نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اگر ایران سکولار شود در جغرافیای سیاسی چه روی خواهد داد؟
#1

گمان می کنید اگر ایران یک سره دین اسلام را رها کند، چه دگرگونی ها و تغییراتی در جغرافیای سیاسی نخست خاورمیانه و سپس جهان روی خواهد داد.

خوب بسیار هم مهم نیست که سکولار شود، چیزی غیر از مسلمان بیشتر در نگر من هست، برای نمونه اگر زرتشتی شود به اسلام چه ضربه ای می خورد و به شیعه چه ضربه ای می خورد. گمان کنم که فاتحه شیعه که خوانده می شود. سراسر نسل شان مانند دایناسورها در مزره نگه داری می شود.

یک خوبی دارد آن گاه می توانیم برای نمونه قبر رضا را بشکافیم و با دی ان ای او بقیه نژادش را تشخیص داده و تحویل عربستان بدهیم.
پاسخ
#2

بهمنیار نوشته: یک خوبی دارد آن گاه می توانیم برای نمونه قبر رضا را بشکافیم و با دی ان ای او بقیه نژادش را تشخیص داده و تحویل عربستان بدهیم.

explanation بهمنیار جان؟

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#3

البته این که یک شوخی بود. بیشتر منظورم این بود که ما خیری از کسانی که خود را سید می نامند نبرده و مال بد بیخ ریش صاحبش E11a
پاسخ
#4

این گفتاری بود که در تارنمای بی بی سی که برایم جالب بود

نقل قول:‮دانش و فن‬ - ‭BBC ‮فارسی‬ - ‮نگاه عربی به خواجه نصیرالدین طوسی در گوگل‬

خواجه 'خائن'
جدل و نزاع شیعی - سنی و پارسی - عربی که در سالهای اخیر بر فضای خاورمیانه سایه افکنده، پای خواجه نصیرالدین طوسی را پس از قرنها دوباره به جبهه بندی‌های خاورمیانه کشاند و نویسندگانی در رسانه های عربی یادآور شدند که این دانشمند ایرانی، وزیر هلاکو خان مغول بوده که با سرنگون ساختن عباسیان، بساط خلافت اسلامی را برای همیشه برهم چید و چنان ضربه ای بر عرب زد که دیگر نتوانست از زیر بار آن برخیزد.
در ایران، خواجه نصیرالدین طوسی هم به سبب شخصیت علمی اش جایگاهی والا دارد و هم از بابت نقشی که در حفظ و رشد فرهنگ ایرانی در عصر ویرانگری مغولان ایفا کرد. از لحاظ مذهبی هم، خواجه نصیرالدین طوسی از بزرگان علم کلام شیعی است و شرحی که شاگردش علامه حلی بر کتاب او،‌ تجرید الاعتقاد نوشت، هنوز از کتابهای درسی اصلی حوزه های علمیه است.
اما در جهان عرب، خواجه نصیر الدین طوسی را عمدتاً با بزرگترین ضربه ای می شناسند که در تاریخ به جهان عرب، وارد شده و نوشته ها در باب "خیانت" او فراوان است. از این دید، نه ناسیونالیستهای سکولار عرب دل خوشی از این دانشمندان ایرانی دارند و نه مذهبیها، بخصوص که با رشد چشمگیر بنیادگرایی اسلامی و سلفی گری، موجی ضدشیعی و ضدایرانی برخاسته است. خواجه نصیر هم در دید اینان، هم مذهب شیعه را نمایندگی می کند و هم ضدیت با عرب را.
---
پاسخ
#5

از آغاز بگذارید بگویم : E11b

حالا چرا در این تاپیک پای اسراییل به میان کشیده می شود؟ چون در دراز مدت من گمان می کنم که اسراییل بقا پیدا می کند و پس از به رسمیت شناخته شدن این کشور نیاز به توسعه روابط با همسایگان داشته و ناچار است نقشی برای خودش در این منطقه، و در جهان بپذیرید و این نقش بی گمان تنها حفاظت از جان یهودیان نبود و شاید 180 درجه وارونه نقشی باشد که اکنون دارد. بلکه نقشی مانند بقیه کشورهای خاورمیانه وناچار است که سرانجام تن در دهد که در سازمان هایی مانند شورای همکاری های اقتصادی جذب شود. شاید برای امنیت خودش با کشوری مانند عربستان و مصر پیمان همکاری های نظامی و بر ضد امریکا بسته!!! شاید روزی مردم اسراییل در خیابان های تل آویو راهپیمایی کرده و به امریکا برای دخالت در امور داخلی اسراییل هشدار بدهند. :e04b:

ولی خوب، ایران و ترکیه دارای موقعیت ژئو پلتیکی کمابیش ارزش مند و مهمی در خاورمیانه است که از سوی هیچ کسی نمی تواند نادیده انگاشته شود. موقعیت جغرافیایی ایران این موقعیت را برایش فراهم ساخته است. همین طور هم که می دانید برای نخستین بار است که دو کشور شیعه در جهان به وجود آمدند. ایران و عراق. به همین دلیل شاهد موضع گیری های سخت تر کشورهای سنی و هماهنگی بیشتر میان آن ها هستیم. سوریه وارونه عراق است که نزدیک به 15 درصد بر 74درصد سنی حکومت می کنند.

در این میان عراق دارای مشکلات عدیده ای است. از یک سو احتمال قیام های سنی ها وجود داشته و اقلیت سنی در این کشور وزنه سنگینی است که بدون شک عربستان و مصر هم چنین یمن و بحرین از آن ها حمایت و پشتیبانی خواهند کرد. سرنگونی حکومت در عراق یا تجزیه این کشور از سوی هیچ کشوری نمی تواند تحمل شود. نه ایران نه ترکیه نه عربستان و نه امریکا. چون احتمال به هم خوردن موزانه به سود تشکیل یک کشور کرد شیعه بسیار نیرومند وجود دارد.

نگرانی شدید جهان عرب سنی درباره شیعه بر پایه برخی واقعیت ها می باشد. نخست، هر گونه پیمانی میان ایران و شعیه در این ناحیه تعادل موقعیت دولت های سنی را به هم میزند. دوم این پیمان ها در کشورهایی مانند ایران، عراق سوریه و لبنان حزب الله انجام خواهد گرفت به وجود آمدن انجام چنین پیمان هایی نه تنها با وجود امریکا در منطقه متضاد است بلکه مشروعیت رژیم های خودکامه ای عرب را که با حضور امریکا موافق هستند، به چالش می کشد. از سوی دیگر این پیمان ها به احتمال بسیار به سود منافع بلند غرب و اسراییل نخواهد بود. البته شاید چون سگ زرد برادر شغال است، در عمل تفاوتی برای اسراییل نباید داشته باشد. این ها رودر روی هم هستند حالا شیعه باشد یا سنی

از سویی کانون های سنگین سنتی فقاهتی شعیه نجف و کربلا و سامرا است و این ها هم در آن سوی مرزها ایران و فراتر از دسترسی خامنه ای جا گرفته و برای دگرگون ساختن و آوردن این کانون به ایران ما متحمل خسارت های بسیار بسیار شدیدی به فرهنگ خود شده ایم. برای نمونه کلاس های فراوان قرآن، قاریان و حافظان کوچک تر از ده سال که به طور کلی ایران پیش از اسلام را تخیلی کشکی تصور می کنند و حالا هم این کشور را با تارک دانش جهان.

این ها مایه ضربات مرگباری به فرهنگ ما شده است. برای نمونه دیگر که من خودم دیده ام که در شهرهای مانند شیراز، یزد و اصفهان، در حال ساختن حوزه های علمیه بسیاری هستند، و بافت قدیم این شهرها را سراسر به حوزه های علمیه دگرگون می سازندو از هر گوشه و کناری حوزه علمیه درست مانند علف هرزه می روید. هم اکنون در این شهرها چند برابر دانشگاهی طلبه داریم. نه تنها ایرانی بلکه از کشورهای افریقایی و حتا مالزی و سنگاپور. این ها مبلغان شیعه در کشورهای خودشان خواهند بود.

نداشتن تضمین شغلی برای فرهیختگان رشته های غیرحوزوی و معافیت کامل آخوندها از خدمت اجباری سربازی کشش های بسیار شدیدی برای روی آوردن به حوزه می شود.

ولی عواملی هم هستند که این امید (یعنی تبدیل شدن به کانون جهان شیعه) را می تواند نقش بر آب نماید.

خوب با این پیش درآمد اگر ایران اسلام را دور بریزد چه رخ خواهد داد؟
پاسخ
#6

پیشاپیش روشن است که مردم بیشتر در پی پرسش های بنیادی وفلسفی هستند و جستارهای از این دست کمتر کشش دارد، این از شکایت و گله ی من E11a

ولی درباره ژئوپلتیک کمی روشنگری کنم تا ببینید دلهره من کجاست.

ژئوپلتیک به پیوند میان سرزمین و سیاست می پردازد. یعنی سیاست و چهره ی زمین، یا عوامل جغرافیای طبیعی. یا دانشی که به بررسی روابط و کشمکش های جهانی از دیدگاه جغرافیا می پردازد.

خوب زمانی که می گوییم، یک ایران غیر مسلمان ما باید بر چه چیزی کانونی شویم؟
در جنگ 1967 عرب و اسراییل، ایران شریک بزرگ نفتی اسراییل بود و بزرگترین صادر کننده نفت به اسراییل، این جنگ تنها جنگی است که توانسته عرب ها پس از عثمانی را یک بار دیگر متحد و هم پیمان نماید. مصریان خلیج عقبه را بسته و بندر فعال اسراییل را از کار انداختند. ولی در شش روز سرانجام شکست جانانه ای خوردند.

برای نمونه اگر گمان شود که دولتی در ایران روی کار بیاید که ضد اسلام باشد، به طور عملی پشتیبانی و تدارکات همه ی گروه های اسلامی که از ایران پشتیبانی دریافت می کرده اند، بلوکه شده و هر آینه گروه های شیعه از میان می روند.

نگرانی من از این رو است که به دلیل منافع جهانی کشورهای غربی، ما نتوانیم به رژیمی سکولار برسیم. شاید گونه ی ویژه ای از تئوری توطئه به نگر برسد. ولی این گونه نیست، چون نمی گویم که منافع جهانی خمیرمایه ای بر این می شود که ما دارای حکومتی اسلامی بمانیم بلکه نگرم این است که در راه رسیدن به یک حکومت ضددینی یا ضد اسلامی سراسر تنها و یکه هستیم، نباید چشم داشتی کمکی از سوی غرب داشته و پیرامون ما نیز پر از دشمن خواهد بود، بهرحال از نگر کشورهای همسایه نیز شیعه بهتر از ضد اسلام است.

بیایید یک دم گمان کنیم اسراییلی در کار نیست، آن گاه در خاورمیانه چه رخ می دهد؟ آیا آرامشی وجود خواهد داشت؟ بسیاری به شما می گویند نه
هر آینه، این دیدگاه هواداران خودش را دارد. یک چیز روشن است؛ کشورهایی مانند ما یا به طور کلی کشورهای اسلامی برای بقای نیاز به دشمن دارند. بنیاد دین اسلام این گونه است، دینی در سایه شمشیر، محمد نیز پیوسته دشمن داشته یا تظاهر به داشتن دشمن می کرده است. بنیاد دین یهود نیز بر پایه قوم است و الی آخر...

البته این غیر معمول نبوده و هتا امریکا نیز گاهی برای انجام کنشی که در درازمدت به سودش است نیاز به دشمن دارد ولی برای بقا نه

در واقع از میان رفتن حکومت دینی در ایران همانند از سقوط شوروی جهان را در واقع به سوی یک اسلام تک بعدی می برد که یک
نگاهی گذرا به نقشه نشان می دهد که نواری از مدیترانه یا در واقع اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام کشورهایی هستند که پراکندگی جغرافیای قلمرو اسلام را نشان می دهد، اگر اکنون این میان شکافی رخ دهد، چه خواهد شد؟ این نوار درست بر راه ابریشم منطبق است.

نخست کشورهای اسلامی دسترسی خاکی خود را از دست می دهند. یعنی پاکستان و افغانستان که سهم به سزایی در تامین نیرو دارند از مصر وعراق و اردن جدا می افتند. هر چند راه دریا یا هوا باز است، خشکی بسته می شود. دوم گروه های اسلام گرا به ویژه گروه های شیعه در افریقا، کشورهای آسیایی بی پشتیبان می شوند.
پاسخ
#7

حتی با سکولار شدن ایران مشکل اسلام سنی و اخوان المسلمین و سلفی‌ها که تازه جان دوباره گرفته‌اند همچنان سرجایش میماند که با خالی شدن رقیب شیعه میدان بیشتری برای عمل پیدا میکنند،اما اسلام شیعی قطعا شکست سختی و کمرشکنی با نابودی ج.ا و روی کار آمدن یک حکومت سکولار خواهد خورد.البتهاین تغییرات در ایران هم اگر اتفاق بیافتد یکشبه نخواهد بود باز خودش از تغییرات منطقه میتواند تاثیر بگیرد، رابطه اندکنش دو طرفه است نه یکسویه.

"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound

پاسخ
#8

دو تا چیزدیگر :


خوب این خودش دو بخش دارد، یکی این که یک کشور نیرومند باید از افراد نیرومند نیز ساخته شده، و نیروی افراد نیز به بازو نبوده بلکه به پول آن ها بستگی دارد. ولی در ایران به طور سنتی هیچ حکومتی در هیچ دوره ای از تاریخ در پی پولدار ساختن همه افراد جامعه نبوده است و بالاخره گوشه ای از کار می لنگیده. اگر امروز نسبت به کشورهای دربدر افریقا یا جایی مانند افغانستان که نزدیک چهل پنجاه سال است در حال جنگ می باشند ایران رفاه نسبی دیده می شود تنها به دلیل پول نفت است. ولی در کل مردم جامعه ما به سوی فقر و نداری می روند. بخش دوم می شود زنان، فقر و نداری که در همبودگاه ما به سبب سیستم حکومت تحمیل شده خمیرمایه ای شده تا دیدگاه به زنان دگرگون شود. برای همین نیروی کار بزرگتری در دست است (مردان + زنان) که می توان آن را برای بالا بردن تولید ناخالص به کار گرفت، اگر حکومتی ملی سر کار بیایید.


برای نمونه به این ها بنگرید


‮دانش و فن‬ - ‭BBC ‮فارسی‬ - ‮خروج دختران تحصیل‌کرده از ایران؛ چرا؟‬

نقل قول:حضور دختران در دانشگاه، نوعی تهدید برای خانواده در بدنه مدیریتی کشور گروهی بر این اعتقادند که دانشگاه و تحصیلات عالی برای دختران تهدید کننده کیان خانواده و اشاعه دهنده مفسده‌های فراوان در جامعه است. زیاده‌خواهی، تنوع طلبی، استقلال طلبی، عدم تمکین از سنت‌ها، و ارتباطات آزادانه در سطح جامعه حاصل تحصیل دختران در دانشگاه‌هاست که مستقیم یا غیر مستقیم کانون خانواده را نشانه گرفته است.”
دختران رقیب پسران در بازار کار نکته دیگری که برای محدود کردن حضور دختران در دانشگاه‌ها به آن اشاره می‌شود، رقابت بر سر اشغال مشاغلی است که بطور سنتی بعنوان فرصت‌های شغلی مردانه محسوب می‌شدند."



و روشن است که یکی از دلیل ها پایین بودن درآمد خانواده و گیرایی داشتن درآمد برای زنان بوده که خانواده را ناچار ساخته دختر یا دختران خود را وادار به رفتن به دانشگاه کنند. از طرفی دگرگونی نیز هست نقش مرد دگرگون می شود نقش زن نیز هم چنین


دوم، شیعه از زمانی که حسن خلافت را واگذار کرد خویش را از حکومت کنار کشیده اند. شاید اگر حسین به یک پیروزی کوچک هم دست می یافت اوضاع این چنین نبود. ولی چنین رخ نداده است. گمان کنم رضا نیز به سختی ولیعهدی را پذیرفته! اگر نادرست نگویم، یک دگرگونی بنیادی با نظام شیعه ایرانی به وجود آمده ولی اندازه آن و پذیرش آن از سوی همه آیت الله نیز مهم است که این رخ نداده است دست کم کسانی مانند آیت الله سیستانی. یا برادر حسن نصرالله، هر دو مرده اند ولی دیدگاه های آنان هنوز هوادارانی داشته و خواهد داشت


دشواری هم که درباره اسراییل دیده می شود (از دیدگاه کشورهای تندروی اسلامی منطقه) چنین است که کشورهای از یک سو نمی توانند اسراییل را پذیرفته چون از آغاز استراتژی خود را بر از میان بردن اسراییل گذاشته و از سوی توان از میان بردن آن را ندارند بر همین پایه، تنها می توانند استراتژی میان مدت برای خویش برگزینند. بهر حال روزگار این کشورها خنده دار است. به نگر می رسد که این بازی تنها برنده اش در دراز زمان امریکا خواهد بود. این کشور گام های نخستین را برای بی نیازی از نفت برداشته و اگر بحران مالی اروپا غربی هم نبود آن هم در این راه گام می گذاشتند. کلنگ مرگ اهمیت تنگه هرمز را به زمین زده و در چند سال آینده این تنگه تنها برای جنوب شرقی آسیا اهمیت خواهد داشت.
پس ایران در آینده با چهار تا دشواری ژئوپلتیکی دست به گریبان خواهد بود (البته در گفتگوی این تاپیک)


1- شیعه گری و جنگ سنی و شیعه
2- دگرگونی های اجتماعی
3- وجود اسراییل
4- کاسته شدن از اهمیت تنگه هرمز و کاسته شدن از تقاضای غرب برای نفت که این آخری سراسر جهان را تحت تاثیر خواهد گذاشت. برای نمونه اقتصادهای در حال ظهور که برزیل از میان آن ها است نیز تقاضای روزافزونی به نفت خواهند داشت.
پاسخ
#9

خوب با این گفته ها باز هم به نگر یک اندیشه فراموش شده باشد:
بمب هسته ای
ما می دانیم که بنیاد ادیان ابراهیمی بر پایه ی قوم یا فرد برگزیده است. هر سه تا دین خویش را وارث زمین می دانند. در این میان دو تا از این دین ها توان نابود دست کم نیمی از جهان را دارند. امریکای مسیحی که می تواند سراسر جهان را نابود کند، اسراییل هم اگر بگیریم پنجاه تا بمب هسته ای داشته باشد، دست کم می تواند خاورمیانه را از میان ببرد
این میان سر اسلام بی کلاه است (اسپاگتی را شکر، اسپاگتی خر را شناخت شاخش نداد)
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: