10-10-2012, 07:42 PM
مرز قانون با اخلاقیات نزد من:
قانون برپاد اخلاقیات مبتنی بر تعقل و گزینش است. اگر بنیادی مبتنی بر اندیشیدن اینجهانی برای اخلاقیات درنظر بگیریم، به معنی پذیرفتن این پیشفرض بدیهیست که هرکس میباید به تنهایی ارزشمندی آنچه در جایگاه اخلاقیات به آن پایبند است را بیازماید، نه آنکه کورکورانه و از ترس عقوبت نوعی رفتار خودانگیخته پیشه بکند. قانون فقط در جایگاه چیزی غیراجباری برای آگاهساختن اعضای بیاطلاع جامعه از همبودهای اجتماعی بخصوص آن جامعه پذیرفتنیست. یعنی چراغ قرمز فقط هنگامی از منظری عملی اجرایی و از منظری اخلاقی موجه خواهد بود که شخص به انگیزه و دلیل الزام ِ ایستادن پشت آن وقوف داشته باشد، بجز آن میشود یک الگوی تقلیدی درونتهی که به محض پشت کردن نگهبان شکسته خواهد شد. این خودآگاهی ِ اجتماعی در برابر الگوی «قانون»، یعنی اگر ساعت سه شب به چراغ قرمزی برخوردید، و ماشینی در چهارراه نبود، آنقدر شعور و توانایی انتخاب و استقلال ذهنی دارید که میفهمید ایستادن پشت آن اشتباه است، و «قاعده» برای شما نوشته شده، نه شما برای قاعده.
قانون برپاد اخلاقیات مبتنی بر تعقل و گزینش است. اگر بنیادی مبتنی بر اندیشیدن اینجهانی برای اخلاقیات درنظر بگیریم، به معنی پذیرفتن این پیشفرض بدیهیست که هرکس میباید به تنهایی ارزشمندی آنچه در جایگاه اخلاقیات به آن پایبند است را بیازماید، نه آنکه کورکورانه و از ترس عقوبت نوعی رفتار خودانگیخته پیشه بکند. قانون فقط در جایگاه چیزی غیراجباری برای آگاهساختن اعضای بیاطلاع جامعه از همبودهای اجتماعی بخصوص آن جامعه پذیرفتنیست. یعنی چراغ قرمز فقط هنگامی از منظری عملی اجرایی و از منظری اخلاقی موجه خواهد بود که شخص به انگیزه و دلیل الزام ِ ایستادن پشت آن وقوف داشته باشد، بجز آن میشود یک الگوی تقلیدی درونتهی که به محض پشت کردن نگهبان شکسته خواهد شد. این خودآگاهی ِ اجتماعی در برابر الگوی «قانون»، یعنی اگر ساعت سه شب به چراغ قرمزی برخوردید، و ماشینی در چهارراه نبود، آنقدر شعور و توانایی انتخاب و استقلال ذهنی دارید که میفهمید ایستادن پشت آن اشتباه است، و «قاعده» برای شما نوشته شده، نه شما برای قاعده.