06-29-2012, 06:30 PM
Russell نوشته: مقصود من تفاوت است بین حوزه تعریف ایندو،فیزیک علم است و میشود با مرجعیت آکادمیک و مراجعه به آن با آن کنار آمد،اخلاق در حوزه فلسفه است و فرد باید باندیشد تا یک موضع برای خود انتخاب کند.
از همه مهمتر اینست که تئوری نسبیت در زندگی روزمره ما مهم نیست،ولی هر فردی هر روزه با تصمیمات اخلاقی روبروست،نتایجش هم گرابان خودش را میگیرد.
کسی فکر کند زمین صاف هست هم چندان تفاوتی در زندگیش نمیکند.
منظور شیوه تغییر هر دو بود و اینکه هر دو رو همه کس آزادند به نقد بکشند و در تغییرش تلاش کنند.
Russell نوشته: خود حقوق بشر که نه،ولی سنگ بنای اصلی ان است که دیدگاههای خاصی در فلسفه اخلاق است و 60 سال پیش هم وضع شده.البته عقوبتگرایی هم معایب خود را دارد در این حرفی نیست ولی موضع بسیار قوی در اخلاق است.منظور من اینست که در حقیقت ماجرا راهی جز اندیشه برای یافتن راه اخلاقی نیست.جلو راه گذاشتن پیروی از قانون و سیستماتیک کردن کار میدانیم که اصلن معلوم نیست جواب درست را بما بدهد.
به هر حال ما موجود اجتماعی هستیم و به حکم اجتماع باید پایبند باشیم.
Russell نوشته: خود مثالی که آوردی نوشیدن الکل یا سکس بیرون از ازدواج و مطالعه کتب ممنوعه و ... چیزهایی هستند که با اعلامیه حقوق بشر نمیشود با انها مخالفت کرد.
هر کسی مالک تن خودشه و این جزو همون اعلامیست. پس سکس خارج از ازدواج مشکلی نداره.
Russell نوشته: ولی حقیقت ماجرا اینست که خود ما در نهایت با واقعیت روبرو هستیم،خیلی جاها قانون اشتباه است و مخالفت و شورش ما میتواند موفق باشد خیلی جاها هم نه.
در مورد اینکه آیا بی قانونی بهتر است یا قانون بد همیشه جواب واضح و قاطع نیست.یکیش در مملکت خودمان،بنظر من حداقل میشه مشروعیت درست سیستم رو ملاک قرار داد.یعنی یک لیبرال دموکراسی یا چیزی که حداقل مشروعیت مردمی داشته باشه.در خود مفاد حقوق بشر هم حق دموکراسی هست،اینجوری راحت میشه موردی مثل ج.ا تمامیتخواه رو در جاهایی که دخالت بیشتر از حد یک دولت لیبرال در زندگی مردم دخالت میکنه را جلوش ایستاد.
ببینید ما باید بین درستی یک عمل و لزوم انجام یا ترک اون عمل تفاوت قائل بشیم. اونچه که به موضوع این جستار بر میگرده، اینه که مرز قانون و اخلاق کجاست و پاسخ هم تا به اینجا بهش داده شد. ولی موضوعی که مطرح شده و البته خارج از بحث هم هست، اینه که چه زمانی باید تصمیم بگیریم خلاف قانون رفتار کنیم. خب در اونجا میشه همون به قول شما عقوبتگرایی رو ملاک قرار داد. اساتید اقتصاد تکیه کلامی دارند که میگن: هزینه فایده کنید. یعنی هزینه رو در برابر سود قرار بدید ببینید کدوم بیشتره. اینکار رو شاید بشه گاهی برای تصمیم اینکه آیا در فلان مورد باید قانون رو شکست انجام داد. ولی موضوع این جستار اینه که قانون و اخلاق کجا از هم جدا میشوند؟ خب توضیح دادم که در عمل حکم کلی "قانون اولویت دارد" ملاک هست و در تئوری و قانونگذاری وارون آن. مثلن من همون راننده ای هستم که گواهینامه نداره و یک مریض اورژانسی هم در ماشین داره، آیا باید چراغ قرمز رو رد کنم؟ خب اگه رد کنم مریض رو زودتر میرسونم به بیمارستان. پس شاید بهتر باشه این کار رو بکنم. اگرچه عملی غیراخلاقیه (چرا که غیر قانونیه) ولی پای هزینه هاش هم هستم. حالا در زمینه عقوبتگرایی این مساله در لحظه تصمیم گیری دارای چالش بزرگیه. بطوریکه بوسیله عقوبتگرایی این موضوع غیرقابل تصمیم گیریه. چرا که از کجا معلوم با رد کردن چراغ، فرد مورد نظر زنده به بیمارستان برسه؟ و شاید هم برسه و زنده نمونه. در این صورت عمل من از منظر فایده گرایی خلاف اخلاق بوده. البته این موضوعات خارج از جستار هستند ولی بحث به اینجاها کشیده شد خب!
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی