10-04-2014, 09:59 AM
مغلطه ای که مذهبیون میکنند این است که میگویند خدا ثابت شد (که البته ثابت نشده است و برهان دفع ضرر محتمل هم یک برهان احتمالاتی است)، بعد میگویند حقانیت پیامبران و ادیان و کتابهای آسمانی و دست نخوردگی آنها ثابت شده است (حداقل درمورد اسلام)، که البته این هم درست نیست و اثبات مطلق آن هم برای همهء این موارد وجود ندارد، بعد هم میگویند خب حالا دیگر که اصل مسئله ثابت شده است دیگر هرچه از تناقض و تضاد و مشکل میان ادعاها و واقعیات و عقل و منطق و وجدان بشر بنظر میرسد اشتباه از انسان است و ممکن نیست که در اصل مسئله خللی باشد و اشتباهی کرده باشیم و باید این تناقض و تضادها را ماست مالی یا فراموش و مسکوت کنیم و نادیده بگیریم یا انکار کنیم، خلاصه همین ترفندها که مذهبیون ضمنی و صریح در آستین دارند.
ضمنا من برای شما تجربیات تلخ خودم از زندگی و دریافت های مستقیم خود را تعریف کردم، که اینها را ادیان و مذهبیون هیچوقت پاسخ نگفته اند، و نادیده و کم اهمیت می انگارند (ولی برای کسی که خود اینها را تجربه کرده است اینطور نیست) یا صریح یا ضمنی دروغ/اغراق میپندارند و انکار میکنند. اما منکه خود میدانم که اینها دریافت و تجربیات مستقیم و شخصی من بوده اند و نیازی به اثبات آنها به دیگران ندارم که البته میتواند نشدنی باشد ولی برای خودم که شک ندارم و میدانم که دروغگو نبوده ام و میدانم که اولویت اینها برای من بالاتر از ادعاها و منابع برونی بوده است. اما عکس العمل مذهبیون در قبال این ادعا چیست؟ چه پاسخی دارند جز نادیده گرفتن یا اتهام دروغ و اغراق زدن و چرندیات دیگر (یک بار یک دوست آخوند به من گفت که شما خانوادگی خودتان بی عرضه هستید!!). اصلا من ضعیف، من بی عرضه، بهرحال هیچ کس که دلش نمیخواهد ضعیف و بی عرضه باشد و اگر در حال حاضر دست خودش باشد و بتواند بالاخره تلاش میکند تا از این وضع درآید، پس بهرحال در شرایط فعلی من چاره ای جز این ندارم و بنابراین خودم را مسئول این ناچاری و تصمیم و باور اجتناب ناپذیر نمیدانم.
ضمنا من برای شما تجربیات تلخ خودم از زندگی و دریافت های مستقیم خود را تعریف کردم، که اینها را ادیان و مذهبیون هیچوقت پاسخ نگفته اند، و نادیده و کم اهمیت می انگارند (ولی برای کسی که خود اینها را تجربه کرده است اینطور نیست) یا صریح یا ضمنی دروغ/اغراق میپندارند و انکار میکنند. اما منکه خود میدانم که اینها دریافت و تجربیات مستقیم و شخصی من بوده اند و نیازی به اثبات آنها به دیگران ندارم که البته میتواند نشدنی باشد ولی برای خودم که شک ندارم و میدانم که دروغگو نبوده ام و میدانم که اولویت اینها برای من بالاتر از ادعاها و منابع برونی بوده است. اما عکس العمل مذهبیون در قبال این ادعا چیست؟ چه پاسخی دارند جز نادیده گرفتن یا اتهام دروغ و اغراق زدن و چرندیات دیگر (یک بار یک دوست آخوند به من گفت که شما خانوادگی خودتان بی عرضه هستید!!). اصلا من ضعیف، من بی عرضه، بهرحال هیچ کس که دلش نمیخواهد ضعیف و بی عرضه باشد و اگر در حال حاضر دست خودش باشد و بتواند بالاخره تلاش میکند تا از این وضع درآید، پس بهرحال در شرایط فعلی من چاره ای جز این ندارم و بنابراین خودم را مسئول این ناچاری و تصمیم و باور اجتناب ناپذیر نمیدانم.