گفت:
۶۹۲۴ – حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُكَیْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّیْثُ، عَنْ عُقَیْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، أَنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّیَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَاسْتُخْلِفَ أَبُو بَكْرٍ، وَكَفَرَ مَنْ كَفَرَ مِنَ العَرَبِ، قَالَ عُمَرُ: یَا أَبَا بَكْرٍ، كَیْفَ تُقَاتِلُ النَّاسَ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: ” أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یَقُولُوا: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَمَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَقَدْ عَصَمَ مِنِّی مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ، وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ ”
۶۹۲۵ – قَالَ أَبُو بَكْرٍ: وَاللَّهِ لَأُقَاتِلَنَّ مَنْ فَرَّقَ بَیْنَ الصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ، فَإِنَّ الزَّكَاةَ حَقُّ المَالِ، وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِی عَنَاقًا كَانُوا یُؤَدُّونَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهَا…
منبع :صحیح البخاری ج ۴ص۲۷۹ و ۲۸۰،المؤلف: محمد بن إسماعیل البخاری الجعفی،المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر،الناشر: دار طوق النجاة القاهرة (مصورة عن السلطانیة بإضافة ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)،الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲هـ
وقتی ابوبکر تصمیم گرفت با اصحاب رده بجنگد، خلیفه دوم بر وی اعتراض كرد و گفت: چگونه میخواهی با مردم قتال کنی با اینکه پیغمبر فرمود: من مأمورم با كفار بجنگم تا اینكه اینها لاإله إلا الله بگویند و هر كس لا اله الا الله بگوید و مسلمان شود مال و جان او كاملاً در امان است مگر اینكه از حدّ اسلام و حدّ توحید بیرون رفته باشد؛ ولی ابوبكر گفت: قسم به خدا با هر كس كه بین نماز و زكات فرق بگذارد خواهم جنگید حتی اگر یك بزغالهای كه به پیغمبر میدادند و به من ندهند با او خواهم جنگید.
زنده سوزاندن إِیَاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ یَالِیلَ مشهور به فجائه
طبری در تاریخ خود(تصویر شماره ۲) می گوید:
قال السری قال شعیب عن سیف عن سهل وأبی یعقوب قالا كان من حدیث الجواء وناعر أن الفجاءة إیاس بن عبد یالیل قدم على أبی بكر فقال أعنی بسلاح ومرنی بمن شئت من أهل الردة فأعطاه سلاحا وأمره أمره فخالف أمره إلى المسلمین فخرج حتى ینزل بالجواء وبعث نجبة بن أبی المیثاء من بنی الشرید وأمره بالمسلمین فشنها غارة على كل مسلم فی سلیم وعامر وهوازن وبلغ ذلك ابا بكر فأرسل إلى طریفة بن حاجز یأمره أن یجمع له وأن یسیر إلیه وبعث إلیه عبدالله بن قیس الجاسی عونا ففعل ثم نهضا إلیه وطلباه فجعل یلوذ منهما حتى لقیاه على الجواء فاقتتلوا فقتل نجبة وهرب الفجاءة فلحقه طریفة فأسره ثم بعث به إلى أبی بكر فقدم به على أبی بكر فأمر فأوقد له نارا فی مصلى المدینة على حطب كثیر ثم رمی به فیها مقموطا قال أبو جعفر وأما ابن حمید فإنه حدثنا فی شأن الفجاءة عن سلمة عن محمد بن إسحاق عن عبدالله بن أبی بكر قال قدم على أبی بكر رجل من بنی سلیم یقال له الفجاءة وهو إیاس بن عبدالله بن عبد یالیل بن عمیرة بن خفاف فقال لأبی بكر إنی مسلم وقد أردت جهاد من ارتد من الكفار فاحملنی وأعنی فحمله أبو بكر على ظهر وأعطاه سلاحا فخرج یستعرض الناس المسلم والمرتد یأخذ أموالهم ویصیب من امتنع منهم ومعه رجل من بنی الشرید یقال له نجبة بن أبی المیثاء فلما بلغ أبا بكر خبره كتب إلى طریفة بن حاجز إن عدو الله الفجاءة أتانی یزعم أنه مسلم ویسألنی أن أقویه على من ارتد عن الإسلام فحملته وسلحته ثم انتهى إلی من یقین الخبر أن عدو الله قد استعرض الناس المسلم والمرتد یأخذ أموالهم ویقتل من خالفه منهم فسر إلیه بمن معك من المسلمین حتى تقتله أو تأخذه فتأتینی به فسار طریفة بن حاجز فلما التقى الناس كانت بینهم الرمیا بالنبل فقتل نجبة بن أبی المیثاء بسهم رمی به فلما رأى الفجاءة من المسلمین الجد قال لطریفة والله ما أنت بأولى بالأمر منی أنت أمیر لأبی بكر وأنا أمیره فقال له طریفة إن كنت صادقا فضع السلاح وانطلق معی إلى أبی بكر فخرج معه فلما قدما علیه أمر أبو بكر طریفة بن حاجز فقال اخرج به إلى هذا البقیع فحرقه فیه بالنار فخرج به طریفة إلى المصلى فأوقد له نارا فقذفه فیها فقال خفاف بن ندبة وهو خفاف بن عمیر یذكر الفجاءة فیما صنع … لم یأخذون سلاحه لقتاله … ولذاكم عند الإله أثام … لا دینهم دینی ولا أنا منهم … حتى یسیر إلى الصراة شمام …
منبع : تاریخ الطبری ج۳ ص۲۶۴ و ۲۶۵ المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن كثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: ۳۱۰هـ)، الناشر: دار التراث – بیروت، الطبعة: الثانیة – ۱۳۸۷ هـ، عدد الأجزاء: ۱۱ .
« مردی از بنی سلیم که به او فجائه گفته می شد نزد ابو بکر آمد. او أیاس بن عبد الله بن عبد یالیل ابن عمیرة بن خفاف نام داشت. به ابوبکر گفت: من مسلمانم و می خواهم با مرتدین جهاد کنم، من را کمک کن. ابو بکر نیز به او مرکب و سلاح داد. فجائه نیز به همراه مردی از بنی لاشرید به نام نجبة بن أبی المیثاء اموال مسلمانان و مرتدین را گرفتند و آنان که مخالفت کردند کشتند.
زمانی که خبر به ابو بکر رسد، به طریفة بن حاجز نوشت: همانا دشمن خدا فجائه نزد من آمد گمان می کرد مسلمان است و از من خواست تا او را در مقابل مرتدّین تقویت کنم، من نیز به او مرکب و سلاح دادم اما خبر قطعی به من رسیده که او به مسلم و مرتد متعرّض شده اموال آنان را می گیرد و آن کس که مخالفت کند می کشد. با مسلمانانی که نزد تو هستند به سوی او برو، او را بکش یا نزد من بیاور.
طریفة بن حاجز به سوی او رفت و زمانی که به او رسید، بین دو طرف تیر اندازی شد که در نتیجه نجبة بن أبی المیثاء به تیری کشته شد. فجائه نیز با دیدن تلاش مسلمانان به طریفه گفت: به خدا قسم تو اولی (برتر) از من نیستی تو امیر ابوبکری و من نیز امیر او هستم. طریفه جواب داد: اگر راست می گویی سلاحت را زمین بگذار و با من نزد ابوبکر بیا.
فجائه نیز با طریفه نزد ابوبکر آمد. زمانی که به ابوبکر رسیدند، ابوبکر به طریفة بن حاجز امر کرد و گفت: فجائه را به بقیع ببر و با آتش بسوزان.
عسقلانی در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابة(تصویر شماره ۳) می نویسد:
قال أبو عمر: مذكور فی الصّحابة، وذكر سیف أنه هو الّذی كتب إلیه أبو بكر فی قصة الفجاءة السّلمی، فسار طریفة فی طلبة حتى ظفر به طریفة، فأنفذه إلى أبی بكر فحرقه بالنّار، وكان طریفة وأخوه معن بن حاجر مع خالد بن الولید.
منبع : الإصابة فی تمییز الصحابة ج۲ص۲۸۵ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علی بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلانی (المتوفى: ۸۵۲هـ)، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، الناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى – ۱۴۱۵هـ، عدد الأجزاء: ۸.بازنویسی شده از روی نسخه خطی موجود در دانشگاه الازهر مصر
ابن کثیر در کتاب البدایه والنهایه (تصویر شماره ۴) می نویسد:
وَاسْمُهُ إِیَاسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ یَالِیلَ بْنِ عُمَیْرَةَ بْنِ خِفَافٍ من بنی سُلیم، قاله ابن إسحاق،وَقَدْ كَانَ الصِّدیق حرَّق الْفُجَاءَةَ بِالْبَقِیعِ فِی الْمَدِینَةِ، وَكَانَ سَبَبُهُ أنَّه قَدِمَ عَلَیْهِ فَزَعَمَ أنَّه أسلم، وَسَأَلَ مِنْهُ أَنْ یجهِّز مَعَهُ جَیْشًا یُقَاتِلُ بِهِ أَهْلَ الرِّدَّة، فجهَّز مَعَهُ جَیْشًا، فلمَّا سَارَ جَعَلَ لَا یمرُّ بِمُسْلِمٍ وَلَا مُرْتَدٍّ إِلَّا قَتَلَهُ وَأَخَذَ مَالَهُ، فلمَّا سَمِعَ الصِّدیق بَعَثَ وَرَاءَهُ جَیْشًا فردَّه، فلمَّا أَمْكَنَهُ بَعَثَ بِهِ إِلَى الْبَقِیعِ، فَجُمِعَتْ یَدَاهُ إِلَى قَفَاهُ وألقی فی النَّار فحرقه وهو مقموط.
{البدایة والنهایة ج۹ص۴۵۶ المؤلف: أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن كثیر القرشی البصری ثم الدمشقی (المتوفى: ۷۷۴هـ)، المحقق: علی شیری، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة: الأولى ۱۴۰۸، هـ – ۱۹۸۸م.}
پشیمانی و اعتراف ابوبکر از آتش زدن فجائه:
قال ابو بكر رضى الله عَنْهُ: أَجَلْ، إِنِّی لا آسَى عَلَى شَیْءٍ مِنَ الدُّنْیَا إِلا عَلَى ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی تَرَكْتُهُنَّ، وَثَلاثٌ تَرَكْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلاثٌ وَدِدْتُ أَنِّی سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَمَّا الثَّلاثُ اللاتِی وَدِدْتُ أَنِّی تَرَكْتُهُنَّ، فَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَكْشِفْ بَیْتَ فَاطِمَةَ عَنْ شَیْءٍ وَإِنْ كَانُوا قَدْ غَلَّقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ، وَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَكُنْ حَرَقْتُ الْفُجَاءَةَ السُّلَمِیَّ، وَأَنِّی كُنْتُ قَتَلْتُهُ سَرِیحًا أَوْ خَلَّیْتُهُ نَجِیحًا وَوَدِدْتُ أَنِّی یَوْمَ سَقِیفَةَ بَنِی سَاعِدَةَ
(تصویر شماره ۵)
منبع : تاریخ الطبری ج۳ ص۴۲۹،۴۳۰،۴۳۱ المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن كثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر الطبری (المتوفى: ۳۱۰هـ)، الناشر: دار التراث – بیروت، الطبعة: الثانیة – ۱۳۸۷ هـ، عدد الأجزاء:۱۱.
ابوبكر بعدها از فرمانش درباره فجائه، سخت پشیمان شد و در بستر بیمارى -كه از آن برنخاست- مى گفت: مرتكب سه كار شده ام كه اى كاش آنها را انجام نداده بودم: اى كاش در خانه زهرا را نگشوده بودم، اگر چه آن در براى جنگ به روى من بسته شده بود. و اى كاش فجائه را به آتش نمى سوزانیدم، بلكه دستور مى دادم تا او را به طور معمول اعدام كنند و یا به زندانش مى افكندم. و اى كاش در سقیفه بنى ساعده امر خلافت را به گردن یكى از آن دو یعنى عمر یا ابو عبیده مى انداختم.
قرآن و خشونت
بی تردید عملکرد مومنان هر ایدئولوژی نشات گرفته از فرامین مقدس مآبانه ی آن است. یکی از درون مایه های قرآن تندی و خشونت های افراطی است. این مضامین در آیات بسیاری چون بقره آیه ۱۹۱، توبه آیه ۵، توبه آیه ۱۲، نساء آیه ۸۹، انفال آیه ۱۲، توبه آیه ۲۸، توبه آیه ۲۹، مائده آیه ۳۸، انفال آیه ۳۹، احزاب آیه ۶۱، توبه آیه ۱۲۳، محمد آیه ۴ و… به چشم میخورد. به عنوان مثال در سوره مائده آیه ۳۳ بیان میدارد:
إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ.
سزاى كسانى كه با خدا و پیامبر او میجنگند و در زمین به فساد می كوشند، جز این نیست كه كشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یكدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
و یا در سوره انفال در آیات ۱۲ تا ۱۷ بیان میکند که خدا در دل کفار وحشت می اندازد پس فراز گردن ها را بزنید و هرکسی که به مخالفت برخیزد بر او سخت گرفته میشود و جزای کافران آتش سوزان است و در انتها خاطر نشان میکند که قلع و قمع کفار به دست شما نبوده است بلکه…:
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
و شما آنان را نكشتید بلكه خدا آنان را كشت و چون [ریگ به سوى آنان] افكندى تو نیفكندى بلكه خدا افكند و بدین وسیله مؤمنان را به آزمایشى نیكو بیازماید قطعا خدا شنواى داناست
پر واضح است که امثال این آیات نیروی محرکه شقاوت و جنایات امثال ابوبکر و سایر مسلمین زمامدار بوده است، آیا بهتر نیست که دست از تعصبات مبهم برداریم؟
منابع:
۱- وقتی-آتش-زدن-خلبان-اردنی-اعراب-ر… اینجا را گلیک کنید.
۲- به نقل از شرح مواقف النفری/ شیخ عفیف الدین تلمسانی
ابوبکر انسانهارا میسوزاند
ابوبکر انسانهارا میسوزاند