دفترچه

نسخه‌ی کامل: مرز قانون و اخلاقیات تا کجاست؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7
چند روز پیش گفتگویی در این مورد با یکی از دوستان داشتم.بحث اینجا بود که آیا اگر کاری غیر قانونی بود اما از دید ما اخلاقی بود مجاز به انجام اون هستیم یا نه؟! به طور کلی ارتباط,همپوشانی و مرز قانون و اخلاقیات تا کجاست؟
بحث جالبیه آنارشی جان.
همونطور که یادمه یه مدتی کوروش بیخدای گرامی تکرار میکرد احکام قانونی خودشون مشروعیتشون رو از احکام اخلاقی میگیرند.
اگر بین حکم اخلاقی قانون گزار و حکم اخلاقی صادره از خرد خود فرد تقابل باشه باید دید کدوم صحیحتره.
ولی دشواری اصلی بیشتر از اینکه بین درستی هر کدوم باشه مساله احترام بقانون هست.
یعنی اگر همه بخوان قانون رو زیر پا بگزارند قانون کارایی خودش رو از دست میده،شما وقتی خودت قانون رو بشکنی احتمال اینکه قانون در آینده در موقع نیاز ازت حفاظت کنه کمتر میشه.
بنابراین بنظر من فاکتور اصلی اینجا اینه که خود قانون تا چه حد در کلش قابل احترام هست و اینکه خسارت تن دادن به قانون (در زمانی که بر خلاف حکم اخلاقی خودمون هست) چقدر هست.
مثلن اگر جان یکنفر در بین باشه دربرابر خسارت مالی یا شکستن قانون گذشتن از جان یکنفر کفه ترازو رو بطرف شکستن قانون میبره.
خب بحث اینه که به نظر میرسه هر کس برای خودش یه مبنا و حکم اخلاقی داره و این باعث میشه جایی قانون رو در مقابل خودش ببینه!!حالا تکلیف چیه اینجا؟!
فرض کنید در شرایطی باید دروغ گفت تا قانونی که در مقابل ماست برای رسیدن به شرایط بهتر مثلا کار,مهاجرت و ...رو دور زد.آیا این کار اخلاقیه؟!
مساله دیگر مشروعیت قانون است. چه کسی به قانون مشروعیت داده، یک دیکتاتور یا مردم جامعه. قانونی که یک دیکتاتور یا یک نظام دیکتاتوری برای منافع خودش وضع میکند از لحاظ اخلاقی هم مشروعیت ندارد. از طرفی شکستن قوانینی که در یک جامعه دموکرات وضع می شود خودش بی اخلاقی به حساب می آید.

نکته دیگر این است که شباهت زیادی میان قوانین همه کشورها وجود دارد اینها معمولا قوانینی هستند که برای کارکرد صحیح جامعه همیشه لازمند. مثل ممنوعیت دزدی. این قوانین هیچوقت با اخلاق دچار تعارض نیستند بلکه قوانینی هستند که یا بر اساس اخلاق یا برای بقا و ثبات جامعه حیاتی هستند. شکستن این قانونها هر چند از لحاظ اخلاقی مشکلی نداشته باشد باز هم درست نیست. با این حال گاه فرد مجبور به شکستن قانونی می شود. فرضا برای رساندن بیماری در اتومبیلش چراغ قرمز را رد می کند. در این حالت با اینکه نجات جان بیمار مهم است ولی مساله جان افراد دیگری هم که به خطر می افتند هست. در این حالت فرد مسئولیت این قانون شکنی و عواقبش را باید بپذیرید نه اینکه با دلیل آوردن از زیر این مسئولیت فرار کند.
Havadar_e_Democracy نوشته: خب بحث اینه که به نظر میرسه هر کس برای خودش یه مبنا و حکم اخلاقی داره و این باعث میشه جایی قانون رو در مقابل خودش ببینه!!حالا تکلیف چیه اینجا؟!
فرض کنید در شرایطی باید دروغ گفت تا قانونی که در مقابل ماست برای رسیدن به شرایط بهتر مثلا کار,مهاجرت و ...رو دور زد.آیا این کار اخلاقیه؟!

قانون همه پشتوانه خود را از اخلاق می‌گیرد:
  • اخلاقی که ناقانونیک باشد خوب است.
  • قانونی که اخلاقی نباشد بد است.


برای دریافتن اخلاقی بودن یا نبودن یک کار هم از شیوه زیر می‌توانیم آن را حساب کنیم:


مهربد نوشته:
Russell نوشته: بزارید سوال رو یطور دیگه بگم،خوب یعنی چی؟اصلاً قابل تعریف هست؟
خوب یعنی لذت؟یا برآورده شدن خواسته ها؟
  • خوب: هر چیزی که به بقای ژن و کیفیت زندگی بیافزاید.

بقای ژن: زنده بودن و ادامه داشتن زندگی
کیفیت زندگی: کارها و چیزهایی که زندگی را باارزش و لذت‌بخش می‌کنند: برآورده شدن نیازهای پایه‌ای (پوشاک،
خوراک، ..)؛ برآوردن نیازهای کناری مانند جنسی، احساس امنیت و احساس سودمند بودن؛ دیگر چیزها

هر چیزی که این دو را زیاد کند و یا به پایداری آنها کمک کند «خوب» است، هر چیزی که این دو را کم و یا ناپایدار کند «بد» خواهد بود.



Russell نوشته: آیا حقیایق اخلاقی وجود دارند؟

گزینش بهترین رویکرد یک واقعیت و امر فیزیکی (منطقی) است و پس حقیقت بیرونی خواهد داشت و حتی اندازه‌گیری نیز می‌توان کرد.



Russell نوشته: در اینجا باز هم سود و زیان و خوب و بد سر جای خودشون هست،یک عمل سودمند یا خوب چه عملیست؟

سودمند به رفتاری گفته می‌شود که پی‌آمد و هوده خوب برای ما داشته باشد. برای رایانش و محاسبه آن ما یک پایگانی و سلسله مراتب ساده را دنبال می‌کنیم:
  1. سود خود
  2. سود نزدیکان
  3. سود همسایه و هم‌میهن
  4. سود جهانی و بشر
  5. ؟

سپس پارامتر مهادین دوم که «بازه زمانی» باشد را روی آن وارد می‌کنیم. در جاهای بسیاری "سود خود" می‌تواند در بازه زمانی کوتاه زیاد باشد، ولی اگر بازه
را اندکی گسترش و بسط بدهیم همان سود خود هم می‌تواند بسیار کم و یا حتی خطرناک شده باشد. برای نمونه یک کمپانی می‌تواند در راستای
سود خود و سهامداران خود و برای پایین نگه‌داشتن هزینه‌هایش دست به آلوده‌سازی زیستگاه و محیط زیست بزند، ولی در یک بازه‌زمانی دورتر شده
آسیب آن از سود آن زیادتر می‌شود و همان سهامداران باید در هوای آلوده (تهران) و زمین گرم شده زندگی کنند و ریسک سرطان و بیماری‌های گوناگون را بپذیرند.

اینجا اصل "فدا کردن سود کوتاه‌-زمان برای دراز-زمان" درست می‌شود.

اکنون اخلاقی‌ترین همان بهترین رویکرد است که بیشترین سود بیشینه (از سود خود تا نزدیکان و بالاتر تا بشر) و کمترین زیان را داشته باشد.

برای رایانش اخلاقی/سودمند/خوب بودن یک کار، نخست برای هر کدام از دسته‌های نامبرده سود و زیان را
در می‌آوریم، سپس بازه‌زمانی را اعمال کرده و اگر اسپاگتی بزرگ خواست 4 بهترین رویکرد را پیدا می‌کنیم.
[COLOR="Silver"]

---------- Post added at 09:56 PM ---------- Previous post was at 09:52 PM ----------

[/COLOR]
Kaveh نوشته: ...از طرفی شکستن قوانینی که در یک جامعه دموکرات وضع می شود خودش بی اخلاقی به حساب می آید...


من با این بخش از سخن هم‌رای نیستم. در یک هبود‌گاه شاید مردم از راه دموکراسی توانستند
قانونی بیاورند که سکس بیرون از زناشویی بد است و آن را در جایگاه یک قانون رسمی وضع کردند.

در اینجا سکس بیرون از زناشویی همچنان اخلاقی است ولی پادقانونیک نیز می‌باشد.
Havadar_e_Democracy نوشته: دوست جدیدمون اهل بیت گرامی باعث شد من یاد این بحث و سوال قدیمی بیوفتم چون اون زمان جوابم رو نگرفتم...ضمن اینکه مطالعه این تاپیک رو به ایشون هم توصیه میکنم!!!
البته میشد این سوال رو در تایپک مرز قانون و اخلاقیات تا کجاست؟ هم مطرح کرد.
سوال من این هست که اخلاق از فرگشت تاثیر گرفته و مثلا کسی که قاتل سریالی هست احتمالا از نظر ژنتیکی هم تفاوت هایی با بقیه داشته...پس با این حساب نقش اختیار کجا هست این وسط؟ در واقع میشه باید پرسید آیا ژن ها هستن که ما رو کنترل میکنن به طور کامل؟ اگه به طور کامل این جور نیست,اون قسمت مستقل از کجا ناشی شده؟ با توجه به جواب این سوال میشه بعد پرسید اگه اگه تحت تاثیر ژن هستیم خب چرا فرد مجرم رو مجازات میکنن؟!
خوب آنارشی جان این سوال خوبیه از این جهت که من در ایران (شاید بعلت زیاد نبودن در میان وکلا و فلاسفه و... ایران) ندیدم چنین سوالی باشه،علتشم اینه که هم قانون جزایی کیفری و هم خدا و اراده ازاد و اینها اصلن جای بحث ندارند در ایران.
اما در غرب این سوال ارتباط اراده ازاد و مجازات بحث قدیمی و مهمی بوده که البته میشه گفت الان ایده غالب و پیروز از نظر توجیه پذیری این هست که مهم نیست اراده آزاد
Havadar_e_Democracy نوشته: اگر اختیار اهمیت نداره,پس چی اهمیت داره؟ در قانون این موضوع مطرح میشه...برای فرد دیوانه هیچ گاه مجازات اعدام یا زندان طولانی در صورت مرتکب شدن قتل در نظر نمیگیرن!!!
این بحثی اخلاقی هست.اساسن دو دیدگاه غالب در بحث پیدا کردن اصول اخلاق وجود داره.
یکی دیدگاه عقوبگرایی هست که تنها مساله مهم رو عواقب خوب یک عمل میدونه.
یکی دیگه Deontological هست،این دیدگاه بر این پایه هست که عمل اخلاقی بر اساس انجام وظیفه هست.

دیدگاه اول ربطی به اراده آزاد نداره ولی دیدگاه دوم با مساله اراده ازاد روبرو هست،یعنی میگه وظیفه اخلاقی باید انجام بشه و از اون نتیجه میگیره که وظیفه اخلاقی رو میتوان انجام داد(میتوان هم انجام نداد).در نتیجه اینجا اراده آزاد مورد نیاز است.

در دیدگاه قانونی و قضایی هم شبیه به همین هست.
ما دو دیدگاه برای مجازات داریم:
یکی دیدگاهی که در اصطلاح back ward نگاه میکند یا رو به گذشته.در این دیدگاه افراد را مجازات میکنند چون حقشان است که گناهکاران مجازات شوند.
همین قانون مجازات کیفری خودمان از این نوع است.
نوع دیگر آن که نوع بدویتر این نگاه روبه عقب است دیدگاه انتقام جویانه است که همان چشم دربرابر چشم است که فرم بدویتر ان است.(در این دیدگاه باز هم نیازی بوجود اراده آزاد نیست لزومن).

در دیدگاه های رو به جلو ما باز چند نوع نگاه داریم(انواع معروف ان).
1- ابزارگرایی (utilitarianism.) که همان بیشترین خوبی برای بیشترین تعداد معروف است که گفتیم.
2-بازپروری (rehabilitation) در این دیدگاه باز هم رو به اینده نگاه میشود و سعی میشود مجرم را مانند بیمار درمان کرد.
3-یک روش دیگر قرنطینه کردن است(quarantining).در این روش با جدا کردن مجرم از آسیب بیشتر او به سایرین جلوگیری میشود.

در هر این دیدگاه های بالا نیازی به فرض وجود اراده آزاد وجود ندارد.
فقط یک مساله هست انهم اینکه با اینکه دیدگاه های رو باینده و بدون نیاز به اراده ازاد بسیار قابل توجیه تر هستند اعمال قوانین بر اساس آنها لزومن در همه جا آمار جرم را پایین نماورد.در عمل دیدگاه کیفری و انتقام جویانه هنوز هم بر روی میز است اگر چه بنیانی برای توجیه آن نیست.
البته بنظر من (با توجه به میران فهم من از مساله) میتوان دیدگاه ابزارگرایانه و روباینده ای داد با توجه به این واقعیت که انتقام میتواند در شرایطی نتیجه بهتری بدهد.
دلیل آن هم البته جالب است میتواند در فرگشت باشد.چون نکته مهم ماجرا اینست که وقتی قانونی مثلن با مجرم مانند بیمار رفتار میکند مجرم میتواند این فاکتور را در تصمیم گیری خود لحاظ کند و قانون هم میتواند این فکر مجرم(دور زدن قانون) را لحاظ کند و این خواندن فکر حریف ادامه یابد.
در اینجا game theory که برای حل چنین مسائلی مناسب است و ارتباط جالبی هم با فرگشت و رفتار اجتماعی اتفاقن میتواند نشان دهد.مجازات خاطی بخاطر رفتارش میتواند خیلی هم موثر باشد.
Havadar_e_Democracy نوشته: خب بحث اینه که به نظر میرسه هر کس برای خودش یه مبنا و حکم اخلاقی داره و این باعث میشه جایی قانون رو در مقابل خودش ببینه!!حالا تکلیف چیه اینجا؟!

عمل به قانون. مهمترین نکته در تصمیم گیریها قانون مدنی هست. مباحث فلسفی و اخلاقی رو باید در جای وضع یا بازنگری قانون انجام داد. ولی تا وقتی قانون برجاست، باید بهش عمل کرد. مثلن من سعی میکنم در ایران مشروب نخورم چون خلاف قانونه. ولی خب بعضی وقت ها از دستم در میره، بنابر این به حالت مست بیرون نمیرم 71
Havadar_e_Democracy نوشته: فرض کنید در شرایطی باید دروغ گفت تا قانونی که در مقابل ماست برای رسیدن به شرایط بهتر مثلا کار,مهاجرت و ...رو دور زد.آیا این کار اخلاقیه؟!
اخلاقی بودن یا نبودنش مهم نیست. مهم اینه که قانونی نیست. اول قانون، بعد اخلاق. توجه داشته باشید که در جایگاه عمل، اولویت با قانون است بعد با اخلاق. ولی در جایگاه نظریه سازی و نظریه پردازی این سلسله مراتب شکسته میشه و اوضاع برعکس هم میشه.
kourosh_bikhoda نوشته: اخلاقی بودن یا نبودنش مهم نیست. مهم اینه که قانونی نیست. اول قانون، بعد اخلاق. توجه داشته باشید که در جایگاه عمل، اولویت با قانون است بعد با اخلاق. ولی در جایگاه نظریه سازی و نظریه پردازی این سلسله مراتب شکسته میشه و اوضاع برعکس هم میشه.


قانونی که درست نباشد را به دید من باید تا جایی که میشود پیچاند! در اینجا در جایگاه "عمل" اولیت در گیر نیافتادن میشود.

نمونه قانونهایی که در ایران اگر نیاز بود باید شکست:
  • میگساری و شراب
  • دوست پسر دختر گرفتن / سکس بیرون از زناشویی
  • مالیات ندادن
  • پس زدن حجاب (مهمانی، …)
  • گوش دادن به موسیقی
  • خواندن کتابهای ممنوعه



قانونهایی که در آمریکا اگر نیاز بود باید شکست:
  • کشیدن حشیش/گراس
  • سقط جنین (در چندی از ایالت‌ها ممنوع است)
  • خواندن کتابهای ممنوعه (بسیار اندک هستند)

kourosh_bikhoda نوشته: عمل به قانون. مهمترین نکته در تصمیم گیریها قانون مدنی هست. مباحث فلسفی و اخلاقی رو باید در جای وضع یا بازنگری قانون انجام داد. ولی تا وقتی قانون برجاست، باید بهش عمل کرد. مثلن من سعی میکنم در ایران مشروب نخورم چون خلاف قانونه. ولی خب بعضی وقت ها از دستم در میره، بنابر این به حالت مست بیرون نمیرم
چرا عمل به قانون؟! قانون بر چه مبنایی وضع شده؟ اگه قانونی غیر اخلاقی بود چطور؟ مثلا الان همین فعالیت شما در اینجا غیر قانونی نیست؟


kourosh_bikhoda نوشته: اخلاقی بودن یا نبودنش مهم نیست. مهم اینه که قانونی نیست. اول قانون، بعد اخلاق. توجه داشته باشید که در جایگاه عمل، اولویت با قانون است بعد با اخلاق. ولی در جایگاه نظریه سازی و نظریه پردازی این سلسله مراتب شکسته میشه و اوضاع برعکس هم میشه.
اگر زمانی برای کمک به شخصی مجبور بودید عمل غیر قانونی انجام بدیم تکلیف چیه؟! چون گاهی بحث در عمل خیلی پیچیده میشه و نمیشه گفت همیشه و همه جا اولویت با قانون هست....
Havadar_e_Democracy نوشته: اگه قانونی غیر اخلاقی بود چطور؟ مثلا الان همین فعالیت شما در اینجا غیر قانونی نیست؟


کوروش گرامی نکند برای همین چندی بود سر نمیزدید؟ 4


از شما یاد کردیم: [thread=456]بررسی آثار و زندگی دیوید هیوم[/thread]
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7