06-05-2012, 01:53 PM
بانو یوتاب نوشته: درود
با سند تاریخی برایش بیاریم وگرنه الکی نمیشه چیزی گفت فردا هم رسوا شد
حالا خود پیامبر که شهوت پرستی نابکار بود جوری که عایشه رو توی 9 سالگی به زفاف برد و هیچوقت هم توی جنگ ها از بودن در کنار عایشه دست بر نمیداشت و همیشه باید بساط شهوت باید برپا میبود اما این علی هم ازش بعید نیست ولی باید براش سند آورد من تا الان نخوردم به همچین مطلبی.
علی بیشتر زمان خود را در "رسیدگی" به بیوهزنان یتیم سپری میکرد، گمان نمیکنم سند چندانی در دست باشد.
اینهم داستان آشنایی علی و فاطی 2:
http://www.leader.ir/langs/vijename/3noor/index3.php
بارقه آشنایی
علی به طرف مسجد به راه افتاد. درب شبستان مسجد که رسید برادرش عقیل را دید که طبق معمول در سجاده اش نشسته بود.
عقیل در نسب شناسی مهارت خاصی داشت، و افراد برای حل مسائل خود به او مراجعه می کردند. علی(ع) منتظر ماند تا مردم رفتند، آنگاه نزد برادر رفت.
ـ سلام برادر. می خواهم همسری انتخاب کنم تا برایم فرزند شجاعی بیاورد. اگر بتوانی قبیله ای را به من معرفی کنی تا از میان آن همسری بدزدم. عقیل گفت: برادرجان تو که خود دانای عربی چرا از من می پرسی؟ علی(ع) فرمود: آمده ام با تو مشورت کنم.
عقیل اندکی تأمل کرد سپس گفت: قبیله کلاب مردان شجاعی دارد همه آنها از دلاوران روزگارند. بین آنها زنی را می شناسم به نام فاطمه دختر حزام بن خالد، زن خوبی است.
علی با رشادت همیشگی خود فاطمه را به رسم اعراب دزدید و مراسم خواستگاری و ازدواج برگزار شد. فاطمه به خانه علی آمد. در این زمان حسن و حسین مریض بودند. وی به خوبی از آنها پرستاری کرد و سعی نمود جای خالی مادر را برای فرزندان علی پر کند.
خانه علی روشن می شود
دیری نپائید که دیگربار خانه علی با تولد نوزادی روشن شد. همان طور که علی می خواست فرزندش آثار دلاوری و شجاعت در وجود او نمایان بود. کودک علی بسیار خوش اندام و زیبا بود. بعدها به خاطر این زیبایی وخوش اندامی به او لقب ماه بنی هاشم دادند. علی کودک را به دست گرفت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. آداب ولادت را به جای آورد. نگاه معناداری به کودکش کرد؛ اشک چشمان او را فرا گرفت.
حسن و حسین هم به نوبت برادر خود را دیدند آنها هم خوشحال بودند که خداوند برادری نصیب آنها نموده است. حالا وقت آن رسیده که نامی برای فرزند معین کنند. علی کودکش را عباس نامید یعنی شیری که در میدان نبرد همه از او فرار می کنند و دختران بسیار میدزدد.
..
.Unexpected places give you unexpected returns