پیشاپیش روشن است که مردم بیشتر در پی پرسش های بنیادی وفلسفی هستند و جستارهای از این دست کمتر کشش دارد، این از شکایت و گله ی من
ولی درباره ژئوپلتیک کمی روشنگری کنم تا ببینید دلهره من کجاست.
ژئوپلتیک به پیوند میان سرزمین و سیاست می پردازد. یعنی سیاست و چهره ی زمین، یا عوامل جغرافیای طبیعی. یا دانشی که به بررسی روابط و کشمکش های جهانی از دیدگاه جغرافیا می پردازد.
خوب زمانی که می گوییم، یک ایران غیر مسلمان ما باید بر چه چیزی کانونی شویم؟
در جنگ 1967 عرب و اسراییل، ایران شریک بزرگ نفتی اسراییل بود و بزرگترین صادر کننده نفت به اسراییل، این جنگ تنها جنگی است که توانسته عرب ها پس از عثمانی را یک بار دیگر متحد و هم پیمان نماید. مصریان خلیج عقبه را بسته و بندر فعال اسراییل را از کار انداختند. ولی در شش روز سرانجام شکست جانانه ای خوردند.
برای نمونه اگر گمان شود که دولتی در ایران روی کار بیاید که ضد اسلام باشد، به طور عملی پشتیبانی و تدارکات همه ی گروه های اسلامی که از ایران پشتیبانی دریافت می کرده اند، بلوکه شده و هر آینه گروه های شیعه از میان می روند.
نگرانی من از این رو است که به دلیل منافع جهانی کشورهای غربی، ما نتوانیم به رژیمی سکولار برسیم. شاید گونه ی ویژه ای از تئوری توطئه به نگر برسد. ولی این گونه نیست، چون نمی گویم که منافع جهانی خمیرمایه ای بر این می شود که ما دارای حکومتی اسلامی بمانیم بلکه نگرم این است که در راه رسیدن به یک حکومت ضددینی یا ضد اسلامی سراسر تنها و یکه هستیم، نباید چشم داشتی کمکی از سوی غرب داشته و پیرامون ما نیز پر از دشمن خواهد بود، بهرحال از نگر کشورهای همسایه نیز شیعه بهتر از ضد اسلام است.
بیایید یک دم گمان کنیم اسراییلی در کار نیست، آن گاه در خاورمیانه چه رخ می دهد؟ آیا آرامشی وجود خواهد داشت؟ بسیاری به شما می گویند نه
هر آینه، این دیدگاه هواداران خودش را دارد. یک چیز روشن است؛ کشورهایی مانند ما یا به طور کلی کشورهای اسلامی برای بقای نیاز به دشمن دارند. بنیاد دین اسلام این گونه است، دینی در سایه شمشیر، محمد نیز پیوسته دشمن داشته یا تظاهر به داشتن دشمن می کرده است. بنیاد دین یهود نیز بر پایه قوم است و الی آخر...
البته این غیر معمول نبوده و هتا امریکا نیز گاهی برای انجام کنشی که در درازمدت به سودش است نیاز به دشمن دارد ولی برای بقا نه
در واقع از میان رفتن حکومت دینی در ایران همانند از سقوط شوروی جهان را در واقع به سوی یک اسلام تک بعدی می برد که یک
نگاهی گذرا به نقشه نشان می دهد که نواری از مدیترانه یا در واقع اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام کشورهایی هستند که پراکندگی جغرافیای قلمرو اسلام را نشان می دهد، اگر اکنون این میان شکافی رخ دهد، چه خواهد شد؟ این نوار درست بر راه ابریشم منطبق است.
نخست کشورهای اسلامی دسترسی خاکی خود را از دست می دهند. یعنی پاکستان و افغانستان که سهم به سزایی در تامین نیرو دارند از مصر وعراق و اردن جدا می افتند. هر چند راه دریا یا هوا باز است، خشکی بسته می شود. دوم گروه های اسلام گرا به ویژه گروه های شیعه در افریقا، کشورهای آسیایی بی پشتیبان می شوند.